• (1)تعریف: to deal with directly; cope with. • مترادف: confront, contend with, cope with, deal with, face, face up to, grapple with, handle • مشابه: manage, take care of
• (2)تعریف: to understand the reality of; face openly. • مترادف: confront, face, face up to • مشابه: understand
جمله های نمونه
1. The government have failed to come to grips with the two most important social issues of our time.
[ترجمه پدرتان] دولت نتوانسته است دو مشکل بزرگ زمان ما را هندل کند
|
[ترجمه گوگل]دولت نتوانسته است با دو موضوع مهم اجتماعی زمان ما برخورد کند [ترجمه ترگمان]دولت نتوانسته است به دو مساله مهم اجتماعی زمان ما دست پیدا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They have so far failed to come to grips with the ecological problems.
[ترجمه گوگل]آنها تاکنون نتوانسته اند با مشکلات زیست محیطی مقابله کنند [ترجمه ترگمان]آن ها تاکنون نتوانسته اند مشکلات اکولوژیک را درک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. However, it is possible to come to grips with the key factors to facilitate meaningful negotiation.
[ترجمه گوگل]با این حال، این امکان وجود دارد که با عوامل کلیدی برای تسهیل مذاکره معنادار کنار بیایید [ترجمه ترگمان]با این حال، امکان درک عوامل کلیدی برای تسهیل مذاکره معنی دار وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was not easy for him to come to grips with the pain of his own feelings of inadequacy.
[ترجمه گوگل]برای او آسان نبود که با درد ناشی از احساس بی کفایتی خود کنار بیاید [ترجمه ترگمان]برای او آسان نبود که با رنج و درد احساسات خود کلنجار برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Now I realize I still have not come to grips with this issue.
[ترجمه گوگل]حالا متوجه شدم که هنوز با این موضوع کنار نیامده ام [ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که هنوز برای درک این مساله نیامده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We are still trying to come to grips with the problems identified by the Romantics.
[ترجمه گوگل]ما همچنان در تلاشیم تا با مشکلاتی که رمانتیک ها شناسایی کرده اند کنار بیاییم [ترجمه ترگمان]ما هنوز در تلاش هستیم تا با مشکلات شناسایی شده توسط رومانتیک ها، دست و پنجه نرم کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They had a lot to come to grips with.
[ترجمه گوگل]آنها باید با چیزهای زیادی کنار بیایند [ترجمه ترگمان]آن ها خیلی چیزها داشتند که بتوانند با آن ها دست و پنجه نرم کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Indeed, some great scholars never come to grips with those realities at all.
[ترجمه گوگل]در واقع، برخی از علمای بزرگ به هیچ وجه به این واقعیت ها دست نمی یابند [ترجمه ترگمان]در حقیقت، برخی از دانشمندان بزرگ هرگز به دست آوردن این حقایق نخواهند آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. How many socialists have abandoned attempts to come to grips with Marxism after such experiences!
[ترجمه گوگل]چه بسیار سوسیالیستهایی که پس از چنین تجربههایی از تلاشها برای درگیری با مارکسیسم دست کشیدهاند! [ترجمه ترگمان]چگونه بسیاری از سوسیالیست ها دست به دست هم داده اند تا با مارکسیسم پس از چنین تجربیاتی دست به گریبان باشند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The world community to come to grips with this reality.
[ترجمه گوگل]جامعه جهانی باید با این واقعیت کنار بیاید [ترجمه ترگمان]جامعه جهانی باید با این واقعیت آشنا شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I still haven't come to grips with my divorce.
[ترجمه گوگل]من هنوز با طلاقم کنار نیامده ام [ترجمه ترگمان]من هنوز نیامده ام که با طلاق خودم دست و پنجه نرم کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We'll come to grips with the problem very soon.
[ترجمه گوگل]ما خیلی زود با مشکل کنار می آییم [ترجمه ترگمان]خیلی زود با مشکل کنار میایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Oil - exporting countries, as they come to grips with the decline in oil prices, face this issue.
