1. a column entwined by ivy
ستونی که پاپیتال دور آن پیچیده است.
2. a column of enemy tanks
یک ستون از تانک های دشمن
3. a column of figures with the totals given underneath
ستونی از ارقام که جمع آنها در زیر داده شده است
4. a column of soldiers were marching up the street
یک ستون سرباز داشتند در راستای خیابان قدم رو می کردند.
5. a column of water
ستونی از آب
6. the column rests on a large rock
ستون روی یک سنگ بزرگ قرار دارد.
7. this column is a monolith
این ستون از یک قطعه سنگ درست شده است.
8. a fluted column
ستون قاشقی تراش (شیاردار)
9. a monumental column to commemorate a naval victory
ستون یادبود در بزرگداشت پیروزی در جنگ دریایی
10. a sports column
ستون (خبرهای) ورزشی
11. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.
12. the spinal column
ستون فقرات
13. the help wanted column
ستون آگهی های استخدام (در روزنامه)
14. to sum a column of figures
ستون ارقام را جمع زدن
15. the head of a column
سرستون
16. they sat behind a column to escape notice
آنان پشت ستون نشستند که کسی متوجه آنها نشود.
17. his name appeared in the personal column
نام او هم درستون اخبار فردی به چشم می خورد.
18. he was marching in front of the column of soldiers
او پیشاپیش ستون سربازان حرکت می کرد.
19. set down all the items in one column
همه ی اقلام را در یک ستون بنویس
20. heavy snow retarded the progress of the tank column
برف سنگین پیشرفت ستون تانک ها را آهسته کرد.
21. I saw it in the gossip column of the local newspaper.
[ترجمه گوگل]من آن را در ستون شایعات روزنامه محلی دیدم
[ترجمه ترگمان]من آن را در ستون شایعات روزنامه محلی دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. So many column inches are devoted to film stars.
[ترجمه گوگل]اینچ ستون های زیادی به ستاره های سینما اختصاص داده شده است
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از ستون ها به ستاره های فیلم اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. His column is syndicated throughout America.
[ترجمه گوگل]ستون او در سراسر آمریکا پخش می شود
[ترجمه ترگمان]ستون او در سراسر آمریکا تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. This column of figures must be recast.
[ترجمه گوگل]این ستون از ارقام باید دوباره ساخته شود
[ترجمه ترگمان]این ستون از شکل ها را باید دوباره روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. He always looks down the column of the TV program in the newspaper before he starts reading the news.
[ترجمه گوگل]او همیشه قبل از شروع به خواندن اخبار به ستون برنامه تلویزیونی روزنامه نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او همیشه قبل از اینکه شروع به خواندن اخبار کند، به ستون برنامه تلویزیون در روزنامه نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. They angled their column towards modern young women.
[ترجمه گوگل]آنها ستون خود را به سمت زنان جوان مدرن زاویه دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها ستون خود را به سمت زنان جوان مدرن زاویه دار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. Tens go in the left-hand column and units in the right.
[ترجمه گوگل]ده ها در ستون سمت چپ و واحدها در سمت راست قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]ده ها نفر در ستون سمت چپ و واحدهای در سمت راست حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. Put a mark in the appropriate column.
[ترجمه گوگل]در ستون مربوطه علامت بگذارید
[ترجمه ترگمان]یک علامت در ستون مناسب بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. The column was decorated in high relief with scenes from Greek mythology.
[ترجمه گوگل]ستون با نقش برجسته با صحنه هایی از اساطیر یونان تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]این ستون با مناظری از اساطیر یونانی، با آسودگی خاطر تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید