• (1)تعریف: a humiliating decline or descent from a former status. • متضاد: rise
- Finishing in last place was a comedown, as the team had been first in the previous year.
[ترجمه گوگل] به پایان رساندن در رده آخر یک نزول بود، زیرا تیم در سال قبل اول شده بود [ترجمه ترگمان] کارش به پایان رسید، همان طور که اولین بار در سال گذشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: (informal) a disappointment or anticlimax. • متضاد: boost • مشابه: letdown
- Her homecoming was a comedown after all her expectations.
[ترجمه گوگل] بازگشت او به خانه بعد از همه انتظاراتش یک نزول بود [ترجمه ترگمان] بعد از این همه انتظارات اون به مجلس ختم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. after many years as a minister, teaching was a bit of a comedown for him
پس از چندین سال وزارت،معلمی برایش نوعی تنزل بود.
2. What goes up must come down. Isaac Newton
[ترجمه گوگل]آنچه که بالا می رود باید پایین بیاید اسحاق نیوتن [ترجمه ترگمان]چیزی که بالا می رود باید پایین بیاید اسحاق نیوتن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He had come down to begging when his father found him.
[ترجمه گوگل]او به التماس آمده بود که پدرش او را پیدا کرد [ترجمه ترگمان]وقتی پدرش او را پیدا کرد آمده بود گدایی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They tried for hours to get her to come down from the roof, but it was no go.
[ترجمه گوگل]ساعت ها تلاش کردند تا او را از پشت بام پایین بیاورند، اما راه نیفتاد [ترجمه ترگمان]چند ساعتی تلاش کردند تا او را از پشت بوم بیرون بیاورند، اما راه گریزی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's amazing how much computers have come down in price over the past few years.
[ترجمه ممدچطوری] شگفت انگیز است که قیمت کامپیوترها طی چند سال گذشته چقدر کاهش یافته اند
|
[ترجمه گوگل]این شگفتانگیز است که در چند سال گذشته قیمت رایانهها چقدر کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]شگفت انگیز است که کامپیوترها در طی چند سال گذشته چقدر قیمت دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She refused to come down squarely on either side of the argument.
[ترجمه گوگل]او از هر دو طرف بحث خودداری کرد [ترجمه ترگمان]او از پائین آمدن در دو طرف بحث خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I watched the climbers come down into the valley.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان را تماشا کردم که به داخل دره پایین آمدند [ترجمه ترگمان]به کوهنوردان نگاه کردم که به پایین دره سرازیر شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I never thought he would come down to begging.
[ترجمه گوگل]هرگز فکر نمی کردم او به التماس بیاید [ترجمه ترگمان]من هیچ وقت فکر نمی کردم که اون بیاد و التماس کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The tree had come down in a fierce gale the night before.
[ترجمه گوگل]درخت شب قبل با باد شدیدی پایین آمده بود [ترجمه ترگمان]شب پیش از آن، درخت در توفان شدیدی فرورفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The authorities plan to come down hard on truancy in future.
[ترجمه گوگل]مقامات در نظر دارند در آینده به شدت از فرار از مدرسه بکاهند [ترجمه ترگمان]مسئولین در نظر دارند که در آینده به شدت از مدرسه فرار کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The name has come down from the last century.
[ترجمه گوگل]این نام از قرن گذشته آمده است [ترجمه ترگمان]این نام از قرن گذشته پایین آمده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He had come down with the flu.
[ترجمه گوگل]او با آنفولانزا پایین آمده بود [ترجمه ترگمان]او مبتلا به سرماخوردگی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Such a custom has come down to the present moment.
[ترجمه گوگل]چنین رسمى تا به امروز رسیده است [ترجمه ترگمان]این رسم در حال حاضر به اینجا آمده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Prices ought to come down soon.
[ترجمه گوگل]قیمت ها باید به زودی پایین بیاید [ترجمه ترگمان]قیمت ها به زودی پایین می آید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I'll just finish drying my hair then I'll come down.
[ترجمه گوگل]فقط خشک کردن موهام تموم میشه بعد میام پایین [ترجمه ترگمان]موهایم را خشک می کنم، بعد پایین می ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. It's a bit of a comedown after her previous job.
[ترجمه گوگل]این کمی پس از کار قبلی او کم است [ترجمه ترگمان]کمی بعد از شغل قبلیش پایین اومده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The film marks a real comedown for the director.
[ترجمه گوگل]این فیلم برای کارگردان یک کمدون واقعی است [ترجمه ترگمان]این فیلم نشانه ای از سقوط واقعی کارگردان بر جای می گذارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The prospect of relegation is a comedown for a club that finished second two seasons ago.
[ترجمه گوگل]دورنمای سقوط برای باشگاهی که دو فصل پیش در رده دوم قرار گرفت، یک نزول است [ترجمه ترگمان]چشم انداز of، سقوطی برای باشگاهی است که دو فصل قبل به پایان رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. But his failure was a bitter comedown.
[ترجمه گوگل]اما شکست او یک نزول تلخ بود [ترجمه ترگمان]اما شکست او نتیجه تلخی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. Teaching eighth-grade English must be a big comedown for a man with two PhDs.
[ترجمه گوگل]آموزش زبان انگلیسی کلاس هشتم باید برای مردی که دو مدرک دکترا دارد، یک اتفاق بزرگ باشد [ترجمه ترگمان]آموزش انگلیسی کلاس هشتم باید یک نزول بزرگ برای مردی با دو مدرک دکترا باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. Professedly, the author described the comedown of a family, but in fact, he demonstrated the times when he lived, which was called the Flourishing Period of Kangxi and Qianlong.
[ترجمه گوگل]نویسنده به طور حرفه ای، فروپاشی یک خانواده را توصیف کرد، اما در واقع، او دوران زندگی خود را که دوره شکوفایی Kangxi و Qianlong نامیده می شد، نشان داد [ترجمه ترگمان]نویسنده اصل و نسب یک خانواده را شرح داد، اما در حقیقت، او زمان هایی را که زندگی می کرد نشان داد، که دوره Flourishing Kangxi و کیان لونگ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. An EVA midsole and forefoot inserts cushion your comedown, so you don't freak-out in the middle of nowhere.
[ترجمه گوگل]زیره میانی و جلوی پا از EVA جلوی پایین آمدن شما را فراهم میکند، بنابراین در میانههای ناکجاآباد غافلگیر نمیشوید [ترجمه ترگمان]یک midsole eva و پاهای جلویش را روی cushion می گذارد، بنابراین در وسط هیچ جا خل نشو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The community succession was on the comedown phase rapidly, and the evidence of degeneration was naked.
[ترجمه گوگل]جانشینی جامعه به سرعت در مرحله پایین آمدن بود و شواهد انحطاط آشکار بود [ترجمه ترگمان]توالی جامعه به سرعت در حال سقوط بود، و شواهد انحطاط برهنه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. The movie is quite a comedown after so much wait.
[ترجمه گوگل]این فیلم پس از این همه انتظار، کاملا کمدون است [ترجمه ترگمان]پس از این همه مدت، فیلم کمی پایین آمده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. The clouds comedown so suddenly we had no warning.
[ترجمه گوگل]ابرها آنقدر ناگهانی فرود آمدند که هیچ هشداری نداشتیم [ترجمه ترگمان]ناگهان ابرها پایین آمدند و ناگهان ما هیچ هشداری نداشتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. His defeat was quite a comedown for all of us.
[ترجمه گوگل]شکست او برای همه ما کاملاً ناامیدکننده بود [ترجمه ترگمان]شکست او به خاطر همه ما از بین رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. She find it a comedown to listen to her former subordinate.
[ترجمه گوگل]او گوش دادن به زیردستان سابقش را یک کمدون میداند [ترجمه ترگمان]او آن را پایین آورد تا به زیردست سابق خود گوش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. It's a bit of a comedown to leave school and then not get a job.
[ترجمه گوگل]ترک تحصیل و نگرفتن شغل کمی سخت است [ترجمه ترگمان]این سقوطی است که مدرسه را ترک کنم و بعد هم یک شغل به دست بیاورم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. As the falsificationism appeared, the comedown of the verificationism's economic methodology was already an irresistible trend.
[ترجمه گوگل]با ظهور ابطالگرایی، نزول روششناسی اقتصادی راستیآزمایی از قبل یک روند مقاومتناپذیر بود [ترجمه ترگمان]همانطور که the ظاهر شد، نزول روش شناسی اقتصادی verificationism یک گرایش غیرقابل مقاومت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فرود امدن (فعل)
alight, ground, land, come down, descend, shore
فروکش کردن (فعل)
alight, subside, ebb, come down, descend, flow down, lower, go down, fall away
نزول کردن (فعل)
come down, descend, sink
پایین رفتن (فعل)
come down, descend, go down
تخصصی
[ریاضیات] منجر شدن
انگلیسی به انگلیسی
• descend decline, reverse, disappointment, anti-climax, sudden descent you say that something is a comedown if you think that it is not as good, or does not have as high a status, as something else that you have just done or had.
پیشنهاد کاربران
مربوطه به
1. move downward and lower, but not necessarily all the way; descend, fall, go down The temperature is going down The barometer is falling The curtain fell on the diva Her hand went up and then fell again ... [مشاهده متن کامل]
2. be the essential element; reduce, boil down The proposal boils down to a compromise 3. fall from clouds; precipitate, fall rain, snow and sleet were falling Vesuvius precipitated its fiery, destructive rage on Herculaneum 4. get sick; sicken She fell sick last Friday, and now she is in the hospital 5. criticize or reprimand harshly The critics came down hard on the new play
Boil down :: To be handed down or passed along, descend from parent to child; pass from older generation to younger ones.
مهم ترین معانی: ۱. پایین آمدن ۲. فرود آمدن ۳. تنزل یافتن ۴ تنزیل یافتن دوستانی که "مبتلا شدن" یا "مریض شدن" معنی کردن منظورشون Come down with هست.
باز کردن و پایین آوردن لوازم نصب شده مثل داربست - پرده - عکس
عبارت "come down" به معانی مختلفی استفاده می شود. در زیر به برخی از معانی رایج آن اشاره خواهم کرد: 1. نزول کردن: "Come down" به نزول کردن از مکان بالا به پایین اشاره می کند. می تواند به حرکت فیزیکی از مکان بالا به پایین، مانند پرواز هواپیما که به زمین نزول می کند، اشاره کند. برای مثال، "The plane will come down at the airport in a few minutes" به این معنی است که هواپیما در چند دقیقه دیگر در فرودگاه نزول خواهد کرد. ... [مشاهده متن کامل]
2. آرام شدن: "Come down" به آرام شدن یا تسکین یافتن اشاره می کند. برای مثال، "Take a deep breath and try to come down. Everything will be okay" به این معنی است که نفس عمیق بکشید و سعی کنید آرام شوید. همه چیز به خوبی خواهد بود. 3. بازگشت به حالت عادی: "Come down" به بازگشت به حالت عادی یا طبیعی اشاره می کند. برای مثال، "My fever finally came down after taking the medication" به این معنی است که تب من در نهایت پس از مصرف دارویی کاهش یافت. 4. سقوط کردن: "Come down" به سقوط کردن از مکان بالا به پایین نیز اشاره می کند. این معنی به طور خاص در مواردی مانند سقوط یک شیء از ارتفاع یا فردی که از ارتفاعی سقوط می کند، استفاده می شود. برای مثال، "The vase slipped from my hand and came down, shattering into pieces" به این معنی است که گلدان از دستم خیس شد و سقوط کرد و به قطعاتی تبدیل شد. معنی عبارت "come down" بسته به متن و ساختار جمله ممکن است متفاوت باشد. با این حال، با توجه به این معانی، می توانید مفهوم مناسب را درک کنید.
پا گذاشتن
نزدیک شدن
از پا افتادن
جوگیر نشو
sipher داداش اون calm down هست نه come down
محدود شدن به ، خلاصه شدن در
اون دوستانی که نوشتن معنیش آرام باش یا بیخیال شو هست، فکر میکنم با عبارت calm down اشتباه گرفتن، چون تلفظ یکسانی دارن و در کلمه ی calm، l سایلنت هست، اونا رو به اشتباه انداخته
باران شدید آمدن.
رسیدن نزول کردن ، سقوط کردن ( قیمت و. . . ) افتادن ، فرود آمدن ( هواپیما )
کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت to accept a lower price to agree to ask for or pay a lower price They are not willing to come down in price ترجمه ی اینجانب: آنها تمایلی به پایین آوردن قیمت ندارند. ... [مشاهده متن کامل]
How far can you come down in price to meet me? ترجمه ی اینجانب: چقدر می توانید قیمت را کم کنید تا من هم از پس خریدش بر بیایم؟ در واقع بیان دیگر ( یا همان پارافریز یا دگرگفت جمله ی دوم به این صورت می باشد: What can he take off the price to get closer to your budget? که معنی آن می شود "فروشنده چقدر می تواند قیمت را کم کند ( تخفیف بدهد ) تا بودجه یا وسع خریدار هم به آن برسد. "
✔️باریدن [Bad Weather] [Collocation] 1 ) the rain falls/comes down ( in buckets/sheets ) /pours down 2 ) snow falls/comes down/covers something
پایین آمدن
• ( قیمت ) پایین آمدن، رضایت دادن به قیمت کمتر • ( سفر ) رفتن به جنوب، مسافرت کردن به سمت جنوب • فرود آمدن روی زمین، بر روی زمین افتادن • تصمیم به حمایت از یک شخص یا عقیده ای گرفتن • ( خودمانی ) ( احساس ) حالت عادی پیدا کردن ( بعد از اینکه یک شادی و غافلگیری زیادی را تجربه کرده اید ) ... [مشاهده متن کامل]
• ( خودمانی ) از بین رفتن تاثیر نشئه آور مواد
به بیماری مبتلا شدن I'm coming down with the Corona virus دارم کرونا میگیرم
فرا رسیدن، night comes down شب فرا میرسد
in the " JOKER'2019 the anchor said or comes down with typhoid fever مبتلا شدن و مانند آن
Get Sick= به بیماری مبتلا شدن For example : The singer has came down with flu.
بیماری ای گرفتن
ختم شدن، منحصر شدن به
چیزایی ک دوستان گفتن یه جورایی درسته، اما یه حالت دیگه هم هست، و درمورد مکان به کار میره، با فرض اینکه یکی خونش شمال تهرانه، و یه سر پیش یکی از دوستاش میره جنوب تهران، و برمیگرده، اما خب کاری پیش میاد و دوستش دوباره ازش میخواد برگرده جنوب تهران، و میخواد ازش تشکر کنه ک این راهو برگشتی، اینجوری میگه: ... [مشاهده متن کامل]
i'm glad you came down یعنی خوشحالم که برگشتی ( اومدی پایین ) come down to some place: to come to some place in the south or in a lower altitude for a visit ( Assumes a perspective of a visitor from a northern state of the U. K )
فرو ریختن، پایین امدن
خماری
come down to = to be the most important aspect of a situation or problem = عمدتا بستگی داشتن
پایین آمدن ( مثل پایین آمدن از طبقه بالا یک ساختمان به طبقات پایین تر )
آرام باش
باریدن
مهمترین معنی come down میشه مبتلا شد به دچار شدن به گرفتنِ مثلا مبتلا شدن به سرماخوردگی یا آنفلانزا I came down with the flu and was unable to go to work
خلاصه شدن
منجر به چیزی شدن، چیزی را رقم زدن
1 - فرود آمدن روی زمینOur plane came down in a field. 2 - پایین آمدن: House prices have come down recently 3 - از بین رفتن تاثیر نشئه آور مواد 4 - تصمیم گرفتن به حمایت از یک شخص ... [مشاهده متن کامل]
The government has come down on the side of military action. 5 - رفتن به جنوب: My boyfriend's coming down from Scotland this weekend.