combative

/kəmˈbætɪv//ˈkɒmbətɪv/

معنی: مبارز، جنگجو، اهل مجادله و دعوا
معانی دیگر: دعوایی، ستیزه جو، زود خشم، ستیزه گر، ستیهنده، کله شق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: combatively (adv.), combativeness (n.)
• : تعریف: eager or ready to fight.
متضاد: conciliatory, pacific, subdued
مشابه: belligerent, truculent

- The two teams were combative opponents.
[ترجمه گوگل] دو تیم حریفان جنگنده بودند
[ترجمه ترگمان] دو تیم مخالفان سرسخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- On another day, she may have accepted this without a fight, but today she was in a combative mood.
[ترجمه گوگل] شاید یک روز دیگر بدون دعوا این موضوع را پذیرفته باشد، اما امروز روحیه رزمی داشت
[ترجمه ترگمان] در یک روز دیگر، او ممکن بود این را بدون جنگ قبول کرده باشد، اما امروز او سرحال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. our new neighbor seems to be very combative
ظاهرا همسایه ی جدید ما خیلی اهل دعوا و مرافعه است.

2. He conducted the meeting in his usual combative style, refusing to admit any mistakes.
[ترجمه گوگل]او جلسه را با سبک رزمی معمول خود انجام داد و از اعتراف به اشتباه خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او این جلسه را در سبک combative معمول خود انجام داد و از پذیرفتن هرگونه اشتباه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Congress is in a combative mood.
[ترجمه گوگل]کنگره روحیه مبارزاتی دارد
[ترجمه ترگمان]کنگره خلق و خوی مخالفی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prime minister was in a combative mood, twice accusing the opposition of gross incompetence.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر روحیه مبارزاتی داشت و دو بار مخالفان را به بی کفایتی فاحش متهم کرد
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر با متهم ساختن اپوزیسیون به بی کفایتی ناخالص، دو بار در حالت تدافعی به سر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Luckily, Mr Clarke has a combative, sceptical personality.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه آقای کلارک شخصیتی مبارز و شکاک دارد
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه آقای کلارک شخصیت شکاک و شکاک دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The international airline business is a fiercely combative arena, where competitors enjoy nothing more than slitting each other's throats.
[ترجمه گوگل]تجارت خطوط هوایی بین المللی یک عرصه جنگی شدید است که در آن رقبا از چیزی جز بریدن گلوی یکدیگر لذت نمی برند
[ترجمه ترگمان]شرکت هواپیمایی بین المللی یک عرصه مبارزه با خشونت است که در آن رقبا از هیچ چیزی بیش از بریدن گلوی یکدیگر لذت نمی برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gingrich was more combative than apologetic during appearances at three town meetings in his suburban Atlanta district.
[ترجمه گوگل]گینگریچ در طول حضور در سه جلسه شهری در منطقه حومه آتلانتا، بیشتر مبارز بود تا عذرخواهی
[ترجمه ترگمان]گینگریچ در طی حضور در سه جلسه شهر در حومه شهر آتلانتا، بیش از حالت عذر خواهانه عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Delacroix based his combative, romantic works on the compound curve.
[ترجمه گوگل]دلاکروا آثار رزمی و عاشقانه خود را بر اساس منحنی مرکب استوار کرد
[ترجمه ترگمان]Delacroix based، کاره ای عاشقانه و عاشقانه خود را بر روی منحنی مرکب انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The combative veteran gave his side the lead on the hour, and then helped them to a flattering 3-0 win.
[ترجمه گوگل]این کهنه کار مبارز در همان ساعت به تیمش برتری داد و سپس به آنها کمک کرد تا با نتیجه 3-0 پیروز شوند
[ترجمه ترگمان]این سرباز کهنه کار قصد خود را در این ساعت به او داد و سپس به آن ها کمک کرد تا پیروزی ۳ - ۰ را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The nomads were not converted overnight: they remained combative and unpredictable.
[ترجمه گوگل]عشایر یک شبه تغییر دین ندادند: آنها مبارز و غیرقابل پیش بینی باقی ماندند
[ترجمه ترگمان]The یک شبه تغییر نکرده بودند: آن ها combative و غیرقابل پیش بینی ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her tough combative spirit seemed essentially unimpaired.
[ترجمه گوگل]روحیه جنگجوی سخت او اساساً آسیبی نمی بیند
[ترجمه ترگمان]روحیه خشن و خشن او اساسا دست نخورده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was combative, preferred elegant excesses of language, and had developed a strong, up-front sense of self.
[ترجمه گوگل]او مبارز بود، افراط در زبان را ترجیح می داد، و یک احساس قوی و پیشرو از خود ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]او combative بود، excesses ظریف زبان را ترجیح می داد، و یک حس قوی و up از خود ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The second is intensely combative performance art, and just about self-financing.
[ترجمه گوگل]دومی هنر پرفورمنس رزمی شدید و فقط در مورد تامین مالی از خود است
[ترجمه ترگمان]دوم، هنر عملکردی بسیار مبارز و فقط در مورد تامین مالی خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Former Mayor Koch won a reputation for his combative style.
[ترجمه گوگل]شهردار سابق کوچ به دلیل سبک جنگی خود شهرت زیادی کسب کرد
[ترجمه ترگمان]شهردار سابق Koch به خاطر سبک combative شهرتی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She is an egocentric, angry, combative woman spoiling for a fight.
[ترجمه گوگل]او یک زن خود محور، عصبانی و مبارز است که برای یک دعوا خراب می شود
[ترجمه ترگمان]او یک خودخواه، عصبانی، و زن است که برای جنگ خراب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبارز (صفت)
adversary, combatant, fighting, defiant, combative

جنگجو (صفت)
combatant, belligerent, combative, agonistic, bellicose, pugnacious, martial

اهل مجادله و دعوا (صفت)
combative

انگلیسی به انگلیسی

• hostile, quarrelsome, belligerent, quick-tempered
a person who is combative is aggressive and eager to fight or argue.

پیشنهاد کاربران

خروس جنگی ( در بافت های عامیانه )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : combat
✅️ اسم ( noun ) : combat / combatant / combativeness
✅️ صفت ( adjective ) : combative
✅️ قید ( adverb ) : combatively
پرخاشگر
پرخاشگری
آدم زودجوش

بپرس