come to be

پیشنهاد کاربران

Come to be=come into being=to begin to exist
به وجود آمدن، هستی یافتن، پدیدار شدن
The story of how the university came into being is quite fascinating
داستان نحوه ی شکل گیری جهان بسیار مسحور برانگیز است.
...
[مشاهده متن کامل]

That is unusually soon, cosmically speaking, for so massive a black hole to have come into being through stellar collapses and mergers
از نظر کیهانی, به طور غیر معمولی زود است که چنین سیاه چاله ی عظیمی از طریق فروپاشی و ادغام ستاره ها ایجاد شده باشد.
A lot had to happen for our Solar System to come into being
اتفاقات زیادی باید می افتاد تا منظومه ی شمسی ما ایجاد شود

معنیش می تونه به تدریج رخ دادن باشه، مثلا
local languages come to be used less and less
یعنی زبان های محلی به تدریج کمتر و کمتر مورد استفاده قرار می گیرند
Come to be = start to be
سر از جایی در آوردن
به وجود می آید، پدیدار می شود
فعل بعد از آن ( هرچه باشد ) به صورت حال ساده ترجمه میشود

بپرس