come a cropper


1- واژگون شدن، از سر افتادن، نقش بر زمین شدن، کله معلق شدن 2- شکست خوردن، موفق نشدن، مردود شدن، ناکام شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: (informal) to suffer a failure or fiasco.

(2) تعریف: to fall or tumble, esp. from a horse.

جمله های نمونه

1. Having reached the final, the British have come a cropper against the more experienced German team.
[ترجمه گوگل]پس از رسیدن به فینال، بریتانیایی ها به مصاف تیم با تجربه تر آلمان رفتند
[ترجمه ترگمان]بعد از رسیدن به فینال، انگلیسی ها شکست تیم آلمان با تجربه بیشتری را به ثمر رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Swedish investors have come a cropper in London.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران سوئدی به لندن آمده اند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران سوئدی به cropper در لندن رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She came a cropper on the ski slopes.
[ترجمه گوگل]او یک ماشین خراش در پیست اسکی آمد
[ترجمه ترگمان]She روی شیب های اسکی شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He came a cropper on the ski slopes.
[ترجمه گوگل]او یک ماشین خراش در پیست اسکی آمد
[ترجمه ترگمان]He روی شیب های اسکی شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We nearly came a cropper in the second half of the game.
[ترجمه گوگل]در نیمه دوم بازی تقریباً به گلزنی رسیدیم
[ترجمه ترگمان]در نیمه دوم بازی به این ناکامی رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That way he'll come a cropper sooner.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب او زودتر مزرعه دار می شود
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب زودتر a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dishonest people are bound to come a cropper in the end.
[ترجمه گوگل]افراد بی شرف در نهایت به کشتارگاه خواهند رسید
[ترجمه ترگمان]مردم Dishonest در پایان cropper
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And because those who see the present as a mere extension of the past usually come a cropper.
[ترجمه گوگل]و چون کسانی که زمان حال را صرفاً بسط گذشته می‌دانند، معمولاً یک مزرعه‌دار هستند
[ترجمه ترگمان]و به این دلیل که آن هایی که حال حاضر را به عنوان بخشی از گذشته می بینند یک cropper هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In less imaginative hands, Liz - an unmarried and uncommunicative mum of a handicapped baby - would surely come a cropper.
[ترجمه گوگل]لیز - مادر مجرد و غیرمعمول یک نوزاد معلول - در دستان کمتر تخیلی، مطمئناً یک مزرعه خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]در دستان less، لیز - یک مادر مجرد و uncommunicative یک کودک معلول حتما a خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Support all his ideas to the hilt. That way he'll come a cropper sooner.
[ترجمه گوگل]از تمام ایده های او تا حد امکان حمایت کنید به این ترتیب او زودتر مزرعه دار می شود
[ترجمه ترگمان] تمام ایده های اون به قبضه قدرت - ه به این ترتیب زودتر a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Investment is a hazardous business; even those who are in the swim sometimes come a cropper.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری یک تجارت خطرناک است حتی کسانی که در شنا هستند، گاهی اوقات یک ماشین کاوشگر می آیند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری یک کسب وکار خطرناک است؛ حتی آن هایی که در مسیر شنا هستند، گاهی شکست می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I gave it up . . . self-denial is where I come a cropper.
[ترجمه گوگل]من آن را رها کردم انکار از خود جایی است که من یک مزرعه دار می آیم
[ترجمه ترگمان]من به این نتیجه رسیدم که من به این ناکامی رسیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If we'd taken any notice of him, we wouldn't have come a cropper like this.
[ترجمه گوگل]اگر حواسمان به او بود، به این شکلی نمی آمدیم
[ترجمه ترگمان]اگر کوچک ترین توجهی به او داشتیم از این ناکامی خلاص نمی شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

خورد و خمیر شدن
🔸 معادل فارسی:
شکست خوردن / زمین خوردن / خراب کردن / بدجوری ضربه خوردن
در زبان محاوره ای:
بدجوری خورد زمین / گند زد / ضایع شد / ترکید
________________________________________
🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( استعاری – شکست ناگهانی یا خجالت آور ) :**
وقتی کسی به طور غیرمنتظره و اغلب خجالت آور شکست می خورد یا با مشکل جدی مواجه می شه
مثال: He came a cropper trying to impress the boss.
وقتی خواست رئیس رو تحت تأثیر قرار بده، بدجوری ضایع شد.
2. ** ( فیزیکی – زمین خوردن ) :**
در اصل به معنای افتادن یا زمین خوردن شدید، به ویژه در اسب سواری یا ورزش
مثال: She came a cropper during the race and broke her ankle.
وسط مسابقه زمین خورد و مچ پاش شکست.
3. ** ( فرهنگی – لحن طنزآمیز یا همدردانه ) :**
اغلب با لحن شوخ طبعانه یا همدلانه برای توصیف شکست های ناگهانی یا لحظات ضایع شدن استفاده می شه
مثال: The politician came a cropper after that scandal.
اون سیاست مدار بعد از اون رسوایی بدجوری خورد زمین.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
fall flat – mess up – flop – fail badly – crash – stumble – hit the ground hard

come a croppercome a cropper