colorful

/ˈkələrfəl//ˈkələrfəl/

معنی: رنگارنگ
معانی دیگر: پررنگ و آب، رنگین، پررنگ و نگار، فامگین، زنده و باروح، متنوع، گوناگون، شنیدنی، تماشایی، (در مورد شخص) جالب، (دارای گذشته ای) متنوع و داستان مانند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: colorfully (adv.), colorfulness (n.)
(1) تعریف: having many colors; brilliant in color.
مترادف: bright, gay, multicolored, rich, vivid
متضاد: colorless, drab, dull, neutral
مشابه: brilliant, flashy, garish, gaudy, loud, lustrous, parti-colored, psychedelic, variegated

- a colorful scarf
[ترجمه sahar] رنگارنگ
|
[ترجمه Tmt] یک شال رنگارنگ
|
[ترجمه گوگل] یک روسری رنگارنگ
[ترجمه ترگمان] یک روسری رنگارنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a rich variety of distinctive features.
مترادف: vivid
متضاد: colorless
مشابه: bright, distinctive, graphic, impressive, picturesque, remarkable, striking

- a colorful character
[ترجمه Zahra] شخص جالب . . کسی که گذشته ای متنوع و داستان مانند داره
|
[ترجمه Nasrin] فردی با شخصیت متفاوت و غیرمعمول
|
[ترجمه گوگل] یک شخصیت رنگارنگ
[ترجمه ترگمان] شخصیت رنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- colorful language
[ترجمه گوگل] زبان رنگارنگ
[ترجمه ترگمان] زبان رنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. colorful balloons were sailing through the blue sky
بالون های رنگارنگ درآسمان آبی حرکت می کردند.

2. colorful flags were streaming in the breeze
پرچم های رنگارنگ در نسیم به اهتزاز درآمده بودند.

3. colorful pictures of ghamsar mountains
عکس های رنگارنگ کوه های قمصر

4. many colorful stories are told about him
داستان های بسیار زیاد و جالبی درباره ی او می گویند.

5. the shop's colorful wares attracted me
کالاهای رنگارنگ مغازه مرا جلب کرد.

6. a necktie with colorful diagonals
کرواتی با خط های اریب و رنگی

7. a profusion of colorful flowers
وفور گل های رنگارنگ

8. these snakes have colorful scales
این مارها فلس های رنگارنگ دارند.

9. he was the most colorful man of his age
او جالب ترین مرد دوران خویش بود.

10. the firecracker burst and colorful sparks cascaded down
ترقه منفجر شد و جرقه های رنگارنگ به پایین بارید.

11. the players costumes were colorful and decorative
لباس های بازیگران رنگین و پر آذین بودند.

12. she quickened my interest with colorful stories
او با داستان های دل انگیز علاقه ی مرا برانگیخت.

13. the buildings were draped in colorful flags
ساختمان ها را با پرچم های رنگارنگ آذین بسته بودند.

14. Her mother had mentioned how colorful the yard was, now that spring had arrived.
[ترجمه گوگل]مادرش گفته بود که حیاط چقدر رنگارنگ است، حالا که بهار رسیده بود
[ترجمه ترگمان]مادرش به او گفته بود که حیاط چه رنگی است، حالا که بهار فرا رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Visitors can view a rich and colorful array of aquatic plants and animals.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان می توانند مجموعه ای غنی و رنگارنگ از گیاهان و حیوانات آبزی را مشاهده کنند
[ترجمه ترگمان]بازدیدکنندگان می توانند انبوهی از گیاهان و حیوانات آبزی را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He gave a colorful account of life in Samoa.
[ترجمه گوگل]او گزارشی رنگارنگ از زندگی در ساموآ ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او شرحی رنگارنگ از زندگی در Samoa داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The President's speech was long on colorful phrases but short on solutions.
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور در عبارات رنگارنگ طولانی بود اما راه حل کوتاهی داشت
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور بسیار طولانی بود، اما در مورد راه حل ها کوتاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. People wore colorful clothes and seemed to be having a good time.
[ترجمه گوگل]مردم لباس های رنگارنگ می پوشیدند و به نظر می رسید که اوقات خوبی را سپری می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم لباس های رنگی می پوشیدند و به نظر می رسید که خوش می گذرانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Atwater was more colorful and more publicly vicious than most, but his tactics were fairly typical.
[ترجمه گوگل]آتواتر رنگارنگ تر و شرورتر از بقیه بود، اما تاکتیک های او نسبتاً معمولی بود
[ترجمه ترگمان]atwater بیشتر رنگین و more از دیگران بود، اما تاکتیک های او نسبتا عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Surely the most colorful of the offbeat approaches was the wounded dog theory, put forth in 168
[ترجمه گوگل]مطمئناً رنگارنگ ترین رویکردهای غیرمعمول نظریه سگ زخمی بود که در سال 168 مطرح شد
[ترجمه ترگمان]بی تردید the رویکردهای offbeat، نظریه سگ زخمی بود که در ۱۶۸ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She was dressed in colorful leggings and a sweatshirt.
[ترجمه گوگل]او شلوار ساق رنگارنگ و یک گرمکن پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]او شلوار leggings رنگارنگ و یک سویشرت پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنگارنگ (صفت)
medley, piebald, motley, colorful, multicolored, varied, kaleidoscopic, pied, particolored, omnifarious, versicolor, versicolored, versicolour, versicoloured, particoloured, polychromatic, polychrome, technicolor

تخصصی

[نساجی] رنگارنگ - چند رنگ - چند رنگی - ملون

انگلیسی به انگلیسی

• full of color, multicolored; not predictable, not regular; picturesque; exciting and interesting; characterized by profane words or curses (also colourful)

پیشنهاد کاربران

1. رنگارنگ 2. شاد. پر هیجان. پرشور. شورانگیز 3. دیدنی. تماشایی 4. درخشان. روشن
مثال:
they lit some colorful rockets
آنها چند تا فشفشه ی رنگارنگ روشن کردند.
رنگارنگ
در مورد اشخاص معنی جالب و متنوع میده
interesting, exciting, and full of variety
colourful history/past/career/life
Colorful=interesting and unusual
عجیب و غریب
در باره اشخاص : interesting, exciting, full of variety
مترادف : open character , flexible
colorful character : ( someone who is interesting and unusual )
• Throughout his life, O'Connor was a colorful and controversial character
رنگارنگ : colourful
آب و تاب
در مورد اشخاص :
پر از میل و علاقه ، پر شور و هیجان ، سرزنده
پر نقش و نگار
رنگارنگ
اگه در مورد شخصی باشه معنی جالب هم میده.
کاش بیشتر درباره این کلمه توضیح میدادین و ترجمه را زیر ان مینوشاین
رنگارنگ
رنگی
خوش رنگ.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس