combine through

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- زیر و رو کردن
- موشکافانه بررسی کردن
- جست وجوی دقیق
- وارسی جزءبه جزء
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( اصلی – تصویری ) :**
به معنای جست وجوی دقیق و موشکافانه، مثل شانه زدن مو که هیچ جزئی از قلم نمی افتد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *Investigators are combing through the evidence. *
بازرسان مدارک را موشکافانه بررسی می کنند.
2. ** ( کاربردی – حقوقی/رسانه ای ) :**
برای اشاره به بررسی کامل اسناد، داده ها یا وسایل ضبط شده در تحقیقات.
مثال: *They combed through several laptops and phones. *
آن ها چند لپ تاپ و تلفن را زیر و رو کردند.
3. ** ( استعاری – فرهنگی ) :**
گاهی برای اشاره به جست وجوی دقیق در متن ها، کتاب ها یا اطلاعات گسترده.
مثال: *I combed through the archives for old photos. *
من آرشیو را برای عکس های قدیمی زیر و رو کردم.
- - -
🔸 مترادف ها:
scrutinize – examine closely – pore over – sift through – investigate
- - -
- در متون خبری/حقوقی، بیشتر برای تحقیقات پلیسی یا قضایی استفاده می شود.