come down to
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
اصل مسئله اینه که
در اصل
موضوع مورد بحث اینه که
بحث اصلی اینه که
در اصل
موضوع مورد بحث اینه که
بحث اصلی اینه که
- بیشتر بستگی داشتن به . . .
- مشکل اصلی اینه که . . .
- مشکل اصلی اینه که . . .
به معنای، به مفهوم، برابر با، مساوی ( از نظر مفهومی ) با،
میرسه نهایتاً به
۱ - در چیزی خلاصه شدن
. Everything comes down to money in the end
. It all comes down to money in the end
۲ - When it cones down to it
در کل، نهایتا،
در کل، نهایتا،
1 - رسیدن به 2 - منحصر شدن به، محدود شدن به 3 - انتقال یافتن به
بستگی داشتن به
# It all comes down to money in the end
# My decision will come down to what he recommends
• نهایتاً ختم شدن به، برمیگردد به یا به اینکه، خلاصه میشود به، ازچیزی نشأت میگیرد، تأثیر می پذیرد از چیزی
It all comes down to money in the end
همه چیز نهایتاً به پول ختم می شود
• ( چیزی یا عقیده ای ) دست به دست و سینه به سینه ما رسیدن
... [مشاهده متن کامل]
The text which has come down to us is only a fragment of the original
متنی که به دست ما رسیده تنها بخشی از نسخه اصلی است
همه چیز نهایتاً به پول ختم می شود
• ( چیزی یا عقیده ای ) دست به دست و سینه به سینه ما رسیدن
... [مشاهده متن کامل]
متنی که به دست ما رسیده تنها بخشی از نسخه اصلی است
• نهایتاً ختم شدن به، برمیگردد به یا به اینکه، خلاصه میشود به، ازچیزی نشأت میگیرد، تأثیر می پذیرد از چیزی
• ( چیزی یا عقیده ای ) دست به دست و سینه به سینه ما رسیدن
• ( چیزی یا عقیده ای ) دست به دست و سینه به سینه ما رسیدن
در نهایت رسین به ، نهایتا ختم شدن به ، منحصر شدن به
All problems come down to money
همه ی مشکلات ختم می شود به پول. ( یعنی مهمترین مشکل ما پول است )
همه ی مشکلات ختم می شود به پول. ( یعنی مهمترین مشکل ما پول است )
پرداختن به
we come down to the pivotal question of what quality management is to be based on
ما به این سوال کلیدی می پردازیم که مدیریت کیفیت باید بر چه اساسی باشد
ما به این سوال کلیدی می پردازیم که مدیریت کیفیت باید بر چه اساسی باشد
بستگی داشتن به
رسیدن به
to be dependent on sth else
to depend on the answer to or outcome of sth
( to amount to sth ( usually the most important or crucial aspect of sth
in this usage, "to" is typically followed by a thing or idea -
رسیدن به
رسیدن به، تنزل یافتن به
to be reduced to something
to amount to no more than something
amount to or be reduced to
رمز موفقیت من در دو چیز خلاصه میشود: سخت کوشی و توکل بر خدا
در این عبارت، به جای come میتوان از boil استفاده کرد که در نهایت مفهوم مشابهی را میرساند.
برمیگرده به/باینکه. . . ، ختم میشه به/باینکه، خلاصه میشه به/باینکه. . . ، از . . . نشات میگیره، تاثیر میپذیره
بستگی دارد به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)