coloring

/ˈkələrɪŋ//ˈkələrɪŋ/

معنی: رنگ امیزی
معانی دیگر: (ماده ی) رنگی، رنگ، رنگدانه، رنگیزه، آب و رنگ، رنگ طبیعی هرچیز، رنگ آمیزی، رنگ زنی، روش رنگ آمیزی، رنگ آرایی، رنگ پردازی، رنگ پوست، چرده، ظاهر ساختگی، وانمود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or method of imparting color.

(2) تعریف: a substance used to impart color.
مشابه: color, pigment

- food coloring
[ترجمه گوگل] رنگ خوراکی
[ترجمه ترگمان] رنگ غذا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: appearance, esp. facial, with regard to color; complexion.
مشابه: color, complexion

- pale coloring
[ترجمه گوگل] رنگ پریده
[ترجمه ترگمان] رنگ از رخسارش پریده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: tone or character.

- the coloring of the story
[ترجمه گوگل] رنگ آمیزی داستان
[ترجمه ترگمان] رنگ آمیزی داستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. coloring adds interests to the painting
رنگ آمیزی نقاشی را جالب تر می کند.

2. coloring matter
ماده ی رنگی

3. artificial coloring
رنگ ساختگی (که به غذاهای کنسروی می زنند)

4. some animals have protective coloring
برخی حیوانات دارای رنگ های ایمن دار هستند.

5. scant attention had been paid to coloring
به رنگ آمیزی توجه کمی شده بود.

6. to recognize different kinds of butterflies by their coloring
انواع مختلف پروانه ها را از روی رنگ آنها باز شناختن

7. Her daughter has very fair coloring.
[ترجمه گوگل]دخترش رنگ آمیزی بسیار منصفانه دارد
[ترجمه ترگمان] دخترش رنگ زیبایی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The room was quiet and neutral in coloring,but it was given accent by bowls of bright flowers.
[ترجمه گوگل]اتاق ساکت و از نظر رنگ‌آمیزی خنثی بود، اما کاسه‌هایی از گل‌های روشن به آن تأکید می‌کردند
[ترجمه ترگمان]اتاق ساکت و بدون رنگ بود، اما با یک کاسه گل درخشان لهجه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mandy has her mother's fair coloring.
[ترجمه گوگل]مندی رنگ آمیزی منصفانه مادرش را دارد
[ترجمه ترگمان]مندی رنگ زیبای مادرش رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few drops of green food coloring were added.
[ترجمه گوگل]چند قطره رنگ خوراکی سبز اضافه شد
[ترجمه ترگمان]چند قطره رنگ سبز رنگی اضافه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other mannequins are following her lead, cropping and coloring at a pretty pace.
[ترجمه گوگل]مانکن‌های دیگر از او پیروی می‌کنند، برش و رنگ‌آمیزی با سرعت بسیار خوبی انجام می‌دهند
[ترجمه ترگمان]نمونه های دیگری از mannequins به پیروی از او، رنگ آمیزی و رنگ آمیزی آن ها با سرعت زیبایی پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Add food coloring to the corn syrup and pour it in the container.
[ترجمه گوگل]رنگ خوراکی را به شربت ذرت اضافه کنید و در ظرف بریزید
[ترجمه ترگمان]رنگ غذایی را به شربت ذرت اضافه کنید و آن را در ظرف بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And who really needs rock music, hair coloring and makeup anyway?
[ترجمه گوگل]و چه کسی واقعاً به موسیقی راک، رنگ مو و آرایش نیاز دارد؟
[ترجمه ترگمان]و کی واقعا به موسیقی راک نیاز داره آرایش مو و آرایش کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The caterpillars can be picked off, but their coloring makes them difficult to see, especially when they are small.
[ترجمه گوگل]کاترپیلارها را می‌توان جدا کرد، اما رنگ‌آمیزی آن‌ها را دشوار می‌کند، مخصوصاً وقتی کوچک هستند
[ترجمه ترگمان]کرم ها می توانند برداشته شوند، اما رنگ کردن آن ها باعث می شود که دیدن آن ها دشوار باشد، به خصوص زمانی که آن ها کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The juice contains no artificial coloring or flavors.
[ترجمه گوگل]آب میوه فاقد رنگ مصنوعی یا طعم دهنده است
[ترجمه ترگمان]عصاره حاوی هیچ رنگ یا flavors مصنوعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. When Nechita was she started drawing and coloring with pencils, pen and ink and crayons.
[ترجمه گوگل]وقتی نچیتا بود شروع به طراحی و رنگ آمیزی با مداد، خودکار و جوهر و مداد رنگی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی Nechita شروع به نقاشی کرد و با مداد و قلم و مداد و مداد رنگی نقاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Use raw sienna and paint thinner to begin coloring the hair when oil painting a portrait.
[ترجمه گوگل]برای شروع رنگ کردن موها هنگام نقاشی پرتره، از سینا خام و تینر رنگ استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که روغن یک پرتره را نقاشی می کند، از رنگ های خام استفاده کنید و رنگ خود را نازک تر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Joyce brought in a coloring book from Papa John's Pizza.
[ترجمه گوگل]جویس یک کتاب رنگ آمیزی از پیتزای پاپا جان آورد
[ترجمه ترگمان]جو یس یک کتاب رنگی از پیتزا فروشی پا جان آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنگ امیزی (اسم)
coloration, coloring, colouration, polychromy, colouring

تخصصی

[نساجی] رنگرزی - رنگ آمیزه
[ریاضیات] رنگ آمیزی

انگلیسی به انگلیسی

• act of coloring; pigment; pigmentation, coloration (also colouring)

پیشنهاد کاربران

بپرس