انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
به چیزی مبتلا شدن / ابتلا یا شروع به رنج بردن از یک بیماری یا مشکل جسمانی، که اغلب بیماری های خفیفی مانند سرماخوردگی یا آنفولانزا هستند.
به طور نمادین، می تواند نشان دهنده تحت تأثیر قرار گرفتن چیزی ناخوشایند باشد، مانند یک مشکل ناگهانی یا حالت احساسی، حتی اگر جسمانی نباشد.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Fall ill, catch ( a disease ) , contract ( an illness ) .
مثال؛
"I think I’m coming down with a cold; my throat feels sore. "
"She came down with the flu after being exposed to someone who was sick. "
"Half of the office came down with food poisoning after the company lunch. "
به طور نمادین، می تواند نشان دهنده تحت تأثیر قرار گرفتن چیزی ناخوشایند باشد، مانند یک مشکل ناگهانی یا حالت احساسی، حتی اگر جسمانی نباشد.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Fall ill, catch ( a disease ) , contract ( an illness ) .
مثال؛
مریض شدن، به مرضی دچار شدن
We can t afford to have our best soldiers taking unnecessary risks! What will we do if all the soldiers come down with radiation poisoning
ما نمی توانیم بهترین سربازانمان را در معرض خطرات غیر ضروری قرار دهیم! اگر سربازانمان دچار مسمومیت رادیواکتیو شوند چه کار خواهیم کرد؟
... [مشاهده متن کامل]
ما نمی توانیم بهترین سربازانمان را در معرض خطرات غیر ضروری قرار دهیم! اگر سربازانمان دچار مسمومیت رادیواکتیو شوند چه کار خواهیم کرد؟
... [مشاهده متن کامل]
صرفا به معنای مریض شدن نیست.
زیرا برای اشیاء هم به کار میره!
زیرا برای اشیاء هم به کار میره!
از پا در اومدن ( مریض شدن مبتلا شدن )
مبتلا شدن
به مرضی دچار شدن، مریض شدن
مبتلا شدن به
ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪﻥ