come pop into one's head

پیشنهاد کاربران

به ذهن خطور کردن یک ایده، فکر یا حرف بطور ناگهانی
مثال:
She always says the first thing that comes/pops into her head.
ترجمه: او همیشه اولین چیزی را که به ذهنش می رسد می گوید.

بپرس