عبارت come up short به معنای :
" در دستیابی به موفقیت ناکام موندن"
" از رسیدن به هدف بازماندن"
" نتیجه ی مطلوب نگرفتن"
یک مثال :
Despite their best efforts , the rescue team came up short in finding the lost hiker.
" در دستیابی به موفقیت ناکام موندن"
" از رسیدن به هدف بازماندن"
" نتیجه ی مطلوب نگرفتن"
یک مثال :
کسر اومدن مثلاً کسر اومدن پو ل توی صندوق
When the manager counted the money in the cash register, it had come up short.
وقتی مدیر پول های صندوق رو شمرد، پول کسر اومد.
وقتی مدیر پول های صندوق رو شمرد، پول کسر اومد.
کم اوردن و نتونستن موفق بشن
مثال
he student came up short on their homework assignment.
مثال
دست نیافتن، نائل نشدن، کم آمدن، ناکام ماندن
کم آوردن