collocation

/ˌkɒləˈkeɪʃn̩//ˌkɒləˈkeɪʃn̩/

معنی: ترتیب، نظم، نوبت و ترتیب، باهم گذاری
معانی دیگر: مرتب سازی، پهلوی هم قرار گیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in linguistics, the tendency of certain words to occur together in speech or writing with more frequency than chance would predict, or the particular ways that words tend to combine with each other within a particular language.

- Her knowledge of English collocation guided her to write "heavy rain" instead of "strong rain."
[ترجمه بهنام] دانش او دربکار بردن کلمات رایج انگلیسی، باعث شد که بجای باران قوی، باران شدید ( ترکیب صحیح ) بنویسد
|
[ترجمه گوگل] دانش او از زبان انگلیسی او را راهنمایی کرد تا بجای باران قوی بنویسد "باران شدید"
[ترجمه ترگمان] دانش او از همنشینی انگلیسی او را به نوشتن \"باران سنگین\" به جای \"باران شدید\" هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a grouping of two or more words that are often found in combination with each other in speech or writing.

- "Brief description" and "close friend" are common collocations in English.
[ترجمه گوگل] «شرح مختصر» و «دوست نزدیک» ترکیب‌های رایج در زبان انگلیسی هستند
[ترجمه ترگمان] توصیف مختصر و \"دوست نزدیک\" در زبان انگلیسی رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. 'Commit a crime' is a typical collocation in English.
[ترجمه علی] "ارتکاب جرم" یک ترکیب معمول در زبان انگلیسی است
|
[ترجمه گوگل]"ارتکاب جرم" یک ترکیب معمولی در انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]Commit یک همنشینی معمولی به زبان انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The phrase 'a hard frost' is a collocation.
[ترجمه گوگل]عبارت "یک یخبندان سخت" یک ترکیب است
[ترجمه ترگمان]این عبارت a سخت collocation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dictionary and collocation databases are also in preparation.
[ترجمه علی صیامی] پایگاه اطلاعاتی فرهنگ لغت و کلمات همنشین نیز در حال آماده شدن هستند.
|
[ترجمه گوگل]دیکشنری ها و پایگاه های اطلاعاتی collocation نیز در حال آماده سازی هستند
[ترجمه ترگمان]فرهنگ لغت و همنشینی با تطبیق نیز در حال آماده سازی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For this reason, the general collocation dictionary is suggested as the more appropriate.
[ترجمه علی صیامی] به همین دلیل ، پیشنهاد شد که فرهنگ عمومی لغات همنشین مناسب تر است.
|
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، فرهنگ لغت همنشینی عمومی به عنوان مناسب‌تر پیشنهاد می‌شود
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، فرهنگ لغت همنشینی نشان داده می شود که مناسب تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the second investigation, a general collocation dictionary was tested using the same document.
[ترجمه گوگل]در تحقیق دوم، یک فرهنگ لغت ترکیب عمومی با استفاده از همان سند مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در تحقیق دوم، یک فرهنگ تطبیق عمومی با استفاده از همان نوشتار مورد آزمایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The complex potential method and the boundary collocation method are applied in the calculation.
[ترجمه گوگل]روش پتانسیل مختلط و روش تطبیق مرزی در محاسبه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]روش پتانسیل پیچیده و روش همنشینی مرزی در این محاسبه اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then, on the basis of least squares collocation, an iterative model is given to dispose the refraction error, and the effect is satisfactory.
[ترجمه گوگل]سپس، بر اساس ترتیب حداقل مربعات، یک مدل تکراری برای از بین بردن خطای شکست داده می‌شود و اثر رضایت‌بخش است
[ترجمه ترگمان]سپس براساس داده های حداقل مربعات، یک مدل تکرار شونده به منظور از بین بردن خطای شکست داده شده است و تاثیر آن رضایت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anomalous collocation results when two or more semantically incompatible words are combined in a syntagmatic structure.
[ترجمه گوگل]زمانی که دو یا چند کلمه ناسازگار از نظر معنایی در یک ساختار نحوی ترکیب شوند، ترکیب غیرعادی نتیجه می‌شود
[ترجمه ترگمان]همنشینی غیرعادی زمانی که دو یا چند کلمه با واژه ناسازگار در یک ساختار syntagmatic ترکیب شوند به کار می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Transferred epithet, a super - conventional collocation, is composed of a transferred epithet and its new modified object.
[ترجمه گوگل]لقب منتقل شده، یک ترکیب فوق متعارف، از یک لقب منتقل شده و شیء تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]این توصیف، یک همنشینی بسیار معمولی، از یک لقب انتقالی و شی تغییر یافته جدید آن تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Collocation is an important concept of linguistics linguistics as well as the core domain corpus linguistics.
[ترجمه گوگل]تجمیع مفهوم مهمی از زبان شناسی زبان شناسی و همچنین زبان شناسی پیکره حوزه هسته است
[ترجمه ترگمان]زبان شناسی شناختی یک مفهوم مهم از زبان شناسی زبان شناسی و همچنین حوزه اصلی زبان شناسی پیکره زبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Suitable for collocation insipidity food, odd drink and taste.
[ترجمه علی صیامی] به تعبیر ( دو کلمه ای ) " غذای نامناسب " ، " نوشیدنی عجیب " و " طعم غریب " می آید.
|
[ترجمه گوگل]مناسب برای ترکیب غذای بی مزه، نوشیدنی های عجیب و غریب و طعم
[ترجمه ترگمان]مناسب برای همنشینی، غذا، نوشیدنی و مزه عجیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wonderful collocation of shade head and shade body, massiness and easy.
[ترجمه علیرضا] دو تعبیر همنشین سایه - سر و سایه - تن عظیم اند و آسان
|
[ترجمه علیرضا] ترجمه ی پیشنهادی اول که نمیتواند درست باشد
|
[ترجمه گوگل]ترکیب فوق العاده سر سایه و بدن سایه، انبوه و آسان است
[ترجمه ترگمان]همنشینی عجیب با سر سایه و بدن سایه، ساده و آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Banker: There are two other modes. One is collocation; the other is letter of Credit LIC.
[ترجمه گوگل]بانکدار: دو حالت دیگر وجود دارد یکی همنشینی است دیگری اعتبار نامه LIC است
[ترجمه ترگمان]خود دار: دو حالت دیگر وجود دارد یکی از آن ها همنشینی نشان می دهد؛ دیگری نامه اعتبار سنجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The proposal uses light color and brunet collocation, be like black, bottle green, blue-black feel more easily dirty, must cooperate white to use so.
[ترجمه گوگل]طرح پیشنهادی از رنگ روشن و ترکیب سبزه استفاده می کند، مانند سیاه و سفید باشد، بطری سبز، آبی-سیاه راحت تر احساس کثیفی می کند، برای استفاده از آن باید سفید همکاری کرد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد از رنگ روشن و همنشینی با همنشینی استفاده می کند، مانند مشکی، بطری سبز، آبی - سیاه به راحتی کثیف، و باید سفید باشد تا از این کار استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Both leben and much food collocation do not alternate very much, especially, breakfast is matching for bread, dessert, there is trunk having sparse, good mouth feeling nutrition enriches.
[ترجمه گوگل]هم ترکیب غذاها و هم غذای زیاد زیاد متناوب نیستند، به خصوص، صبحانه با نان، دسر همخوانی دارد، تنه تنه با غذای نازک و با احساس خوب دهان غنی می شود
[ترجمه ترگمان]هر دو leben و همنشینی با مواد غذایی بسیار زیاد نیستند، به خصوص، صبحانه مطابق با نان و دسر است، در حالی که دهان خوب و دهان خوب، تغذیه را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

نوبت و ترتیب (اسم)
collocation

باهم گذاری (اسم)
collocation

تخصصی

[ریاضیات] هم محل

انگلیسی به انگلیسی

• act of placing together; act of arranging words side by side
collocation is the way that some words occur regularly whenever another word is used; a technical term in linguistics.

پیشنهاد کاربران

هم آیند ( همایند ) - هم نشین - کلماتیکه به شکل منظم وبا ترتیبی ثابت به کار میروند
کلماتی که با هم یک عبارت درست می کنند : ساختار
Make a decision
Big mistake
Take a look
Get angry
Deeply divided
Heavy rain
۱. آرایش. ترتیب ۲. ( زبان شناسی ) هم نشینی ۳. ( کلمات ) ترکیب
مثال:
A collocation is two or more words that often go together. Collocations tell us which words can come before or after other words
...
[مشاهده متن کامل]

یک ترکیب، دو یا لغات بیشتری هستند که اغلب به دنبال هم قرار می گیرند. ترکیب ها به ما می گویند کدام لغتها می توانند قبل یا بعد از لغات دیگر بیایند.

این واژه وقتی استفاده میشه که چند واژه همراه هم میان e. g. primary school
( همایند _ همنشین )
میشه گفت همون compound nouns ( اسامی مخلوط ) هستن
e. g. credit card
❌ این واژه را با collection ( مجموعه ) اشتباه نگیرید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : collocate
اسم ( noun ) : collocate / collocation
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
به ترکیب دویا چند کلمه که معمولا باهم میایند کالوکیشن یا همایند میگویند
مثلا میگوئیم fastfood نه quick food
Collocation یعنی: همایند
همایند یعنی: کلمه هایی که معمولا در جمله با هم استفاده میشن
که علت این استفاده ممکنه بخاطر زیبایی جمله، رسایی جمله یا فهم بهتر جمله باشه
در نشانه شناسی به معنی هم مکان، از جمله قواعد ترکیب زمانی و مکانی
a group of objects of a particular type that somebody has collected
reach4
مراعات نظیر
collocation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: هم آیی
تعریف: همنشینی عناصر واژگانی
به معنی ساختار ( کلماتی که با هم می آیند )
مثل : do a favor
take a trip
have a chat
outgoing personality
close friend
تعدادی کلمات که وقتی کنار هم قرار می گیرند معنی جدیدی می دهند.
Make a profit به معنی سود کردن
Tourist trapsبه معنی پربازدید شلوغ
collocation:ترتیب، هم نشینی، هم ایندی
🔴کلمه ی شبیه به اون 👇collection:مجموعه، کلکسیون

کلکسیون
مجموعه

خانم مهسا "هم آیی" با "هم آوایی" خیلی فرق داره.
هم آیی همون هم نشینیه که خودتون گفتید اما هم آوایی به معنای هم صوت بودنه. یعنی کلماتی که در تلفظ شبیه هم باشند مثل: خار و خوار
جفت یا گروهی از کلمات هستند که اغلب با یکدیگر به کار می روند . مثال :
stick to the rules / make an effort / watch TV / powerful engine / ancient monument / make mistake / car park / post office
همنشین ، هم آیند
هم نشین
هم اوایی
collocate *** هم نشین شدن
collocation *** هم نشینی
در کنار هم
ترتیب، همنشینی، همجواری، هم محلی، هم آیندی
با هم آیی، برای مثال make a mistake و یا do revision
همایند
با هم ایی
پهلو هم قرار گیری . همان اسپیلینگ کلمه و چگونگی نوشتار .
این یک واژه ی انگلیسی است که معادل فارسی آن کلمات ترکیبی یا پیشوند کلمات است. برای مثال:پیشوند های کلمه ی ability
کلمات artistic - physical و غیره می باشند که این دو پیشوند adj هستند.
کلماتی مانندhave - show پیشوند این کلمه هستند اما این کلماتverb هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

برای پیدا کردن پیشوند کلمات می توانید از دیکشنری های معتبر استفانه کنید.

کلمات ترکیبی
همجواری
۱. آرایش، ترتیب
۲. [زبان شناسی] هم نشینی، باهم آیی
۳. [کلمات] ترکیب
هم آیند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس