collaboration

/kəˌlæbəˈreɪʃn̩//kəˌlæbəˈreɪʃn̩/

معنی: همکاری، همدستی، خیانت، تشریک مساعی
معانی دیگر: همدستی، همکاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cooperative effort by which people or organizations work together to accomplish a common project or mission.

- The collaboration between the schools and the public library has increased the students' use of the library.
[ترجمه گوگل] همکاری بین مدارس و کتابخانه عمومی باعث افزایش استفاده دانش آموزان از کتابخانه شده است
[ترجمه ترگمان] هم کاری میان مدارس و کتابخانه عمومی دانش آموزان استفاده از کتابخانه را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the cooperative effort by persons or organizations with an enemy force, esp. one occupying one's own country.

- After the war, they were punished severely for collaboration.
[ترجمه گوگل] پس از جنگ، آنها به دلیل همکاری به شدت مجازات شدند
[ترجمه ترگمان] پس از جنگ، آن ها به شدت برای هم کاری تنبیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. without collaboration this task will not be fulfilled
بدون همکاری این کار انجام پذیر نیست.

2. they agreed to end their collaboration
آنان قرار گذاشتند که همکاری خود را خاتمه بدهند.

3. the linchpin of this entire project is collaboration
همکاری رکن اصلی کل این طرح است.

4. The two companies are working in close collaboration each other.
[ترجمه امیر علی] این دو شرکت با تشریک مساعی کار می کنند.
|
[ترجمه گوگل]این دو شرکت در حال همکاری نزدیک با یکدیگر هستند
[ترجمه ترگمان]دو شرکت در هم کاری نزدیک یکدیگر کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Close collaboration between the Bank and the Fund is not merely desirable, it is essential.
[ترجمه گوگل]همکاری نزدیک بین بانک و صندوق صرفاً مطلوب نیست، بلکه ضروری است
[ترجمه ترگمان]هم کاری نزدیک میان بانک و صندوق صرفا مطلوب نیست، ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company is building the centre in collaboration with the Institute of Offshore Engineering.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال ساخت این مرکز با همکاری موسسه مهندسی فراساحل است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال ساخت این مرکز با هم کاری موسسه مهندسی دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government worked in close collaboration with teachers on the new curriculum.
[ترجمه گوگل]دولت در همکاری نزدیک با معلمان در برنامه درسی جدید کار کرد
[ترجمه ترگمان]دولت در هم کاری نزدیک با معلمان در برنامه تحصیلی جدید کار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a collaboration that produced extremely useful results.
[ترجمه گوگل]این یک همکاری بود که نتایج بسیار مفیدی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این یک هم کاری بود که نتایج بسیار مفیدی به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two playwrights worked in close collaboration on the script.
[ترجمه گوگل]این دو نمایشنامه نویس با همکاری نزدیک روی فیلمنامه کار کردند
[ترجمه ترگمان]این دو نمایش با هم کاری نزدیک روی فیلمنامه کار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drummond was working on a book in collaboration with Zodiac Mindwarp.
[ترجمه گوگل]دراموند با همکاری Zodiac Mindwarp روی کتابی کار می کرد
[ترجمه ترگمان]Drummond در حال کار بر روی یک کتاب با هم کاری زودیاک Mindwarp بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was accused of collaboration with the enemy.
[ترجمه گوگل]متهم به همکاری با دشمن شد
[ترجمه ترگمان]او به هم کاری با دشمن متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Much hangs on the success of the collaboration between the Group of Seven governments and Brazil.
[ترجمه گوگل]موفقیت همکاری بین دولت های گروه هفت و برزیل بسیار بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]بیشتر روی موفقیت هم کاری میان گروه هفت دولت و برزیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The project has involved collaboration with the geography department.
[ترجمه گوگل]این پروژه شامل همکاری با بخش جغرافیا بوده است
[ترجمه ترگمان]این پروژه با هم کاری بخش جغرافیا درگیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wrote the book in collaboration with one of her students.
[ترجمه گوگل]او این کتاب را با همکاری یکی از شاگردانش نوشت
[ترجمه ترگمان]او در هم کاری با یکی از دانشجویانش این کتاب را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was shot for collaboration with the enemy.
[ترجمه گوگل]به خاطر همکاری با دشمن تیرباران شد
[ترجمه ترگمان]او برای هم کاری با دشمن به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همکاری (اسم)
assist, solidarity, cooperation, collaboration, synergy, synergism

