come on

/kʌm ɑn!//kʌm ɒn!/

1- پیشرفت کردن، جلو رفتن (در کار و غیره) 2- (از روی اتفاق) ملاقات کردن یا یافتن 3- پدیدار شدن، (عامیانه) آغاز کن !، راه بیفت !، یا الله !، راستی !

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) something offered or apparently offered to entice or induce; lure.
مترادف: bait, enticement, inducement, lure
مشابه: seduction, snare, temptation

(2) تعریف: a flirtatious approach or offer.
مترادف: flirtation
مشابه: invitation, proposition, seduction

جمله های نمونه

1. Diseases come on horseback, but go away on foot.
[ترجمه Rshin] بیماری سواره میاد و پیاده می ره
|
[ترجمه سهیلا باغچه سرا] بیماری زود می اید و ارام ارام می رود
|
[ترجمه نگار مصطفوی] درد کوه کوه میاد مومو میره
|
[ترجمه یحیی قاسمی] انسان خیلی سریع مریض میشه ولی بهبودی آن به کندی صورت می گیرد
|
[ترجمه learner] بیماری به خروار میاد به مثقال میره
|
[ترجمه گوگل]بیماری ها با اسب می آیند، اما با پای پیاده از بین می روند
[ترجمه ترگمان]بیماری ها با اسب می ایند، اما پیاده می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Misfortunes come on wings and depart on foot.
[ترجمه یحیی قاسمی] بدشانسی خیلی راحت سراغت میاد ولی بسختی ازت دور میشه
|
[ترجمه گوگل]بدبختی ها با بال می آیند و پیاده می روند
[ترجمه ترگمان]به علاوه، به علاوه، به علاوه، به علاوه، به علاوه، به علاوه،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Agues come on horseback but go away on foot.
[ترجمه گوگل]آگ ها سوار بر اسب می آیند اما پیاده می روند
[ترجمه ترگمان]agues سوار اسب می شوند، اما پیاده می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Misforunes come on horseback and go away on foot.
[ترجمه گوگل]بدبختی ها سوار بر اسب می آیند و پیاده می روند
[ترجمه ترگمان]Misforunes سوار اسب می شوند و پیاده می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You will all have to come on time; I can except no one.
[ترجمه No one] همه باید به موقع بیان من میتونم هیچ کس دیگه ای نمیتونه
|
[ترجمه یحیی قاسمی] همه باید سر وقت بیایید، برای من هیچکسی مستثنی نیست
|
[ترجمه گوگل]همه شما باید به موقع بیایید من جز هیچکس نمیتونم
[ترجمه ترگمان]همه شما باید به موقع به اینجا بیایید من غیر از هیچ کس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Come on, Junior, time for bed.
[ترجمه King] بجنب جونیور، وقت خوابه
|
[ترجمه Professor] یالا جونیور وقت خوابه
|
[ترجمه گوگل]بیا جونیور وقت خوابه
[ترجمه ترگمان]بی خیال \"جونیور\"، وقت خوابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Come on, children, it's time to pack away your toys.
[ترجمه ممد] بچه بیا پایین سرمون درد گرفت
|
[ترجمه گوگل]بچه ها بیایید، وقت آن است که اسباب بازی های خود را جمع کنید
[ترجمه ترگمان]زود باشید بچه ها، وقتشه که اسباب بازی هات رو جمع و جور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Come on, fess up. I know there's something you're not telling me.
[ترجمه گوگل]بیا فک کن می دانم چیزی هست که به من نمی گویی
[ترجمه ترگمان] زودباش، اعتراف کن می دونم یه چیزی هست که تو به من نگفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Come on, you two, get a move on!
[ترجمه گوگل]بیا، شما دو نفر، حرکت کنید!
[ترجمه ترگمان]زود باشید، شما دوتا، یه تکونی به خودتون بدین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Come on, wake up - breakfast is ready.
[ترجمه گوگل]بیا، بیدار شو - صبحانه آماده است
[ترجمه ترگمان] زود باش، بیدار شو صبحونه آمادست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't worry, your luggage will come on afterwards by taxi.
[ترجمه گوگل]نگران نباشید، چمدان شما بعد از آن با تاکسی می آید
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، چمدان شما بعدا با تاکسی خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Come on in - you're drenched!
[ترجمه سید دیس🚶🇧🇷] بیا اینجا خیس شدی!
|
[ترجمه گوگل]بیا داخل - تو خیس شدی!
[ترجمه ترگمان]- بیا تو - خیس شدی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Come on children, stop chatting and settle down please!
[ترجمه SAADAT] بیا بچه خواهش میکنم چت کردن رو نگه دار و بشین.
|
[ترجمه بهمن] زود باشید بچه ها! صحبت دیگه بسه. لطفاً سر جاتون بشینید.
|
[ترجمه متین] بچه ها بیاین پایین سرمون درد گرفت
|
[ترجمه گوگل]بچه ها بیایید، چت را متوقف کنید و آرام بگیرید!
[ترجمه ترگمان]یالا بچه ها، گپ بزنید و بشینید لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I can't come on that date.
[ترجمه عباس بوعزار] من نمی توانم در ان تاریخ بیام
|
[ترجمه پرهام] من نمیتونم در اون تاریخ حاضر بشم
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم در آن تاریخ بیایم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم با اون قرار ملاقات کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Come on now, stop crying - blow your nose on my hankie.
[ترجمه پرهام] بدو بیا ، گریه نکن - دماغت رو به هانکی من بزن
|
[ترجمه گوگل]حالا بیا، گریه نکن - دماغت را به هانکی من بزن
[ترجمه ترگمان] زودباش، گریه نکن دماغت رو با دستمال من بزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• come already, let's go, forward!; upon your word!, get real! (slang)
a come-on is something that is intended to make you want to do something or buy something; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

۱. به دنبال ( کسی ) آمدن ۲. ( روی صحنه ) ظاهر شدن ۳. وارد زمین ( بازی ) شدن ۴. برخوردن به. اتفاقی دیدن ۵. شروع شدن ۶. از راه رسیدن ۷. پیشرفت کردن. بهتر شدن. رشد کردن ۸. به کار افتادن. راه افتادن ۹. ( پرونده ) به جریان افتادن ۱۰. یالا! بجنب! بجنبید!
سلام میشه در باره come on توضیح بدید معنی نمیخوام توضیح باشه
یک سوال come on و hurry up یک معنی دارن؟
چون come on میشه بیا دیگه و هری اپ هم میشه بدو دیگه
[عامیانه] دِ بیا!
سلام اساتید و دوستان بزرگوار خواهشا نظرات را کپی و بنام خود ثبت نکنید مثلا آقای اکبر اصغری معنی پیشنهادی بنده رو کپی و paste کردند.
خواهشا از نظرات و سواد شخصی خود مایه بگذارین
البته بنده از سال ۷۹ تا الان ۴۰۲ در حال تدریس و ترجمه هستم چند رشته تحصیلی در دانشگاه خواندم و ادعایی ندارم و خودم را شاگرد می دانم و همیشه دانش آموزم
...
[مشاهده متن کامل]

یالا، عجله کن، بجنب، تکونی بخور، بدو بابا، زود باش
Come on get off me
دست از سرم بردار
بی خیال/دست بردار
شروع به کار کردن، روشن شدن
The heater should come on again
گرمایش ( بخاری ) باید دوباره شروع به کار کنه.
اشانتیون
The bank is offering a free laptop as a come - on If you open an account with them
پیشنهاد جنسی
ایما و اشاره جنسی
بی خیال، سریع باش، بجنب، پدیدار شدن ، آغارکردن
بیخیال
اذیت نکن دیگه
ای بابا؛ تو روح تون؛ شوخی می کنی؟ ( بعضی وقت ها مثل are you kidding me استفاده میشه )
روی سن آمدن ( در تئاتر و . . . )
پیوستن به؛ وارد شده به
در جمله ی
�Everybody comming on the group allows him to spread out more of his fixed cost�
هر کسی که به گروه او می پیوندد، به او امکان می دهد تا هزینه های ثابت ـش را بیش تر سرشکن کند.
Come on به معنی عجله کردن
Come on =عجله کن ، روشن شدن
روشن شدن . . . When something electrical starts to work
یالا . بیخیال. بدو
عجله کن ، زود باش
بیخیال، عجله کن
۱. بیخیال
۲. یالّا! سریع باش!
شروع شدن ؛ بجنب , زود باش ؛ بیخیال
– I've set the oven to come on at ten
– The rain came on just before lunchtime
– Come on, we're going to be late if you don't hurry
– Oh come on, you made the same excuse last week
( زمان حال ساده ) بیخیال ، زود باش
بابا بیخیال
پخش شدن
یه چیز داره شروع میشه
در زبان عامیانه یعنی بیخیال ، زودباش ، عجله کن و در زبان رسمی یعنی ادامه بده، شروع کن ، جلو رفتن، پیشرفت کردن
حرکت کن
Come on! Means hurry up!
My death is coming
My death Just Come On
مرگ من بیا
مرگ من فقط زود بیا
( برنامه تلویزیونی ) پخش شدن، نشان داده شدن
بس کن. بیخیال. ولش کن
عجله کن ، بدو
بی خیال بابا
معانی گوناگونی داره اما 2 تا معنی مهم تر داره:
1_ بجنب، یالا، زود باشید ، عجله کنید ، بشتابید
2_ دست بردارید! ول کنید دیگه؛ و به طور کلی تمام معانی که ما وقتی ناراحتیم و میگیم: لا اله الا اله
✔️روشن شدن ( بخاری یا غیره ) ،
✔️شروع به کار کردن ( وسایل گازی و برقی و غیره )
The heating is set to come on at 5 p. m
✔️پیشرفت کردن، جلو رفتن ( در کار ، اثر چیزی و غیره )
✔️پدیدار شدن، نمایان شدن، بروز کردن ( مثلاً اثر دارو یا ماده مخدر در بدن فرد )
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
A: Ok, I need you to go into the bag and take one of the pills
?B: Why
A: Because you'll know what to do. You'll take it and then you'll know
B: He's got a knife. Eddie, I can't think my way out of a knife
A: Just listen to me. It'll "come on" in 30 minutes and you'll think your way out. That's what it does
Limitless 2011🎥
The illness came on top of losing his job
اون مریضی سر قضیه از دست دادن شغلش بروز کرد

یک فعل مرکب یا phrasal verb به معنی بیا
Oh yeah!!!come baby!!!come on
خب اینجا یعنی. . . آه آره. . . زود باش عزیزم. . . زود باش. . . یا به عبارتی بجنبببببب!!!
موفق باشید🤤🤤🤤
بیخیال شو ، عجله کن ، زودباش
۱ ) برو بابا
۲ ) بابا تو دیگه کی هستی
ادامه بده
شروع شدن
عجله کن، زود بیا
شروع شدن یک برنامه ی رادیویی یا تلویزیونی
شروع به مبتلا گشتن به یک بیماری
شروع شدن باران

شوخی نکن
برو بابا، بیخیال، تند تر، سریع تر
بجنب !
Please do it
انجامش بده!
عجله کن ، زود باش
معنی اصطلاحی : بیخیال ، بیخیال شو
یالا بیا
یعنی:زودباش. . . عجله کن.
وقتی داری مشت میزنی به کسی بوکس. . . مربی میگه؛come on
کنایه ی جنسی کردن
سریع باش ، سریع تر، تند تر
بیا دیگه
روشن شدن یک وسیله الکترونیکی مثل چراغ
کوتاه بیا
پدیدار شدن
The street lights have come on
چراغ های خیابان پدیدار شده بودند
بی خیال بابا٫بسه دیگه٫ بیا٫زودباش
این اصتلاح معانی مختلفی دارد. ما ابتدا باید ببینیم کجا آورده میشود. برای مثال:بیا/یید - زودباش/شید - بیخیال - بس کن - آفرین برای زمانی که میخواهیم کسی را تشفیق کنیم برای انجام کاری - پیشرفت کردن - شروع شدن.
دست بردار
پاشو زود باش
1 - ( به کسی گفته شه ) عجله کن - زود باش
2 - کسی رو تشویق کنیم که کاری رو انجام بده
3 - عصبانی کردن کسی .
4 - ( به کسی گفته شه ) تو میدونی که آنچه آنها میگویند حقیقت نیست.

برگرد بیا
عجله کن
Come on معنی دیگش میشه
=
Show on
( اصطلاح ) : بیخیال. . .
بی خیال ( بستگی به زمان و مکان )
روشن شدن
مثال:
as soon as that light comes on, we must fasten our seat belts.
به محض اینکه آن چراغ روشن شد باید کمربندهایمان را ببندیم.
عجله کن، زود باش، سریع تر
بیا _ زود باش _ بیخیال
بدو بیا . زود باش
بیخیال ، زودباش
dast bardar
[حالت دستوری و امری]
زود باش ، شتاب کن ، عجله کن
بدو بیا
بی خیال
بس کن
بجنب - یالا - سریع باش - بی خیال - بیا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧٦)

بپرس