combustible

/kəmˈbʌstəbl̩//kəmˈbʌstəbl̩/

معنی: محترق، احتراق پذیر، سوزا، قابل تحریک و برانگیختنی
معانی دیگر: سوخت پذیر، قابل احتراق، سوختنی، پدپود، ماده ی بسیار آتشگیر (مانند بنزین)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: able to ignite and burn; flammable.
متضاد: incombustible, noncombustible

(2) تعریف: excitable; volatile.
اسم ( noun )
مشتقات: combustibly (adv.), combustibility (n.)
• : تعریف: a flammable substance.
متضاد: incombustible

جمله های نمونه

1. to dilute combustible gases with carbon dioxide
گازهای آتش گیر را با دی اکسیدکربن رقیق کردن

2. gasoline is highly combustible
بنزین بسیار قابل اشتعال است.

3. Patriotism: Combustible rubbish ready to the torch of any one ambitious to illuminate his name.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی: زباله های قابل احتراق آماده به مشعل هر کسی که جاه طلب است تا نام خود را روشن کند
[ترجمه ترگمان]وطن پرستی: combustible که برای روشن کردن نام خود برای روشن کردن نامش آماده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We mustn't take combustible goods aboard.
[ترجمه گوگل]ما نباید کالاهای قابل احتراق را وارد کشتی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید کالاها را به کشتی ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was surrounded with heaps of combustible materials.
[ترجمه گوگل]اطراف آن با انبوهی از مواد قابل احتراق احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان]آن را با انبوهی از مواد قابل اشتعال احاطه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must not take combustible goods aboard.
[ترجمه گوگل]ما نباید کالاهای قابل احتراق را وارد کشتی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید کالاها را به کشتی ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Indeed, no single episode combines as many combustible elements as this one.
[ترجمه گوگل]در واقع، هیچ اپیزود واحدی به اندازه این یکی عناصر قابل احتراق را ترکیب نمی کند
[ترجمه ترگمان]در واقع، هیچ اپیزود واحدی به اندازه این یک از اجزای قابل احتراق وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It contained a substantial amount of combustible materials, said a fire officer.
[ترجمه گوگل]یکی از افسران آتش نشانی گفت که حاوی مقدار قابل توجهی مواد قابل احتراق است
[ترجمه ترگمان]افسر آتش گفت: حاوی مواد قابل اشتعال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Others in the plane were smoking, and a combustible situation might arise.
[ترجمه گوگل]سایرین در هواپیما در حال سیگار کشیدن بودند و ممکن است یک وضعیت قابل احتراق ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]بقیه در هواپیما سیگار می کشیدند و یک وضعیت قابل احتراق وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The general rule is that the more combustible your wall is, the greater distance it has to be away from the boundary.
[ترجمه گوگل]قانون کلی این است که هرچه دیوار شما قابل احتراق تر باشد، فاصله آن از مرز بیشتر است
[ترجمه ترگمان]قاعده کلی این است که هرچه دیوار شما احتراق بیشتری داشته باشد، فاصله بیشتری باید از مرز فاصله داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Together, they showcase his combustible bop chops and sublime ballad skills, as well as his meteoric rise to prominence.
[ترجمه گوگل]آن‌ها با هم، برش‌های قابل احتراق و مهارت‌های تصنیف عالی او و همچنین ظهور شهاب‌ساختی او را به نمایش می‌گذارند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این دو با هم chops combustible و مهارت های sublime عالی خود را به نمایش می گذارند و همچنین درخشش خورشید را نیز به نمایش می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't smoke near combustible materials.
[ترجمه گوگل]نزدیک مواد قابل احتراق سیگار نکشید
[ترجمه ترگمان]در نزدیکی مواد قابل اشتعال سیگار نکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Having more combustible straw around only means more fuel for the arsonist.
[ترجمه گوگل]وجود نی قابل احتراق بیشتر در اطراف تنها به معنای سوخت بیشتر برای آتش افروز است
[ترجمه ترگمان]داشتن یه علف دیگه در این اطراف فقط به معنی سوخت برای آتش افروزی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During Spring Festivals, taking combustible and explosive goods abroad is strictly prohibited!
[ترجمه گوگل]در جشنواره های بهار، بردن کالاهای قابل احتراق و مواد منفجره به خارج از کشور اکیدا ممنوع است!
[ترجمه ترگمان]در طی جشن های بهاره، گرفتن کالاهای قابل اشتعال و مواد منفجره در خارج از کشور به شدت ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محترق (صفت)
burning, torrid, inflammable, combustible, explosive

احتراق پذیر (صفت)
combustible

سوزا (صفت)
combustible

قابل تحریک و برانگیختنی (صفت)
combustible

تخصصی

[شیمی] 1- سوخت پذیر، قابل احتراق، سوختنی، سوزا، پدپود 2- ماده ى بسیار آتشگیر (مانند بنزین )
[مهندسی گاز] احتراق پذیر، قابل احتراق

انگلیسی به انگلیسی

• explosive, something which burns easily, highly flammable substance
burns easily, highly flammable
something that is combustible catches fire and burns easily; a formal word.

پیشنهاد کاربران

combustible به موادی گفته می شود که در گستره دمایی بالاتری نسبت به flammable ها آتش گیر باشند؛ یعنی آتش گرفتن این مواد به گرما نیاز دارد ( مانند چوب ) اما flammable در دماهای پایین هم آتش می گیرند ( مثل تولوئن ) .
اشتعال پذیر

بپرس