come by

/ˈkəm baɪ//kʌm baɪ/

1- به دست آوردن، تحصیل کردن 2- به دیدار رفتن، گیر آوردن، پیدا کردن

جمله های نمونه

1. When rogues (or thieves) fall out, honest men come by their own.
[ترجمه Tara] دیو چو بیرون رود ، فرشته در آید
|
[ترجمه گوگل]وقتی سرکش ها (یا دزدها) به بیرون می افتند، مردان صادق خودشان می آیند
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم شریف یا دزد از زمین بیرون می افتند، آدم های درستکار از راه خودشان می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mischiefs come by the pound and go away by the ounce.
[ترجمه گوگل]شیطنت ها به پوند می آیند و با اونس از بین می روند
[ترجمه ترگمان]mischiefs بیا اینجا و با یک اونس از اینجا دور شو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How did you come by that scar on your forearm?
[ترجمه Tara] بازویت چگونه زخم شده است ؟
|
[ترجمه Amir] این زخم رو ساعدت چطور ایجاد شده؟
|
[ترجمه گوگل]چطور با آن زخم روی ساعد خود مواجه شدید؟
[ترجمه ترگمان]چطور با اون زخم روی ساعد اومدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cheap organic food is still difficult to come by.
[ترجمه Tara] غذای ارگانیک ارزان هنوز هم سخت به دست می آید .
|
[ترجمه گوگل]تهیه مواد غذایی ارگانیک ارزان هنوز دشوار است
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی ارگانیک ارزان هنوز هم دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Raw materials and labour come by ship, rail or road.
[ترجمه گوگل]مواد اولیه و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آید
[ترجمه ترگمان]مواد خام و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you sure you can come by at nine?
[ترجمه گوگل]مطمئنی می تونی ساعت نه بیای؟
[ترجمه ترگمان]مطمئنی میتونی ساعت ۹ بیای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jobs were hard to come by .
[ترجمه MJ] پیدا کردن مشاغل دشوار است.
|
[ترجمه ناصر] گیر آوردن شغل ها سخت بود.
|
[ترجمه گوگل]مشاغل سخت به دست می آمد
[ترجمه ترگمان]جابز سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tickets are hard to come by but I'll do my level best to get you one.
[ترجمه گوگل]تهیه بلیط سخت است، اما من تمام تلاشم را می کنم تا برای شما بلیط تهیه کنم
[ترجمه ترگمان]بلیط برای رسیدن به شما سخت است، اما من نهایت سعی ام را می کنم تا شما را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Come by the fire you must be chilled to the marrow!
[ترجمه گوگل]بیا کنار آتش باید تا مغزت خنک بشی!
[ترجمه ترگمان]بیا کنار آتش باید تا مغز استخوانش یخ زده باشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Information about the company was not easy to come by.
[ترجمه محمدجواد] پیدا کردن اطلاعات درباره شرکت آسان نبود
|
[ترجمه گوگل]کسب اطلاعات در مورد شرکت آسان نبود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به شرکت آسان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're finding reliable staff hard to come by .
[ترجمه گوگل]ما در حال یافتن کارکنان قابل اعتماد به سختی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال یافتن کارکنان قابل اعتماد برای رسیدن به اینجا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Summer vacation will come by and by.
[ترجمه گوگل]تعطیلات تابستانی از راه خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]تعطیلات تابستانی و به زودی سپری خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Come by for a drink after work.
[ترجمه گوگل]بعد از کار برای نوشیدنی بیا
[ترجمه ترگمان]بیا بریم یه نوشیدنی بعد از کار بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you come by the office tomorrow, I'll have it ready for you.
[ترجمه گوگل]اگه فردا بیای دفتر برات آماده میکنم
[ترجمه ترگمان]اگه فردا بیای دفتر، برات آمادش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll come by this evening and pick up the books.
[ترجمه گوگل]من تا امروز عصر میام و کتابها را برمی دارم
[ترجمه ترگمان]امشب می ام و کتاب ها را بردارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reach, catch up with -; receive by inheritance

پیشنهاد کاربران

ظاهر شدن، پدیدار شدن ، رخ نمودن
The judge is bound to come by eventually
قاضی بالاخره حتما سروکله اش پیدا میشه
come by
stop by
drop by
drop in
stop in
pop in
call on
تمامی این ها به معنای "سر زدن" هست
مدیریت در دستیابی به چیزی
رسیدن
تهیه کردن، جفت و جور کردن، ردیف کردن
۱. سر زدن به کسی
Come by after dinner
( بعد شام یه سر بزن )
۲. به دست آوردن
A good job is hard to come by
( به دست آوردن یه کار خوب، سخته )
پیدا کردن یا بدست آوردن
Good friends are hard to come by
یعنی پیدا کردن یا بدست آوردن دوست های خوب سخت است .
یکی یکی آمدن
یکی یکی ظاهر شدن
To come one by one
Come by:get sth esp. that is hard to get; obtain; acquire
سر زدن
بدست آمدن ( غیر ارادی )
Come by somewhere:
یه تک پا به جایی اومدن
( منظور اینکه مقصدت یه جای دیگه بود ولی تو مسیر راه به جایی سر میزنی )
Cambridge:👇👇👇👇
to visit a place for a short time, often when you are going somewhere else
Eg: come by to thank you.
اومدم ازت تشکر کنم.
یه توکِ پا رفتن
سر زدن به کسی یا چیزی
دیدار کوتاهی داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس