collaborator

/kəˈlæbəˌretər//kəˈlæbəreɪtə/

معنی: هم دست، یاور
معانی دیگر: همدست، یاور

جمله های نمونه

1. I need a collaborator to help me.
[ترجمه گوگل]من به یک همکار نیاز دارم که به من کمک کند
[ترجمه ترگمان] به یه هم کار احتیاج دارم که بهم کمک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Over the years collaborator families have become very rich.
[ترجمه گوگل]در طول سال ها خانواده های همکار بسیار ثروتمند شده اند
[ترجمه ترگمان]در طی سال ها، خانواده های هم کار بسیار ثروتمند شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your closest collaborator is left out in the cold.
[ترجمه گوگل]نزدیک ترین همکار شما در سرما کنار گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین هم کار شما در سرما رها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, in the choice of his last collaborator, Henry Philips, he made a fatal mistake.
[ترجمه گوگل]با این حال، در انتخاب آخرین همکار خود، هنری فیلیپس، او مرتکب یک اشتباه مهلک شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در انتخاب آخرین هم کار خود، هنری فیلیپس، او یک اشتباه مهلک مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Instead the curator is a collaborator, often engaging with the artist to accomplish the work.
[ترجمه گوگل]در عوض، کیوریتور یک همکار است که اغلب با هنرمند برای انجام کار درگیر است
[ترجمه ترگمان]در عوض متصدی، همدست است و اغلب با هنرمند درگیر می شود تا کار را به انجام برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Seoul, another assassin stabbed Wan-Yong Yi, the collaborator who had helped Ito seize power and was premier under him.
[ترجمه گوگل]در سئول، یک قاتل دیگر، وان یونگ یی، شریکی را که به ایتو کمک کرده بود تا قدرت را به دست گیرد و در دست او نخست وزیر بود، چاقو زد
[ترجمه ترگمان]در سیول، یک آدمکش دیگر به نام \"ون یانگ یی\"، فردی که به ایتو در ضبط قدرت کمک کرده بود، مورد اصابت چاقو قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The other sees him as a collaborator with the forces of oppression.
[ترجمه گوگل]دیگری او را همکار نیروهای ظلم می داند
[ترجمه ترگمان]دیگری او را به عنوان همدست با نیروهای ظلم و ستم می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add in a talented makeup artist as a collaborator and be sure to try many options and you will find that the sky is the limit.
[ترجمه گوگل]یک آرایشگر با استعداد را به عنوان یک همکار اضافه کنید و مطمئن شوید که گزینه های زیادی را امتحان کنید و متوجه خواهید شد که آسمان محدود است
[ترجمه ترگمان]یک هنرمند با استعداد را به عنوان هم کار خود اضافه کنید و مطمئن شوید که گزینه های زیادی را امتحان کنید و متوجه خواهید شد که آسمان محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Crick writes to collaborator Dr. Maurice Wilkins and praises the exit of a female collaborator, Dr. Rosalind Franklin.
[ترجمه گوگل]کریک به همکار دکتر موریس ویلکینز می نویسد و خروج یک همکار زن، دکتر روزالیند فرانکلین را ستایش می کند
[ترجمه ترگمان]Crick کریک برای هم کار خود دکتر موریس ویلکینز می نویسد و از خروج یک هم کار زن دکتر روزالیند فرانکلین تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His collaborator, Hooke, was of a different opinion.
[ترجمه گوگل]همکار او، هوک، نظر دیگری داشت
[ترجمه ترگمان]هم کار او هوک نظریه متفاوتی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Before the selection of collaborator, embedded analysis and appraising among It'should be done generally.
[ترجمه گوگل]قبل از انتخاب همکار، تجزیه و تحلیل و ارزیابی تعبیه شده در میان آن باید به طور کلی انجام شود
[ترجمه ترگمان]قبل از انتخاب هم کار، تحلیل و ارزیابی نهفته در میان آن باید به طور کلی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kandinsky was the friend and collaborator of the grandfather of abstract music, composer Arnold Schoenberg (1874-195, who also painted.
[ترجمه گوگل]کاندینسکی دوست و همکار پدربزرگ موسیقی انتزاعی، آهنگساز آرنولد شوئنبرگ (1874-195) بود که نقاشی نیز می کرد
[ترجمه ترگمان]Kandinsky دوست و هم کار پدربزرگ موسیقی انتزاعی، آرنولد Schoenberg (۱۸۷۴ - ۱۹۵)بود که نقاشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Soon after Landsteiner and his collaborator, Philip Levine, published the work in 192 the types began to be used in paternity suits.
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از اینکه لندشتاینر و همکارش، فیلیپ لوین، این اثر را در سال 192 منتشر کردند، این انواع در کت و شلوارهای پدری مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]پس از چندی پس از Landsteiner و هم کار وی، فیلیپ لوین، کار خود را در ۱۹۲ نوع آغاز کرد که در این نوع از suits مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A twosome collaborator, agent, or other middleman appears to be very instrumental in your success on these days.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک همکار دو نفره، یک نماینده یا واسطه های دیگر در موفقیت شما در این روزها بسیار مؤثر است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک یاور، عامل یا دیگر واسطه در موفقیت شما در این روزها بسیار سودمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dezaki's longtime collaborator Akio Sugino will design the characters.
[ترجمه گوگل]همکار قدیمی دزاکی، آکیو سوگینو، طراحی شخصیت ها را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هم کار قدیمی Dezaki s Sugino characters را طراحی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم دست (اسم)
accessary, accessory, accomplice, collaborator, complice, adjoint, aid, partner, associate, helper, pal, cooperator

یاور (اسم)
collaborator, aid, helper, assistant, adjutant, adjuvant, helpmate

انگلیسی به انگلیسی

• one who works together; one who cooperates with an enemy country
a collaborator is someone that you work with on a particular project.
a collaborator is also someone who helps the enemy; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

همکار ( بخصوص در زمینه علمی، برای دست یافتن به یک چیز مشخص )
هم دست دشمن ( کسی که اطلاعات کشور را به دشمن کشورش می هد. )
colleague
همکار
همکار
به صورت جمع Collaborators ( همکاران )

بپرس