come to be

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
به وجود آمدن / پدیدار شدن / تبدیل شدن / شکل گرفتن
در زبان محاوره ای:
چطور به اینجا رسید، چطور این جوری شد، از کجا اومد، چطور شکل گرفت
🔸 تعریف ها:
1. ( فلسفی – هستی شناسی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

شروع به وجود داشتن یا شکل گرفتن چیزی که قبلاً وجود نداشته
مثال: How did the universe come to be?
جهان چطور به وجود اومد؟
2. ( تحلیلی – تدریجی ) :
توصیف فرآیند تدریجی تبدیل شدن به چیزی
مثال: He came to be known as a great artist.
او به تدریج به عنوان یک هنرمند بزرگ شناخته شد.
3. ( تاریخی – اجتماعی ) :
شرح چگونگی شکل گیری یک وضعیت، فرهنگ یا باور
مثال: This tradition came to be through centuries of practice.
این سنت طی قرن ها تمرین شکل گرفت.
🔸 مترادف ها:
become – emerge – develop – arise – originate – evolve – turn into

Come to be=come into being=to begin to exist
به وجود آمدن، هستی یافتن، پدیدار شدن
The story of how the university came into being is quite fascinating
داستان نحوه ی شکل گیری جهان بسیار مسحور برانگیز است.
...
[مشاهده متن کامل]

That is unusually soon, cosmically speaking, for so massive a black hole to have come into being through stellar collapses and mergers
از نظر کیهانی, به طور غیر معمولی زود است که چنین سیاه چاله ی عظیمی از طریق فروپاشی و ادغام ستاره ها ایجاد شده باشد.
A lot had to happen for our Solar System to come into being
اتفاقات زیادی باید می افتاد تا منظومه ی شمسی ما ایجاد شود

معنیش می تونه به تدریج رخ دادن باشه، مثلا
local languages come to be used less and less
یعنی زبان های محلی به تدریج کمتر و کمتر مورد استفاده قرار می گیرند
Come to be = start to be
سر از جایی در آوردن
به وجود می آید، پدیدار می شود
فعل بعد از آن ( هرچه باشد ) به صورت حال ساده ترجمه میشود