comb

/ˈkoʊm//kəʊm/

معنی: شانه، شانه کردن، جستجو کردن، خار کردن
معانی دیگر: مخفف:، ترکیب، آمیزه، شانه کردن (گیسو)، شانه زدن، سرخاره، (با دفتین و غیره) پاک کردن، (پنبه را) جین کردن، (پشم و غیره - با دستگاه) شانه کردن، حلاجی کردن، (با دقت و مثل هنگام شانه کردن) جستجو کردن، (همه جا را) گشتن، هرچیز شانه مانند: قشو، قشوکردن، (پنبه زنی و پشم زنی و غیره) دفتین، دفته، (در برخی پرندگان و ماکیان به ویژه خروس) تاج، خوچ، خوچه، لالک، هرچیز مانند تاج خروس به ویژه برجستگی تارک کلاه خود و غیره: تاجک، جغه، افسر، شانه ی عسل، (در مورد موج دریا) درهم غلطیدن، رجوع شود به: coomb

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin, toothed implement used to untangle, style, or hold hair.

(2) تعریف: any instrument resembling the hair comb, such as a machine for carding textile fibers.

(3) تعریف: the fleshy crest on the head of some domesticated fowl and other birds, most prominent on the male, such as the rooster.
مشابه: crown

(4) تعریف: anything resembling this crest, such as the crest of a wave.

(5) تعریف: a honeycomb, or any cell structure resembling it.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: combs, combing, combed
(1) تعریف: to untangle, style, or hold with or as if with a comb.

(2) تعریف: to remove with or as if with a comb.

(3) تعریف: to search through, scrutinizing each particular.
مشابه: rummage, scour, sift

- I combed the evidence for a clue.
[ترجمه گوگل] شواهد را برای سرنخ بررسی کردم
[ترجمه ترگمان] من مدارک رو دنبال یه سرنخ گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to roll or break, as the crest of wave.

جمله های نمونه

1. to comb a house for a missing book
برای یافتن یک کتاب مفقود خانه را گشتن

2. to comb one's hair
موی خود را شانه زدن

3. to comb the tangles out of one's hair
با شانه پیچ خوردگی گیسوی خود را برطرف کردن

4. a plastic comb
شانه ی پلاستیکی

5. she passed the comb through her hair
شانه را بر موی خود کشید.

6. it is hard to comb kinked hair
شانه کردن گیسوی ژولیده سخت است.

7. the teeth of a comb
دندانه های شانه

8. it was not easy to comb the girl's snarled hair
شانه کردن گیسوی ژولیده ی آن دختر آسان نبود.

9. go over with a fine-toothed comb
با کمال دقت بررسی و امتحان کردن

10. I have to comb my hair.
[ترجمه گوگل]باید موهایم را شانه کنم
[ترجمه ترگمان]باید موهام رو شونه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't forget to comb your hair before you go out.
[ترجمه niaz .] فراموش نکنی قبل از اینکه بیرون بروید موهای خود را شانه کنید
|
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید قبل از بیرون رفتن موهای خود را شانه کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره قبل از اینکه بری موهات رو شونه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He quickly dragged a comb through his hair.
[ترجمه گوگل]سریع شانه ای را لای موهایش کشید
[ترجمه ترگمان]به سرعت دستی به موهایش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She bent to retrieve her comb from the floor.
[ترجمه گوگل]خم شد تا شانه اش را از روی زمین بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]خم شد تا شانه خود را از زمین بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your hair needs a good comb.
[ترجمه گوگل]موهای شما به یک شانه خوب نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]موهات به یه شونه خوب احتیاج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She raked a comb through her hair.
[ترجمه گوگل]شانه ای بین موهایش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]موهای سرش را شانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She ran a comb through her tangled hair.
[ترجمه گوگل]شانه ای بین موهای درهم ریخته اش کشید
[ترجمه ترگمان]موهایش را با موهای آشفته و درهم گره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She gave her hair a comb.
[ترجمه مريم] او موى خود راشانه کرد
|
[ترجمه علی احکامی] یک شانه ای به موهایش کشید
|
[ترجمه گوگل]به موهایش شانه داد
[ترجمه ترگمان]موهایش را شانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We use a comb to tidy our hair.
[ترجمه گوگل]برای مرتب کردن موهایمان از شانه استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]از یه شونه برای مرتب کردن موهات استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شانه (اسم)
shoulder, comb, pitchfork, heckle, scapula

شانه کردن (فعل)
hackle, comb, heckle

جستجو کردن (فعل)
search, attempt, quest, seek, grub, scour, look for, ransack, fish, comb, mouse, snook

خار کردن (فعل)
trick, brush, comb

تخصصی

[کامپیوتر] شانه .
[زمین شناسی] شانه کوه (زمین ریخت شناسی): الف) شانه کوه: نوک قله یا تاج یک کوه یا تپه. مترادف: Combe. ب) یک نوع از تنگ دره، یک دره. ج) یک نوع چالگاه، پهنه چال، سیرک. شانه : (دیرین شناسی): الف) یک ساختار از تنندگان که شبیه شانه می باشد. مثلاً یک ردیف از موهای کوتاه اره مانند بر روی استخوان قوزک یک عنکبوت که فقط در تیره تریدیده یافت می شود یا یک جفت زائده بطنی که بر روی استرنیت قرار دارد که در ادامه اوپرکول (درپوش) تناسلی قراردارد و در تمام عقربها حاضر است ولی در هیچ نوع از عنکبوتها یافت نمی شود. ب) یک سری شعاعی برآمدگی ها (غده ها ) یا بیرون زدگی ها در رادیولارین های آکانتارین.
[نساجی] ماشین شانه - تیغه - شانه - شانه کردن - جدا کردن الیاف کوتاه از فتیله

انگلیسی به انگلیسی

• toothed object used to arrange hair; fowl's fleshy crest; honeycomb; narrow valley
arrange with a comb (of hair); groom a horse; search thoroughly
a comb is a flat piece of plastic or metal with long thin pointed parts, which you use to tidy your hair.
when you comb your hair, you tidy it using a comb.
if you comb a place for something, you search thoroughly for it.
if you comb something out of your hair, you remove it using a comb.

پیشنهاد کاربران

1. شانه ، 2. شانه عسل 3. قَشو 4. تاج ( خروس ) 5. ستیغ موج 6. شانه کردن. شانه زدن 7. پاک کردن. تمیز کردن 8. تصفیه کردن. پاکسازی کردن 9. جستجو کردن. جایی را زیر و رو کردن
مثال:
she combed her hair
...
[مشاهده متن کامل]

او موهایش را شانه کرد
the wool was combed
پشم تصفیه و پاکسازی شده بود
police combed the area
پلیس منطقه را جستجو و زیر و رو کرد.

comb 3 ( n ) =the soft red piece of flesh on the head of a male chicken
comb
comb 2 ( n ) ( also honeycomb ) =a structure of cells with six sides, made by bees for holding their honey and their eggs
comb
comb 1 ( n ) ( koʊm ) =a flat piece of plastic or metal with a row of thin teeth along one side, used for making your hair neat
comb
comb: شانه زدن
در حالت اسم:
1 - شانه
2 - کاکُل خروس
در حالت فعل به معنی:
1 - شانه کردن مو
2 - جستجو کردن:
Police are still combing the woods for the missing boy.
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {کُم} می باشد ( حرف b سایلنت است )
comb
شانه سر
شانه _ شانه های دندانه دار
پلیمر: comb_like پلیمر های شاخه دار با زنجیر اصلی و زنجیر های جانبی خطی همانند شانه
comb ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کَومب یا کَوم و فرانسوی با تلفظ کُمب ) :شانه، مخفف ترکیب.
combine:کمباین، ترکیب کردن.
combi ( کلمه ی انگلیسی با تلفظ کامبی و فرانسوی با تلفظ کُمبی ) :ترکیبی، کمبی.
...
[مشاهده متن کامل]

کمبی در یخچال:
ترکیبی از یخچال در بالا و فریزر در پایین یابرعکس فریزر در بالا و یخچال در پایین که دارای دو درب جداگانه است.
انواع یخچال فریزر :
1. یخچال یا یخچال فریزر تک درب
2. کمبی
3. یخچال فریزر دو قلو
4. یخچال فریزر ساید بای ساید
5. یخچال فریزر درب فرانسوی ( French Door )
6. یخچال فریزرهای 4 درب
7. Door - in - Door
کمبی در مایکروفر:
combi های مایکروفر دارای انواع مختلفی می باشد. به عنوان مثال در combi4 گریل بالا و پایین و ماکرو با هم ترکیب میشوند. در این حالت گرم شدن غذا ( بوسیله ی ماکرو ) و برشته شدن زیر و روی غذا ( بوسیله ی گریل ) همزمان با هم صورت می گیرد.

شانه
honey in the comb عسل در کندو
تاج ( خروس )
:combed through
to look through something, examining it thoroughly
. I combed through all my belongings, looking for the lost papers •
. The vet combed through the dog’s coat, looking for tick bites •
شانه، شانه کردن، جستجو کردن یا خار کردن
شانه ( اسم )
شانه کردن ( فعل )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس