اسم ( noun )
• (1) تعریف: a school or institution of higher learning beyond the level of high school, usu. providing education in general studies or liberal arts.
- She'll go to college next year and begin a program in mathematics.
[ترجمه مهرداد] او سال آینده به دانشگاه می رود و یک برنامه در ریاضیات را آغاز می کند.|
[ترجمه باران عسگرزاده] او سال آینده به دانشگاه میرود و ریاضیات را آغاز می کند|
[ترجمه گوگل] او سال آینده به کالج می رود و برنامه ای را در ریاضیات شروع می کند[ترجمه ترگمان] او سال آینده به کالج خواهد رفت و برنامه ای را در ریاضیات آغاز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He started at a community college and transferred after one year to a four-year college.
[ترجمه گوگل] او در یک کالج محلی شروع کرد و پس از یک سال به یک کالج چهار ساله منتقل شد
[ترجمه ترگمان] او یک کالج اجتماعی را آغاز کرد و بعد از یک سال به یک کالج چهار ساله منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک کالج اجتماعی را آغاز کرد و بعد از یک سال به یک کالج چهار ساله منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a specialized division of a university.
- Our university has one of the best colleges of engineering in the country.
[ترجمه صیادی] دانشگاه ما یکی از بهترین دانشکده های مهندسی را در کشور دارد|
[ترجمه گوگل] دانشگاه ما یکی از بهترین دانشکده های مهندسی کشور را دارد[ترجمه ترگمان] دانشگاه ما یکی از بهترین دانشکده های مهندسی در کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an organization of persons having a common purpose or common duties.
- the college of cardinals
[ترجمه گوگل] کالج کاردینال ها
[ترجمه ترگمان] دانشکده کاردینال ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشکده کاردینال ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید