به شدت مؤاخذه کردن؛ انتقاد شدید کردن؛ حساب کسی را کف دستش گذاشتن؛ با کسی به شدت برخورد کردن؛ با زبان توبیخ به کسی جایگاهش را فهماندن؛ کسی را سر جایش نشاندن
... [مشاهده متن کامل]
بیرلینگ: . . . او حرف های زیادی برای گفتن داشت - خیلی زیاد - بنابراین مجبور شد برود ( مجبور شدم اخراجش کنم ) .
جرالد: کار دیگه ای از دستت برنمیومد.
اریک:قطعا بر میومد. می تونست اونو نگه داره به جای اینکه بیرونش کند. من اسمش رو بدشانسی میذارم.
بیرلینگ: حرف مزخرفیه! اگه با بعضی از اینا به شدت برخورد نکنی ( اگه سر جاشون نشونیشون ) ، خیلی زود همه ی دنیا رو برای خودشون می خوان ( خیلی زود می خورنت ) .
* گفتگوی انتخابی: از کتاب # بازرس وارد می شود و نمایشنامه های دیگر، # اثر جی بی پریستلی ( ص ۳۱۹، نسخه پی دی اف )
این عبارت که توسط آقای پریستلی در نمایشنامه اش بکار رفته، استعاره ای است که پدر خانواده، آقای بیرلینگ برای توصیف طمع و خواسته های غیرمنطقی طبقه کارگر به کار برده است. این استعاره دلالت بر این دارد که آنها خود را همیشه محق دانسته و بیش از سهم عادلانه خود می خواهند.
