come up with sth

پیشنهاد کاربران

به . . . رسیدن
Ex. When two people cooperate with each other, they come up with better ideas.
وقتی دونفر با هم همکاری می کنند، به ایده های بهتری می رسند.
راه حل. ایده
I rack my brain but I don't come up with any ideas
به مغزم فشار میارم ولی هیچ ایده ای به ذهنم نمیاد.
ایده ای به ذهن رسیدن
[نقل از هزاره]
1. همراه شدن با، هم پا شدن با، همسفر شدن با
2. [فکر، نقشه، طرح] به دست دادن، پیشنهاد دادن، ارائه کردن، دادن
3. [پول] در آوردن، به دست آوردن، پیدا کردن، گیر آوردن
نظر دادن و راه حل پیشنهاد کردن
به ( جواب، راحل و ماننن ان ها ) رسیدن_تهیه کردن ( پول یا یه چیز مورد نیاز دیگر )
راه حل درست کردن
نظراتشو در مورد چیزی میگه
معرفی کردن یا بیان کردن نظرات و یا پیشنهادات برای چیزی