column

/ˈkɑːləm//ˈkɒləm/

معنی: پایه، عمود، ستون، رکن
معانی دیگر: پالار، دیرک، هرچیز ستون مانند (از نظر شکل یا کار یا اهمیت)، (ارتش) ستون نظامی، صف (سرباز یا کشتی یا تانک و غیره)، ستون روزنامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a regularly appearing article or editorial in a newspaper or magazine.

(2) تعریف: a vertical shaft or pillar that helps support a building.
مشابه: pillar

(3) تعریف: one of two or more vertical sections of horizontal print separated on the page by white space.

(4) تعریف: a vertical list or row.

- a column of numbers
[ترجمه گوگل] ستون اعداد/ ستونی از عدد ها
|
[ترجمه مبینا] یه ستون از اعداد
|
[ترجمه گوگل] ستونی از اعداد
[ترجمه ترگمان] ستونی از اعداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a formation of moving soldiers.

جمله های نمونه

1. a column entwined by ivy
ستونی که پاپیتال دور آن پیچیده است.

2. a column of enemy tanks
یک ستون از تانک های دشمن

3. a column of figures with the totals given underneath
ستونی از ارقام که جمع آنها در زیر داده شده است

4. a column of soldiers were marching up the street
یک ستون سرباز داشتند در راستای خیابان قدم رو می کردند.

5. a column of water
ستونی از آب

6. the column rests on a large rock
ستون روی یک سنگ بزرگ قرار دارد.

7. this column is a monolith
این ستون از یک قطعه سنگ درست شده است.

8. a fluted column
ستون قاشقی تراش (شیاردار)

9. a monumental column to commemorate a naval victory
ستون یادبود در بزرگداشت پیروزی در جنگ دریایی

10. a sports column
ستون (خبرهای) ورزشی

11. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.

12. the spinal column
ستون فقرات

13. the help wanted column
ستون آگهی های استخدام (در روزنامه)

14. to sum a column of figures
ستون ارقام را جمع زدن

15. the head of a column
سرستون

16. they sat behind a column to escape notice
آنان پشت ستون نشستند که کسی متوجه آنها نشود.

17. his name appeared in the personal column
نام او هم درستون اخبار فردی به چشم می خورد.

18. he was marching in front of the column of soldiers
او پیشاپیش ستون سربازان حرکت می کرد.

19. set down all the items in one column
همه ی اقلام را در یک ستون بنویس

20. heavy snow retarded the progress of the tank column
برف سنگین پیشرفت ستون تانک ها را آهسته کرد.

21. I saw it in the gossip column of the local newspaper.
[ترجمه گوگل]من آن را در ستون شایعات روزنامه محلی دیدم
[ترجمه ترگمان]من آن را در ستون شایعات روزنامه محلی دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. So many column inches are devoted to film stars.
[ترجمه گوگل]اینچ ستون های زیادی به ستاره های سینما اختصاص داده شده است
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از ستون ها به ستاره های فیلم اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. His column is syndicated throughout America.
[ترجمه گوگل]ستون او در سراسر آمریکا پخش می شود
[ترجمه ترگمان]ستون او در سراسر آمریکا تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. This column of figures must be recast.
[ترجمه گوگل]این ستون از ارقام باید دوباره ساخته شود
[ترجمه ترگمان]این ستون از شکل ها را باید دوباره روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He always looks down the column of the TV program in the newspaper before he starts reading the news.
[ترجمه گوگل]او همیشه قبل از شروع به خواندن اخبار به ستون برنامه تلویزیونی روزنامه نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه قبل از اینکه شروع به خواندن اخبار کند، به ستون برنامه تلویزیون در روزنامه نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. They angled their column towards modern young women.
[ترجمه گوگل]آنها ستون خود را به سمت زنان جوان مدرن زاویه دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها ستون خود را به سمت زنان جوان مدرن زاویه دار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Tens go in the left-hand column and units in the right.
[ترجمه گوگل]ده ها در ستون سمت چپ و واحدها در سمت راست قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]ده ها نفر در ستون سمت چپ و واحدهای در سمت راست حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Put a mark in the appropriate column.
[ترجمه گوگل]در ستون مربوطه علامت بگذارید
[ترجمه ترگمان]یک علامت در ستون مناسب بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The column was decorated in high relief with scenes from Greek mythology.
[ترجمه گوگل]ستون با نقش برجسته با صحنه هایی از اساطیر یونان تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]این ستون با مناظری از اساطیر یونانی، با آسودگی خاطر تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

عمود (اسم)
perpendicular, club, mace, staple, column, pillar, vertical line

ستون (اسم)
slip, pile, shaft, pole, pier, column, pillar, jamb

رکن (اسم)
column, pillar

تخصصی

[شیمی] ستون
[عمران و معماری] ستون
[کامپیوتر] ستون .
[برق و الکترونیک] ستون
[مهندسی گاز] ستون، برج
[زمین شناسی] ستون، ستونی - نمودی که در غارها یافت می شود و از اتصال استالاکتیت و استالاگمیت به وجود می آید. - - (غارشناسی) : یک نهشته ستونی که بوسیله همبستگی و یکی شدن یک چکیده با چکنده مکمل اش تشکیل شده است. مترداف: پیلار، ستون، استالاکتواستالاگمیت. - (دیرین شناسی): الف) یک ساختار استوانه ای که از یک سری صفحات متفاوت که بر روی هم قرار گرفته اند و به انتهای سطح بالایی جام لاله وش، بلاستویید و بیشتر کیسه تنان متصل شده است، ساخته شده و احتمالاً برای مهار شدن یا ثابت شدن یا به عنوان وسیله ای برای تکیه گاه استفاده می شود. انتهای دیستال در بعضی از انواع به عنوان یک بخش بشدت تعدیل یافته شناخته می شود. مترادف: ساقه. - ب) دیواره بدنی استوانه ای مسطح پولیپ مرجان Scleracfiniar بین دیسکهای دهانی و قاعده ای. -
[نساجی] برج - ستون جانبی شانه بافندگی - استوانه تثبیت رنگ چاپ با بخار
[ریاضیات] ستون، ستونی، تکیه گاه، برج، ستون حامل

انگلیسی به انگلیسی

• pillar (architecture); line (people or things); vertical row of words or numbers (in a book, newspaper, etc.); regular feature (in a newspaper, magazine, etc.)
a column is a tall solid cylinder, especially one supporting part of a building.
something that has a tall narrow shape can be called a column.
a column of people or animals is a group of them moving in a line.
in a newspaper, magazine, or dictionary, a column is a vertical section of writing.
a column is also a regular section or article in a newspaper or magazine that is written by the same person.

پیشنهاد کاربران

1. ستون ، 2. صف. خط
مثال:
arches supported by massive columns
تاقهای قوسی شکل بوسیله ستونهای بزرگ و عظیمی نگهداشته می شد.
a column in the paper
یک ستون در روزنامه
we walked in a column
ما در یک خط و صف راه رفتیم
ستون
مثال: The building had tall marble columns.
ساختمان ستون های مرمری بلندی داشت.
یک یا چند صف از مردم یا وسایل نقلیه که در یک جهت یکسان حرکت می کنند ( کاروان )
one or more lines of people or vehicles moving in the same direction.
"a column of tanks moved north - west"
در ادامه مطلب قبل، لازم به ذکراست که این واژه کهن�کولkul� وارد شده در زبان انگلیسی، با اندکی تغییر در هسته معنایی، به معنی ستون یا صف نظامی وستون نوشتاری روزنامه و. . . هم میباشد که درمعنی ومفهوم کلی یکی
...
[مشاهده متن کامل]
هستند ، فرقی نمیکند وفقط حالت ونوع ستون تغییر کرده، چه ستون ساختمان باشد، چه ستون نوشتاری روزنامه.

در زبان باستانی لری واژه کهن و آریایی�کولkul� به معنی ستون چوبی وفلزی، پایه، تیر، تیرک یا دیرک است. این واژه وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت�کالم column� به کارمیرود. در لری به صورت�کول
...
[مشاهده متن کامل]
برق یعنی تیر برق�، �دار کول در قالیبافی� و. . . نیز به کارمیرود. گمان میرود که دو حرف آخر به آن اضافه شده باشدmوnکه خودn کاربرد ندارد ودر تلفظ خوانده نمیشود. ما از فرهنگستان زبان که پاسدار فرهنگ زبان هستند میخواهیم که لطفا واژگان اصیل وآریایی را به عنوان واژه مصوب انتخاب کنند نه دوباره واژگان عربی را. مثلا در واژه�برج� ( خود ریشه در پارسی دارد ) و در مهندسی یک واژه مصوب است، میشود به جای آن از واژه �کول� استفاده کرد. لازم به ذکر است که �کول� در لری معانی دیگری نیز دارد که ذکر آن خارج از موضوع است.

بخشی از روزنامه
ستونی از روزنامه
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {کآلِم} می باشد ( حرف n سایلنت است )
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای مرطوب و ابری:
✅️ bank – a large mass of cloud or fog
✅️ billow – a cloud that rises and moves in a large mass
✅️ blizzard – a snowstorm with very strong winds
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ cirrocumulus – small round clouds that form lines high in the sky
✅️ cirrostratus – a thin layer of cloud found very high in the sky
✅️ cirrus – a type of thin cloud found very high in the sky
✅️ cloudy – full of clouds
✅️ column – something that rises up into the air in a straight line
✅️ cumulonimbus – a mass of very tall thick cloud that usually brings rain and sometimes thunder
✅️ cumulus – a large low white cloud that is round at the top and flat at the bottom
✅️ dull – when there are a lot of clouds and it is rather dark
✅️ fog – a thick cloud that forms close to the ground or to water and is difficult to see through ( fog is thicker than mist )
✅️ fogbound – not able to operate normally because of thick fog
✅️ foggy – full of fog or covered with fog
✅️ gather – if clouds gather, they start to appear and cover part of the sky
✅️ grey – when it is not very bright, because there is a lot of cloud
✅️ hurricane – a violent storm with very strong winds
✅️ inclement – unpleasantly cold or wet
✅️ lower – if clouds lower, they are very dark, as if a storm is coming
✅️ mist – small drops of liquid in the air
✅️ misty – lots of mist in the air
✅️ nimbus – a dark grey rain cloud
✅️ overcast – a sky completely full of clouds
✅️ pall – cloud that covers an area and makes it darker
✅️ pea souper – thick low cloud that prevents you from seeing anything
✅️ scud – clouds moving quickly
✅️ sea mist – a thin low cloud that comes onto the land from the sea
✅️ steam _ the wet substance that forms on windows and mirrors when wet air suddenly becomes hot or cold
✅️ storm cloud – a very dark cloud
✅️ squall – a sudden violent gust of wind or localized storm, especially one bringing rain, snow, or sleet.
✅️ thundercloud – a storm cloud producing thunder
✅️ tsunami – an extremely large wave in the sea
✅️ typhoon – a violent tropical storm with very strong winds
✅️ vapour – very small drops of water or other liquids in the air that make the air feel wet
✅️ vog – smog that contains dust and gas from volcanoes
منبع: www. writerswrite. co. za

کاروان
به ستون های ساختمان گفته میشه
columncolumn
column ( مهندسی بسپار )
واژه مصوب: برج
تعریف: مخزن استوانه ای قائمی که در صنایع شیمیایی و نفتی برای بهبود جداسازی مخلوط ها به روش تقطیر و استخراج به کار می رود |||متـ . ستون 1
Part of a magazine
ستون، پایه، معنای مقاله هم میده
ستون - پایه
ستون روزنامه یک قطعه یا مقاله در یک روزنامه , مجله یا سایر نشریات است که در آن نویسنده درباره مسائلی که توسط سازمان روزنامه به او اختصاص داده میشود نظرش را بیان میکند و یا تجربیات خود را در اختیار میگذارد که معمولاً با یک عکس از نویسنده همراه است.
ستون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس