come round

/ˈkəmˈraʊnd//kʌmraʊnd/

معنی: شفاء یافتن، بهوش امدن، بازگشتن و بحال اول رسیدن
معانی دیگر: شفا یافتن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to regain consciousness; revive.
مترادف: revive
مشابه: recover, stir

(2) تعریف: to change one's opinion, esp. to agree with that of another.
مترادف: accede, bend, comply, concede
مشابه: agree, submit, yield

جمله های نمونه

1. All things will come round to him who will but wait.
[ترجمه مریم] او صاحب هر چیزی ۷واد شد که اراده کند ، اگر صبور باشد.
|
[ترجمه گوگل]همه چیز به سراغ کسی خواهد آمد که جز صبر کند
[ترجمه ترگمان]همه چیز به او خواهد پیوست که صبر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Come round tonight and we'll watch a video.
[ترجمه گوگل]امشب بیایید و ما یک ویدیو تماشا خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]امشب بیا و یک فیلم تماشا می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wind has come round to the north.
[ترجمه گوگل]باد به سمت شمال آمده است
[ترجمه ترگمان]باد به سمت شمال می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Come round to my place this evening.
[ترجمه گوگل]امروز عصر به محل من بیا
[ترجمه ترگمان]امروز عصر به خانه من بیایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If you'd like to come round the back, I'll show you the garden.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهی از پشت بیایی، باغ را به تو نشان می دهم
[ترجمه ترگمان]اگر دوست داشته باشید که برگردید، من باغ را به شما نشان خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Christmas seems to come round quicker every year.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کریسمس هر سال سریعتر از راه می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد کریسمس هر سال سریع تر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can't believe Christmas has come round again!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم باور کنم کریسمس دوباره آمد!
[ترجمه ترگمان]باورم نمی شه کریسمس دوباره برگشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spring will soon come round again.
[ترجمه گوگل]بهار به زودی دوباره خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]بهار به زودی باز خواهد گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He'll come round to my point of view, given a bit of time.
[ترجمه گوگل]او با توجه به کمی زمان، به دیدگاه من خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]او به طرف من می اید، و کمی زمان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Could I come round next week?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم هفته آینده بیایم؟
[ترجمه ترگمان]می شه هفته دی گه بی ام؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'm not going to have some young whippersnapper come round here and tell me what to do!
[ترجمه گوگل]قرار نیست چند تا شلاق زن جوان به اینجا بیاید و به من بگوید چه کار کنم!
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم یک دختر جوان دیگر اینجا بیاید و به من بگوید چه کار کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Why don't you come round for lunch?
[ترجمه گوگل]چرا برای ناهار نمی آیی؟
[ترجمه ترگمان]چرا برای ناهار نمیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The road was blocked so we had to come round by the fields.
[ترجمه گوگل]جاده مسدود شده بود، بنابراین مجبور شدیم از کنار مزارع دور بزنیم
[ترجمه ترگمان]جاده مسدود شده بود و ما مجبور بودیم که از مزارع دور شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's the first thing you see as you come round the corner. You can't miss it.
[ترجمه گوگل]این اولین چیزی است که هنگام آمدن به گوشه می بینید شما نمی توانید آن را از دست بدهید
[ترجمه ترگمان]اولین چیزی است که می بینی، همان طور که در پیچ هستی تو نمی توانی آن را از دست بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't scold the boy; he'll come round in time.
[ترجمه گوگل]پسر را سرزنش نکنید؛ او به موقع می آید
[ترجمه ترگمان]این پسر را سرزنش نکن؛ او به موقع به اینجا خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شفاء یافتن (فعل)
recover, recuperate, come round, convalesce, get better

بهوش امدن (فعل)
recover, respire, revive, come round

بازگشتن و بحال اول رسیدن (فعل)
come round

انگلیسی به انگلیسی

• recover, recuperate (from a illness); change one's mind

پیشنهاد کاربران

visit sb at their home
به خود آمدن
Ex. 20 minutes later you come round
بیست دقیقه بعد به خود می آیید.
تغییر نظر دادن، فرا رسیدن
If I can talk to her for an hour , I'm sure she'll come round to my point of view
پذیرفتن نظر ، عقیده
رسیدن، آمدن
خونه ی کسی رفتن
My boyfriend comes round and we have dinner together.
🔴 تعریف
◀️ مثال
عبارت Come Round سه تا معنی اصلی داره :
۱. ملاقات کسی در خانه اش
Come round وقتی به صورت امری گفته میشه یعنی بیا خونمون یا بیا بهم سر بزن یا بیا ببینمت
🔴 to visit someone in their home
...
[مشاهده متن کامل]

◀️Marcus starts coming round to Will's to watch TV and hang out
◀️ Come round tonight and we'll watch a video : بیا خونمون یه ویدیو ببینیم
◀️ he comes round once in a blue moon : به ندرت بهم سر میزنه ( میاد خونمون )
◀️Nick came round earlier
◀️?Do you want to come round and play chess later
◀️The children came round for tea
◀️He's always coming round for a chat
۲. به هوش آمدن دوباره بعد از جراحی یا تصادف یا مست کردن
🔴 to become conscious again after an accident or operation
🔴recover consciousness.
◀️ I'd just come round from a drunken stupor
◀️ She hasn't come round from the anaesthetic yet : هنوز از داروی بیهوشی بیرون نیامده است ( به هوش نیومده )
۳. تغییر عقیده بخاطر حرف ها و تاثیر فردی دیگر
🔴 to change your opinion of something, often influenced by another person's opinion
◀️ He'll come round to my point of view, given a bit of time : او با توجه به کمی زمان، به نقطه نظر من خواهد رسید.
◀️ Do you still dislike your office, or have you come round to thinking it's all right?

Visit person at their house, often near your house.
ملاقات کردن
Come to my home = come round
Become conscious again
به هوش آمدن
Opp: faint, pass out
?Would you come round tomorrow
مایلی فردا بیای خونه ما؟
تغییر نظر در باره ی چیزی
Come to my home
بیا به خانه ی ما
دعوت کردن برای دیدن هم و با هم بودن
Why don't you come round for lunch?
چرا برای ناهار نمیای؟
Come round to my place this evening.
امروز عصر به خانه من بیایید.
Come round tonight and we'll watch a video.
امشب بیا و یک فیلم تماشا کنیم.
سر رسید
باز گشتن، دوباره آمدن
Can I come round?
میتوانم بیام ببینمت؟
باز رخدادن ، دوباره روی دادن ، ( مثال، When my father's birthday came round, I wanted to buy him something really special )
پذیرفتن رای ونظری
دورهمی
وقتی کسی ما را به خوانه اش دعوت می کند
به خانه آمدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس