come out

/kʌm aʊt//kʌm aʊt/

1- آشکار شدن، واضح شدن 2- (برای فروش یا بازرسی و غیره) ارائه شدن 3- پاگشا کردن، (رسما به اجتماع) معرفی کردن (به ویژه دختر دم بخت را) 4- (به پایان یا به نتیجه و غیره) رسیدن 5- (در مورد همجنس بازان) ترجیح جنسی خود را اعلام کردن (come out of the closet هم می گویند)

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to be revealed or made known.
مترادف: circulate, leak out, spread
مشابه: transpire

- The story came out after her confession.
[ترجمه گوگل] این ماجرا پس از اعتراف او منتشر شد
[ترجمه ترگمان] داستان بعد از اعترافات او بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be published or brought out, as a book.
مترادف: appear, issue

جمله های نمونه

1. What's bred in the bone will come out in the flesh.
[ترجمه مجتبی] چیزی که تو استخوان پرورش میابد ، در گوشت خودش را نشان میدهد. .
|
[ترجمه گوگل]آنچه در استخوان پرورش می یابد در گوشت بیرون می آید
[ترجمه ترگمان]چیزی که در استخوان وجود دارد از گوشت بیرون می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It will be fun to see the chicks come out.
[ترجمه گوگل]دیدن بیرون آمدن جوجه ها لذت بخش خواهد بود
[ترجمه ترگمان]خیلی حال میده که ببینم دخترا بیرون میان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am confident that everything will come out right in time.
[ترجمه Sina] من مطعنم که همه همه چیز در زمان مناسب به پایان خواهد رسید ( درست خواهد شد ) ( به نتیجه خواهد رسید )
|
[ترجمه دکتر موجی] من مطمئنم که همه چی سر وقتش اوکی میشه! ( به ثمر میشینه )
|
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که همه چیز به موقع مشخص خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که همه چیز به موقع روبه راه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They're shy animals and don't often come out in daylight.
[ترجمه دکتر موجی] اونها حیوانات خجالتی هستن و معمولا تو روز پیداشون نمیشه. . .
|
[ترجمه گوگل]آنها حیوانات خجالتی هستند و اغلب در نور روز بیرون نمی آیند
[ترجمه ترگمان]حیوانات خجالتی هستند و اغلب در روشنایی روز بیرون نمی آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've come out without my umbrella.
[ترجمه دکتر موجی] من بدون چترم بیرون اومدم
|
[ترجمه گوگل]من بدون چتر بیرون آمده ام
[ترجمه ترگمان]بدون چتر من از خانه بیرون امدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These animals only come out at night.
[ترجمه گوگل]این حیوانات فقط در شب بیرون می آیند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات فقط شب ها بیرون میان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Come out, or I'll bust the door down!
[ترجمه گوگل]بیا بیرون، وگرنه در را می کوبم پایین!
[ترجمه ترگمان]بیا بیرون، وگرنه درو می کنم پایین!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll wait for the movie to come out on cable.
[ترجمه گوگل]منتظر می مانم تا فیلم از طریق کابل پخش شود
[ترجمه ترگمان]منتظر این فیلم می شوم که با تلگراف بیرون بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Come out and get some fresh air.
[ترجمه گوگل]بیا بیرون و هوای تازه بخور
[ترجمه ترگمان]بیا بیرون و هوای تازه بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The novel has just come out in paperback.
[ترجمه احسان] رمان بتازگی در نسخه کاغذی منتشر شده است.
|
[ترجمه گوگل]این رمان به تازگی با جلد شومیز منتشر شده است
[ترجمه ترگمان]رمان از جلد کاغذی بیرون آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can't come out tonight - my dad won't let me.
[ترجمه گوگل]امشب نمی توانم بیرون بیایم - پدرم اجازه نمی دهد
[ترجمه ترگمان]امشب نمی توانم بیرون بیایم - پدرم به من اجازه نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I come out in a rash if I eat chocolate.
[ترجمه Sina] اگر شکلات رو بخورم ، ( در اثر آلرژی ) یک قرمزی ( کهیر ) ( حساسیت پوستی ) روی صورتم ظاهر میشه. ( پوستم قرمز میشه )
|
[ترجمه گوگل]من اگر شکلات بخورم با جوش بیرون می آیم
[ترجمه ترگمان] اگه شکلات بخورم، جوش می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These photographs have come out fuzzy.
[ترجمه گوگل]این عکس ها مبهم ظاهر شده اند
[ترجمه ترگمان]این عکس ها مبهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You feed the wire in here and it come out at the other end.
[ترجمه گوگل]سیم را در اینجا تغذیه می کنید و از سر دیگر بیرون می آید
[ترجمه ترگمان]تو به سیم اینجا غذا میدی و آخرش هم از اون طرف میاد بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do tear yourself away from the television and come out for a walk.
[ترجمه گوگل]خودتان را از تلویزیون جدا کنید و برای پیاده روی بیرون بیایید
[ترجمه ترگمان]خودت را از تلویزیون جدا کن و برای پیاده روی بیرون بیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• exit, emerge; be exposed; be clarified; disappear

پیشنهاد کاربران

خطاب به هانی
فقط اون اعتماد به نفستون که آخر سر گفتید اگه در رابطه با چیزی اطلاعات نداریم نظر کارشناسانه ندیم.
مثل اینکه جنابعالی اصلا نمی دونید لفظ همجنس باز به چی میگن، و این جور کلمات رو توهین تلقی می کنید!!!
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که با کلی از همجنس های خودش رابطه داره رو بهش میگن هکجنس باااز، نه همجنس گرا.
ضمنا اگه رنگ های همون پرچم گوجولی و به ظاهر فریبنده lgbt رو با هم ادغام کنید نتیجه رنگ قهوه ای خالصه😂

ی لکه رو لباس کم کم محو بشه
ی حرفی علنی بشه
ی اطلاعاتی اعلام بشه
کسی از جایی مرخص بشه مثل زندانی از زندان
علاوه بر معانی اشاره شده، دقیقا متضاد come in هست:
come in: مترادف enter یعنی وارد شدن
come out: مترادف exit یعنی خارج شدن
COME OUT = appear from a place
She came out of the kitchen.
He went to the caf� and came out with a coffee.
Please come out of the bedroom.
خطاب به دوستی ک گفت همجنس باز گفتن توهین و تحقیره. . .
توجه شما به ادب و احترام ارزشمند و ستودنیه واقعا اما توی این فقره که ذکر کردید. . .
آدم فکر میکنه موضوع بحث، قشر شریف کارگر یا معلم هست که باید باهاش با احترام صحبت کرد. . .
...
[مشاهده متن کامل]

مثل اینه که بگی به یه تروریست نباید بگیم اسلحه باز . . . توهین و تحقیره. . . باید گفت اسلحه گرااا!!!
بلخره گرایششه. . . هر کی یه گرایشی داره. . . گرایش اونم اسلحه هست و قابل احترامه!
همونقدر که یه تروریست برای بقای نسل بشر خطرناکه، تفکر همجنسگراااایی هم خطرناکه
تازه خطر همجنسگرااااااایی بیشتره چون قالبش برعکس تروریستا، خیلی نایس و ناز و گوگول مگول و صورتی و رنگین کمونی و یونیکورنیه!
حتی یه بچه رو هم میتونه عاشق خودش بکنه. . . برعکس یه تروریست اسلحه گراااااا
این یه 2. 2تا 4تای فطری و عقلیه و نیازی به کارشناس بودن هم نداره
الان نگفتم بااااید بهشون توهین کرد؛ فقط میگم اینکه دنبال احترام بهشون باشی و بخاطرش کامنت بذاری منطقی نیست.

پاک شدن یا محو شدن لکه روی لباس
علنی شدن صحبت یا حقیقتی
اعلام کردن نتایج یا اطلاعات
مرخص شدن بعد از مدتی ( بیمارستان, زندان و. . .
بیرون آمدن
در اومدن ( بالغ بر قیمتی شدن )
● it comes out at 46 dollars per week.
این در میاد هفته ای ۴۶ دلار
یکی از معانیش "استنباط شدن" هست :
if something you say comes out in a particular way, that is how it sounds or how it is understood
مثال :
That didn’t come out the way I meant it to
آن ، جوری که من میخواستم استنباط یا برداشت نشد
1 - خبری را در معرض عموم قرار دادن
حاصل شدن
✔️ ( رسما به اجتماع ) معرفی کردن
The first camera phone came out by a Japanese company. It had enough memory to store 20 photos
رونمایی کردن
ارسطو وقتی میخواست شاگردشو از تریلی پیاده کنه میگفت come out
ظاهر شدن
افشا کردن گرایش جنسی ناهنجار میان افراد جامعه
اصلا واژه ای تحت عنوان همجنسباز نداریم، هیچ معنایی نداره و استفاده ازش کاملا غلطه و ماهیت تحقیر و توهین داره. ( ضمن اینکه مقایسه ش با کفترباز کاملا بی ربط و بی معنیه )
درستش اینه که بگیم همجنسگرا ( همون طور که میگیم دگرجنسگرا. مگه دگرجنسباز داریم اصلا؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

اگه تو زمینه ای اطلاعات نداریم، مجبور نیستیم نظر کارشناسی بدیم.

حضور پیدا کردن
بیرون آمدن , آشکار شدن ؛ از بین رفتن ( لکه )
# Daffodils come out in spring
# The whole story came out at the trial
# The exam results come out in August
# The new car models have come out
# I soaked it in some soapy water and the stains came out
فائق شدن، سر بلند بیرون آمدن
خودش را به اجتماع معرفی می کند که مثلاً من ترنس ( تراجنسیتی ) هستم.
در مورد زندان: آزاد شدن
خارج شدن
خارج می شود
خارج می شوند
کاری را به اتمام رساندن

یکی از معانیش در رابطه با آشکار سازی گرایش جنسی میادش. مثلا وقتی ینفر که تا بحال یک فرد معمولی تصور میشده میاد به خانواده یا به دیگران گرایشش رو میگه ( که من lgbt هستم ) و ازش پرده برداری و رونمایی میکنه که ممکنه با واکنش بد یا خوب اطرافیان روبرو بشه
بیرون آمدن مواد از چیزی
آشکار شدن
منتشر کردن، بیرون آمدن یک اثر
Be published

- آشکار شدن ، واضح شدن
- ( براى فروش یا بازرسی و غیره ) ارائه شدن
- پاگشا کردن ، ( رسماً به اجتماع ) معرفی کردن ( به ویژه دختر دم بخت را )
- ( به پایان یا به نتیجه و غیره ) رسیدن
- ( در مورد همجنس گرایان ) ترجیح جنسی خود را اعلام کردن ( t‏e‏s‏o‏l‏c‏ e‏h‏t‏ f‏o‏ t‏u‏o‏ e‏m‏o‏c‏ هم میگویند )
...
[مشاهده متن کامل]

از کار در آمدن، جور خاصی به انتها رسیدن
These figures have come out wrong! I don't understand it.
Your painting has come out really well.
جور خاصی اظهار شدن، تلقی شدن، گفته شدن، برداشت شدن
I didn’t mean it to come out as a criticism.
...
[مشاهده متن کامل]

She had only meant to defend herself, but it had come out all wrong
https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/come - out

اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول همجنسگرایان و دگرباشان جنسی]
اگر برای موسیقی، کتاب، فیلم، اطلاعات ( مثل نتیجه ی امتحانات ) به کار بره به معنی ارائه شدن به مردمه
اگر برای ماه و خورشید و ابر و. . . به کار بره به معنی ظاهر شدن در آسمانه
اگر برای اطلاعات و مسائلی که قبلا به صورت راز حفظ میشده به کار بره به معنی معلوم شدنه

اکران شده/برای فیلم ها
رسیدن به
خطاب به SarS
بله، هم همجنس گرا داریم هم همجنس باز؛ و هرکدوم می تونن در جای درستش در مورد فرد مناسب به کار برن. اما این جا که صحبت بود از اعلام ترجیح جنسی، بهتر بود که همجنس گرا به کار می رفت.
در داستان جوجه اردک زشت این ترکیب آمده است جمله این است
Five pretty, yellow baby duckling came out در اینجا came out به معنی بیرون آمدن از تخم معنی می شود
از بین بردن کیفیت یا رنگ روی لباس.
منتشر کردن خبری در عموم پس از مخفی بودنش.
اطلاع یا نتیجه ای رو منتشر کردن.
مرخص شدن از ی مکانی بعد ی مدت زمانی.
خارج شدن ، [ روزنامه ، کتاب و غیره ] منتشر شدن
when is her new book coming out
کتاب جدیدش کِی منتشر می شود ؟؟⛷
از تنور درآوردن ( کنایه از چیز تازه ارائه کردن ) . این محصول را تاز ه از تنورشان درآورده اند.
معنی اعلام گرایش جنسی برای همجنس باز عامیانه اش هستش. ( خطاب به آقای A ) نمیشه که گفتن همجنسگر ا رو الزامی کرد. مثل اینه که شما مجبور کنی یکی به کفترباز بگه کفترگرا
مرخص شدن از بیمارستان
آزاد شدن از زندان
آشکار شدن، برملا شدن
سر برآوردن، بیرون آمدن
اشکار شدن
به منصه ی ظهور رسیدن، به عرصه رسیدن، پوست انداختن، رو آمدن
؟What new technology is coming out
چه تکنولوژی جدیدی داره به بازار میاد ( ارائه میشه )
بیرون آمدن
خارج شدن ( مانند خارج شدن از اتوبوس یا مترو )
When you come out of the subway?
ظاهر شدن، ظهور کردن
بیرون آوردن چیزی ( مثل پول از بانک )
بیا بیرون

منعکس شدن. نمایان شدن. متبلور شدن
چیزی یا کسی از جایی سر در آوردن
پوسیده شدن در مورد دندانپزشکی
ناپدید شدن
مثال: I hope the stain comes out
امیدوارم لکه ها ناپدید شوند
برون آیی ، بیرون آیی
آشکارسازی گرایش جنسی
پاک شدن لک یا کثیفی
از آب درآمدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٨)

بپرس