انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
یکی از معانی اتفاق افتادن است
اتفاق افتادن ، رخ دادن ، پیش آمدن
Happen
اتفاق افتادن ، رخ دادن ، پیش آمدن
راه خودت رو برو
سر راه کسی قرار گرفتن
به پست کسی خوردن
( موقعیت یا شرایطی ) برای کسی پیش آمدن
To be encountered or obtained by one.
I really hope this promotion comes my way because it sounds like a fascinating position. Good opportunities always seem to come my brother's way, whether he works hard for them or not.
... [مشاهده متن کامل]
به پست کسی خوردن
( موقعیت یا شرایطی ) برای کسی پیش آمدن
... [مشاهده متن کامل]
تو هیچ انتخابی نداری. باید با من کنار بیای ( تسلیم من بشی یا با من توافق کنی )
سر راه سبز شدن ( موقعیت خوب )
سر راه کسی قرار گرفتن، قابل دسترس شدن برای کسی، برای کسی اتفاق افتادن،
he did whatever jobs came his way
او هر شغلی که سر راهش قرار می گرفت را انجام می داد.
او هر شغلی که سر راهش قرار می گرفت را انجام می داد.