colorless

/ˈkələrləs//ˈkələrləs/

معنی: بی رنگ، بی مزه، کم رنگ، رنگ پریده، غیر جالب
معانی دیگر: ملالت آور، (داستان و نمایش و غیره) بی مزه، بی بو و خاصیت، یکنواخت، خسته کننده، رنگ رفته، خاکستری، مات، کدر، ویر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: colorlessly (adv.)
(1) تعریف: lacking in color.
متضاد: colored, colorful
مشابه: neutral

(2) تعریف: of a dull or pale color.
مشابه: mousy, pale

- His face was colorless.
[ترجمه گوگل] صورتش بی رنگ بود
[ترجمه ترگمان] چهره اش بی رنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking variety or distinctive features; dull.
متضاد: colorful
مشابه: neutral, tame

- a colorless person
[ترجمه گوگل] یک آدم بی رنگ
[ترجمه ترگمان] یه آدم بی رنگ …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his speech was long and colorless
نطق او طولانی و بی مزه بود.

2. His face was white and colorless.
[ترجمه گوگل]صورتش سفید و بی رنگ بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش رنگ پریده و بی رنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Water is not only colorless, but odorless as well.
[ترجمه گوگل]آب نه تنها بی رنگ، بلکه بی بو نیز هست
[ترجمه ترگمان]آب تنها بی رنگ نیست، بلکه بی بو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His complexion was colorless and he hadn't shaved.
[ترجمه گوگل]رنگش بی رنگ بود و اصلاح نکرده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش بی رنگ بود و ریشش را اصلاح نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That would be Jean Warner, a colorless young woman who has married into a self-absorbed New Hampshire family.
[ترجمه گوگل]این می تواند ژان وارنر، زن جوان بی رنگی باشد که با یک خانواده خود شیفته نیوهمپشایر ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]این کار ژان وارنر، یک زن جوان بی رنگ بود که با خانواده خود در نیوهمپشایر ازدواج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They would grow into frail and colorless women.
[ترجمه گوگل]آنها تبدیل به زنانی ضعیف و بی رنگ می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به زنان نحیف و بی رنگ تبدیل می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Love is the force that leaves you colorless. Ovid
[ترجمه گوگل]عشق نیرویی است که تو را بی رنگ می گذارد اوید
[ترجمه ترگمان]عشق نیرویی است که شما را بی رنگ کرده اووید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I looked at her face in the colorless sunlight that streamed through the windows.
[ترجمه گوگل]زیر نور خورشید بی رنگی که از پنجره ها می گذشت به صورتش نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]به صورت او در نور رنگ پریده آفتاب که از پنجره به داخل می تابید نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hydrochloric acid is a colorless, corrosive acid.
[ترجمه گوگل]اسید هیدروکلریک یک اسید بی رنگ و خورنده است
[ترجمه ترگمان]Hydrochloric اسید یک اسید colorless و خورنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He led a colorless existence.
[ترجمه گوگل]او زندگی بی رنگی را رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]او زندگی بی رنگ و بی رنگ را رهبری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A colorless liquid polymer, C 6 H O of acetaldehyde, used as a solvent and a sedative.
[ترجمه گوگل]یک پلیمر مایع بی رنگ، C 6 H O از استالدهید، که به عنوان حلال و آرام بخش استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک پلیمر colorless بی رنگ، C ۶ H، acetaldehyde، به عنوان حلال و یک مسکن استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A colorless, flammable material made from nitrocellulose and camphor and used to make photographic film.
[ترجمه گوگل]ماده ای بی رنگ و قابل اشتعال که از نیتروسلولز و کافور ساخته می شود و برای ساخت فیلم عکاسی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک ماده بی رنگ و قابل اشتعالی که از nitrocellulose و کافور ساخته شده و برای ساخت فیلم عکاسی به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A colorless crystalline amine, C8H11NO, found in mistletoe, putrefied animal tissue, certain cheeses, and ergot and also produced synthetically, used in medicine as a sympathomimetic agent.
[ترجمه گوگل]یک آمین کریستالی بی رنگ، C8H11NO، که در دارواش، بافت حیوانی پوسیده، پنیرهای خاص و ارگوت یافت می شود و همچنین به صورت مصنوعی تولید می شود و در پزشکی به عنوان یک عامل سمپاتومیمتیک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آمین کریستالی بی رنگ، C۸H۱۱NO، در داروش، putrefied، tissue، و ergot یافت می شود و همچنین به صورت مصنوعی تولید می شود، که در پزشکی به عنوان یک عامل sympathomimetic استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A colorless, flammable, liquid cycloalkane, C5H derived from petroleum and used as a solvent and motor fuel.
[ترجمه گوگل]یک سیکلوآلکان مایع بی رنگ، قابل اشتعال، C5H که از نفت مشتق شده و به عنوان حلال و سوخت موتور استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]مایعی بی رنگ، قابل اشتعال، مایع، C۵H که از نفت مشتق شده است و به عنوان حلال و سوخت موتور به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی رنگ (صفت)
neutral, achromatic, colorless, effeminate, gray, achromic, blate, tintless

بی مزه (صفت)
tame, arid, colorless, flaggy, flat, jejune, tasteless, insipid, unsavory, vapid, trivial, banal, wintry, wishy-washy, platitudinous, sapless, truistic

کم رنگ (صفت)
colorless, wan, wanly, inconspicuous, pale, pallid, lunar, washy

رنگ پریده (صفت)
colorless, wan, ghastly, peaked, pale, pallid, lurid, whey-faced

غیر جالب (صفت)
colorless, colourless

تخصصی

[نساجی] بیرنگ - کمرنگ - رنگ پریده

انگلیسی به انگلیسی

• pale; lacking color; dull, boring (also colourless)

پیشنهاد کاربران

colorless ( adj ) = drab ( adj )
به معناهای: بی روح، بی رنگ و رو، خسته کننده، کسل آور

بپرس