همدستی (اسم)
assistance, cooperation, collaboration

خیانت (اسم)
perfidy, collaboration, infidelity, adultery, betrayal, treason, treachery, disloyalty, untruth, guile, treason felony, ratting, treacherousness, treasonableness

تشریک مساعی (اسم)
cooperation, collaboration

انگلیسی به انگلیسی

• working together, cooperation; act of collaborating
collaboration is the act of working together to produce a piece of work, especially a book or some research.

پیشنهاد کاربران

۱. همکاری. مشارکت. تشریک مساعی ۲. همدستی با دشمن. خبرچینی
مثال:
Where stranger cannot find the basis for peaceful collaboration, where people are murdered indiscriminately.
در جایی که یک شخص غریب نتواند زمینه ای برای همکاری مسالمت امیز بیابد، در جایی که انسانها یکسره کشته می شوند.
( کار تیمی ) ابتدا به تصویر نگاه کنید.
Coordination: هماهنگی - هر عضو تیم بخشی از یک وظیفه را انجام می دهد و ادامه توسط عضو دیگری انجام می شود تا نهایتا به یک هدف منجر می شود. نقش هماهنگی کننده و تناوب وظایف بسیار اهمیت دارد. دستاور هر عضو شفاف روشن و مشخص است و هر عضو فقط پاسخگوی وظیفه ی خود است. یک خط تولید را فرض کنید اینکه نهایتا به اتومبیل قابل استفاده تبدیل می شود برای عضو اهمیت ندارد برای او اهمیت دارد که وظیفه خود را مثلا برای تهیه شاسی درست انجام دهد!
...
[مشاهده متن کامل]

Cooperation: همکاری - هر کس هدف مشخص و مستقلی دارد و قرار است کسی در کار دیگری دخالت نکن و تحقق اهداف تک تک افراد نهایتا به تحقق هدف بزرگتر منجر می شود.
Collaboration: مشارکت، تشریک مساعی - کار با یکدیگر از طریق ترکیب منابع برای خلق چیزی که جز از طریق این هم افزایی ممکن نیست. همه ی اعضا در ایجاد محصول نهایی و موفقیت یا شکست شریک و سهیم هستند

collaboration
( در تاریخ فرانسه ) رژیم همدست نازی ها ( در دوران اشغال )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : collaborate
اسم ( noun ) : collaboration
صفت ( adjective ) : collaborative
قید ( adverb ) : collaboratively
he wrote the textbook in collaboration with his brother.
او کتاب را با همکاری ( با کمک ) برادرش نوشت
1 - همکاری
the action of working with someone to produce something
"he wrote a book in collaboration with his son"
2 - همدستی با دشمن
traitorous cooperation with an enemy.
"he faces charges of collaboration"
هم اندیشی منصفانه در کار گروهی
منابع• http://Ha1moeini@gmail.com
واژه های فارسی برای collaboration
هم اندیشی، هم اندیشی و همکاری، دستاورد خردگروهی و کارگروهی.
مشارکت
همکاری
تشریک مساعی
, The act of working together to get a task done
produce something, or achieve a shared goal
همکاری گروهی برای هدف یا سهم مشترک
* cooperation به معنی همکاری یک تیم برای اهداف کسی دیگر . سود این همکاری برای کسی دیگه هست
همکاری خیانت آمیز با نیروی دشمن
جالبه که این معنی ای که من ارائه کردم 13 تا آنلایک گرفته. به نظر شما معنی این جمله چیه؟
the cooperative effort by persons or organizations with an enemy force, esp. one occupying one's own country.
این رو از دیکشنری انگلیسی به انگلیسی بالا کپی کردم.
همبستگی
تعامل
همکاری که مبتنی بر اعتماد متقابل باشد.
همیاری
مشارکت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس