جان سالم به درد بردن
رسیدن به ( انتهای یه پروسه یا نتیجه )
بیرون آمدن از یک شرایط بد،
Longman:
To no longer be in a bad situation
E. g. there are signs that the country is coming out recession
نشانه هایی مبنی بر بیرون امدن کشور از رکود وجود دارد.
نشانه هایی مبنی بر بیرون امدن کشور از رکود وجود دارد.
◼️come out of something
[no passive]
✔️to develop from something
E. g. The book came out of his experiences in India
E. g. Rock music came out of the blues
✔️to develop from something
یافتن بیرون اومدن