[ترجمه گوگل]کشورهای صادرکننده نفت با مواجهه با کاهش قیمت نفت، با این موضوع مواجه هستند [ترجمه ترگمان]کشورهای صادر کننده نفت، همزمان با کاهش قیمت نفت، با این مساله مواجه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. But there was no struggle, nothing to come to grips with.
[ترجمه گوگل]اما نه مبارزه ای وجود داشت، نه چیزی برای مقابله با آن [ترجمه ترگمان]اما هیچ کشمکشی در کار نبود، هیچ چیز نبود که با آن دست و پنجه نرم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Mussolini would never have dared to come to grips with a resolute British Government.
[ترجمه گوگل]موسولینی هرگز جرات نمی کرد با یک دولت مصمم بریتانیا کنار بیاید [ترجمه ترگمان]هیچ گاه جرات نکرده بود که با یک دولت بریتانیایی مصمم دست و پنجه نرم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• put in a great effort, get deeply involved in -
پیشنهاد کاربران
سروکله زدن با چیزی
به نقل از فرهنگ پویا: بر چیزی فائق آمدن مشکل چیزی را حل کردن از پس چیزی برآمدن
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، این لغت معنی دومی دارد که در دیکشنری های زیر ذکر شده است: engage in combat with ( New Oxford American Dictionary ) شرکت در جنگ با to tackle an assailant ( Collins Dictionary ) ... [مشاهده متن کامل]
مقابله با ضد حمله # اولین مثالی که در زیر ذکر شده مربوط به این معنا است و دومین مثال مربوط به معانی است که توسط کاربران عزیز پیشنهاد شده است و کاملاً کاربردی است: Example 1: 👇 British forces never came to grips with the enemy نیروهای انگلیسی هرگز با دشمن درگیر جنگ نشدند ( با ضد حمله دشمن مقابله نکردند ) . Example 2: 👇 NED ( settles down with a newspaper on the sofa at Left ) : He's a good man, this Case fellow. LINDA: The point is, there’s no moss apparent, nor yet the slightest touch of decay. NED: I expect Father'll be a job. When do they come to grips? JULIA: Before luncheon, I suppose. * Holiday - a play Philip Barry نِد ( در سمت چپ کاناپه می نشیند ) : این رفیق کِیس [اسم یک فرد است] مردِ خوبی است. لیندا: مسئله اینه که هنوز جلبک یا خزه ای بیرون نزده و کوچکترین اثری از فساد و خرابی نیست [ منظور لیندا این است که هنوز شناخت درست و کاملی از کِیس که خواستگار خواهرشان است بدست نیامده است. ] نِد: فکر می کنم کار پدر باشه [منظور شناسایی کِیس است]. چه موقع قراره با مسئله روبرو بشن؟ جولیا: احتمال می دَم قبل از نهار باشه. * متن انتخابی: از نمایشنامه ی #تعطیلات# اثر فیلیپ بری
چم و خم چیزی را فهمیدن لِم چیزی را پیدا کردن پذیرفتن حقیقت از عهده کاری برآمدن به مسئله ای رسیدگی کردن به دَرک رسیدن سربرآوردن از چیزی
از پس چیزی برامدن
فهمیدن و درک کردن یک چیز سخت
درک کردن مشکلی و پرداختن به ان
روبرو شدن ، کنار آمدن ، سر و کله زدن، درگیر شدن ، گلاویز شدن ، از پس چیزی برآمدن، همچنین: cope with _ deal with _ confront _ tackle
کنار اومدن coup with , handle The hard part is trying to come to grips with the helpnessness
Tackle روبه رو شدن با مشکلات و سختی ها گلاویز شدن با مشکلات درگیر شدن با سختی ها
تسلط داشتن
موضوع و یا کسی را درک کردن و پذیرفتن با موضوع و یا کسی کنار آمدن
Come/get to grips with sth=to make an effort to understand and deal with a problem or situation: The president has failed to come to grips with the two most important social issues of our time. I can't seem to get to grips with this problem. ... [مشاهده متن کامل]
فکر میکنم بشه ( کنار امدن با چیزی ) منبع معنی انگلیسی:http://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/come - get - to - grips - with - sth