comatose

/ˈkoʊməˌtoʊs//ˈkəʊmətəʊs/

معنی: اغماء، بی هوش، بیهش
معانی دیگر: (پزشکی) اغمایی، در اغما، ژرف بیهش، طب اغماء

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: comatosely (adv.)
(1) تعریف: in a coma; unconscious.

(2) تعریف: not alert or lively; lethargic.
متضاد: awake, lively
مشابه: dopey

جمله های نمونه

1. after the accident, she was comatose for sometime
پس از تصادف مدتی در اغما بود.

2. By midnight I was virtually comatose.
[ترجمه گوگل]نیمه شب تقریباً در کما بودم
[ترجمه ترگمان]نصف شب بی هوش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Grandpa lies comatose on the sofa.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ به حالت اغما روی مبل دراز کشیده است
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ بی هوش روی کاناپه افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We just sat comatose in front of the TV.
[ترجمه گوگل]فقط در حالت کما جلوی تلویزیون نشستیم
[ترجمه ترگمان] ما همین الان جلوی تلویزیون نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By morning Raffles is comatose and soon dies without waking.
[ترجمه گوگل]تا صبح رافلز به کما رفته و به زودی بدون بیدار شدن می میرد
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، را فلز بی هوش است و طولی نمی کشد که بیدار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These individuals are usually stuporous or comatose and will not be seen in an outpatient practice.
[ترجمه گوگل]این افراد معمولاً بی‌حال یا کما هستند و در مطب سرپایی دیده نمی‌شوند
[ترجمه ترگمان]این افراد معمولا بی هوش یا در اغما هستند و در مطب سرپایی دیده نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the emergency room he appeared deeply comatose: his eyes were closed and he did not react to noxious stimuli.
[ترجمه گوگل]در اتاق اورژانس او ​​به شدت در کما بود: چشمانش بسته بود و به محرک های مضر واکنش نشان نمی داد
[ترجمه ترگمان]در اتاق اورژانس در حال اغما به نظر می رسید، چشمانش بسته بودند و او به محرک ها پاسخ نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Experts reckon that the market may remain comatose until at least the end of next year.
[ترجمه گوگل]کارشناسان بر این باورند که بازار ممکن است حداقل تا پایان سال آینده در حالت کما باقی بماند
[ترجمه ترگمان]کارشناسان معتقدند که بازار ممکن است تا پایان سال آینده در اغما باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. AIM: To analyze rapidly the intragastric substances of comatose patients caused by the drugs, in order to judge the medical factors leading to coma.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل سریع مواد داخل معده بیماران مبتلا به کما ناشی از داروها، به منظور قضاوت در مورد عوامل پزشکی منجر به کما
[ترجمه ترگمان]AIM: برای تجزیه و تحلیل سریع مواد intragastric بیماران در حال اغما که توسط این داروها ایجاد شده اند به منظور بررسی عوامل پزشکی که منجر به کما می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this paper, the choice of animal, comatose assessment and methods of establishment are reviewed.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، انتخاب حیوان، ارزیابی کما و روش‌های استقرار بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، انتخاب حیوان، assessment و روش های of مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sylvia: You know, back when she was comatose, the doctors almost donated away Liu's organs.
[ترجمه گوگل]سیلویا: می دانید، زمانی که او در کما بود، پزشکان تقریباً اندام های لیو را اهدا کردند
[ترجمه ترگمان]سیلویا: می دانید، وقتی او در اغما بود، پزشکان تقریبا اندام های لیو را اهدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hypothermia is appropriate for patients who comatose post - resuscitation.
[ترجمه گوگل]هیپوترمی برای بیمارانی که پس از احیا به کما می روند مناسب است
[ترجمه ترگمان]Hypothermia برای بیمارانی که در اغما به هوش هستند مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The doctors revived the comatose man.
[ترجمه گوگل]پزشکان مرد در کما را زنده کردند
[ترجمه ترگمان]دکترها بی هوشی را ازسر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The method of temperature taking in comatose patients from groin or armpit is practical.
[ترجمه گوگل]روش اندازه گیری دما در بیماران کما از کشاله ران یا زیر بغل عملی است
[ترجمه ترگمان]روش استفاده از دما در بیماران در حال اغما از کشاله ران یا زیر بغل عملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was comatose and had a severe fever and tachycardia.
[ترجمه گوگل]او در کما بود و تب و تاکی کاردی شدید داشت
[ترجمه ترگمان]بی هوش بود و تب شدیدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اغماء (صفت)
comatose

بی هوش (صفت)
unwitting, inconscient, unintelligent, witless, comatose, unmeaning

بیهش (صفت)
comatose

انگلیسی به انگلیسی

• in a coma, unconscious; tired, lacking energy
a person who is comatose is in a coma; a medical use.
you can also say that someone is comatose if they are in a deep sleep because they are tired or have had too much to drink; an informal use.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
After pulling an all - nighter, I feel completely comatose.
A person might say, “I was so exhausted that I spent the whole weekend in a comatose state. ”
Another might complain, “This heat is making me feel comatose, I can’t get anything done. ”
لش از مستی یا خستگی
در اغما و بیهوش
نام یکی در از آهنگ های گروه راک آمریکایی اسکیلت
و ترجمه من اغما هستش یا بی هوش

بپرس