colonialism

/kəˈloʊniəˌlɪzəm//kəˈləʊnɪəlɪzəm/

معنی: استعمار، سیاست مستعمراتی
معانی دیگر: استعمارگری، استعمارگرایی، نظام استعماری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: colonialist (adj.), colonialist (n.)
• : تعریف: the policy or practices of a nation extending or maintaining control over previously independent territories.

جمله های نمونه

1. european colonialism
استعمارگرایی اروپا

2. the dehumanizing effects of colonialism
آثار ضد بشری استعمار

3. they were struggling under the yoke of colonialism
آنان در زیر یوغ استعمار دست و پا می زدند.

4. Marx never lost an opportunity to castigate colonialism.
[ترجمه گوگل]مارکس هرگز فرصتی را برای محکوم کردن استعمار از دست نداد
[ترجمه ترگمان]مارکس هیچ وقت فرصتی را برای استعمار استعمار از دست نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The town grew under the influence of colonialism.
[ترجمه گوگل]این شهر تحت تأثیر استعمار رشد کرد
[ترجمه ترگمان]شهر تحت تاثیر استعمار قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is interesting to reflect why European colonialism ended.
[ترجمه گوگل]جالب است بدانیم چرا استعمار اروپا پایان یافت
[ترجمه ترگمان]جالب است که نشان دهیم چرا استعمار اروپا به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Colonialism has left an indelible imprint on the island.
[ترجمه گوگل]استعمار اثری پاک نشدنی در این جزیره بر جای گذاشته است
[ترجمه ترگمان]Colonialism یک اثر ماندگار روی جزیره گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. British colonialism led to the establishment of a large empire.
[ترجمه گوگل]استعمار بریتانیا منجر به تأسیس یک امپراتوری بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]استعمار بریتانیا منجر به ایجاد یک امپراتوری بزرگ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Political development under colonialism is conceived of as institutional change within the political system.
[ترجمه گوگل]توسعه سیاسی تحت استعمار به عنوان تغییر نهادی در سیستم سیاسی تصور می شود
[ترجمه ترگمان]توسعه سیاسی تحت استعمار به عنوان یک تغییر سازمانی در سیستم سیاسی تصور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For black people, similarly, colonialism has left its imprint.
[ترجمه گوگل]برای سیاه پوستان نیز، استعمار اثر خود را به جای گذاشته است
[ترجمه ترگمان]برای مردم سیاه، استعمار imprint خود را ترک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was Diop and slavery and New World colonialism and whatnot.
[ترجمه گوگل]دیوپ و برده داری و استعمار دنیای جدید و غیره وجود داشت
[ترجمه ترگمان]Diop و استعمار و استعمار دنیای نو و غیره وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The issue of colonialism is of extreme importance.
[ترجمه گوگل]موضوع استعمار از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است
[ترجمه ترگمان]مساله استعمار اهمیت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Colonialism had both positive and negative aspects.
[ترجمه گوگل]استعمار هم جنبه مثبت و هم جنبه منفی داشت
[ترجمه ترگمان]Colonialism هم دارای جنبه های مثبت و هم منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The history of tobacco growing is intimately associated with colonialism and slavery.
[ترجمه گوگل]تاریخچه کشت تنباکو ارتباط تنگاتنگی با استعمار و برده داری دارد
[ترجمه ترگمان]تاریخ رشد تنباکو رابطه نزدیکی با استعمار و برده داری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه گوگل]با انحراف از سوسیالیسم، چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه استعمار قهقرایی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استعمار (اسم)
colonialism, colonization

سیاست مستعمراتی (اسم)
colonialism

انگلیسی به انگلیسی

• policy of a nation seeking to extend it's authority over other peoples or territories, territorial expansion through the establishment of colonies
colonialism is the practice by which a powerful country directly controls less powerful countries.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : colonize
✅️ اسم ( noun ) : colony / colonization / colonizer / colonist / colonial / colonialist / colonialism
✅️ صفت ( adjective ) : colonial / colonialist
✅️ قید ( adverb ) : colonially
colonialism ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: استعمار
تعریف: سیاست تصرف سرزمین دیگران و ایجاد جامعۀ مقیم در آن برای سودجویی از منابع و بهره‏کشی از مردم آن سرزمین

بپرس