come easily

پیشنهاد کاربران

بدون زحمت بودن چیزی
آسان بودن چیزی
برا . . . آسونه
It comes easily to me
برا م آسونه
It comes easily to him
برا ش آسونه
to be easy for someone to do
راحت بودنِ کاری [برای کسی]
آسان بودن کاری [برای کسی]
مثال:
Public speaking does not come easily to most people
صحبت کردن در جمع برای بسیاری از مردم کار آسانی نیست.

بپرس