coldness

/ˈkoʊldnəs//ˈkəʊldnəs/

معنی: سردی
معانی دیگر: سردی

جمله های نمونه

1. She requited his love with coldness.
[ترجمه گوگل]عشق او را با سردی جبران کرد
[ترجمه ترگمان]عشقش را با خونسردی متقابل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The icy coldness of the water revived her.
[ترجمه سجاد] سرمای زیاد آب او را سرحال آورد
|
[ترجمه گوگل]سردی یخی آب او را زنده کرد
[ترجمه ترگمان]سرمای سردی آب او را زنده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He discerned a certain coldness in their welcome.
[ترجمه گوگل]او سردی خاصی را در استقبال آنها تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]از خوشامد گویی آن ها یک سردی خاصی تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I felt there was a certain coldness in her manner.
[ترجمه گوگل]احساس کردم سردی خاصی در رفتار او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احساس کردم رفتارش سرد و سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a certain coldness about him.
[ترجمه گوگل]سردی خاصی در او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]احساس سردی نسبت به او وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Within quarter of an hour the coldness of the night had gone.
[ترجمه گوگل]در عرض ربع ساعت سردی شب از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]یک ربع بعد سردی شب از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I vanquished her coldness with my assiduity.
[ترجمه گوگل]سردی او را با همت خود غلبه کردم
[ترجمه ترگمان]من با مداومت خود او را مغلوب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He doesn't seem to be aware of the coldness of their attitude towards his appeal.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او از سردی نگرش آنها نسبت به جذابیت او آگاه نیست
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد از سردی رفتار آن ها نسبت به his آگاه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was a marked coldness in her voice.
[ترجمه گوگل]سردی محسوسی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]لحن سردی و سردی در صدایش موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a certain coldness in her attitude towards me.
[ترجمه گوگل]سردی خاصی در برخورد او با من وجود داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من سردی خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coldness and distance in her voice took me by surprise.
[ترجمه گوگل]سردی و دوری صدایش مرا غافلگیر کرد
[ترجمه ترگمان]لحن سرد و فاصله او مرا غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was hurt by the coldness in his voice.
[ترجمه گوگل]از سردی صدای او زخمی شد
[ترجمه ترگمان]با لحنی سرد و بی روح او را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because of the coldness of the weather we stayed indoors.
[ترجمه گوگل]به دلیل سردی هوا در خانه ماندیم
[ترجمه ترگمان]به خاطر هوای سرد و هوایی که در خانه می ماندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was the coldness of her manner that struck me.
[ترجمه گوگل]این سردی رفتار او بود که مرا تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]رفتارش سرد و سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She complained about the coldness of his hands.
[ترجمه گوگل]از سردی دستانش شاکی بود
[ترجمه ترگمان]از سردی دست هایش شکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

تخصصی

[مهندسی گاز] سردی

انگلیسی به انگلیسی

• chilliness, frigidity, state of having a low temperature; unfriendliness; depressing quality

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : cold / coldness / coldie
✅️ صفت ( adjective ) : cold / coldish
✅️ قید ( adverb ) : coldly / cold

بپرس