به معنی رسیدن به چیزی یا مفهومی
پیدا کردن جواب، پیدا کردن راه حل
منبع کتاب اکسفورد
به زبان خودمانی به معنی: جنبیدن ، یدفعه شروع به تلاش کردن میده
همچنین به معنای ایده پردازی و راه حل دادن هم میشه
همچنین به معنای ایده پردازی و راه حل دادن هم میشه
فکر کنم معنی کنار اومدن هم بده مثلا
who comes up with this stuff
پیشنهاد کردن ایده
در نظر گرفتن چیزی
به یک ایده، پاسخ، و غیره اندیشیدن
( در مورد پول و غیره ) تهیه کردن، تأمین کردن، جور کردن
( در مورد راه حل، جواب، نتیجه و غیره ) کشف کردن؛ پی بردن؛ به جواب یا نتیجه ای رسیدن؛ راه حل ارائه دادن؛ راه حل پیشنهاد دادن
( در مورد راه حل، جواب، نتیجه و غیره ) کشف کردن؛ پی بردن؛ به جواب یا نتیجه ای رسیدن؛ راه حل ارائه دادن؛ راه حل پیشنهاد دادن
یه راه حلی به ذهن خطور کردن