• : تعریف: perspiration accompanied by a chilly feeling, induced by fear, shock, anxiety, or the like.
جمله های نمونه
1. He awoke from his sleep in a cold sweat.
[ترجمه گوگل]با عرق سرد از خواب بیدار شد [ترجمه ترگمان]با عرق سردی از خواب بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He broke out in a cold sweat at the thought of the trial.
[ترجمه گوگل]در فکر دادگاه عرق سردی جاری شد [ترجمه ترگمان]به یاد دادگاه افتاد و عرق سردی بر او چیره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I woke up from the nightmare in a cold sweat.
[ترجمه گوگل]با عرق سرد از کابوس بیدار شدم [ترجمه ترگمان]با عرق سردی از خواب بیدار شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He broke out in a cold sweat .
[ترجمه محسن قاسمی قاسموند] عرق سرد بر پیشانی او نشست
|
[ترجمه گوگل]عرق سردی جاری شد [ترجمه ترگمان]با عرق سردی از اتاق بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She broke out in a cold sweat when she saw the spider.
[ترجمه گوگل]وقتی عنکبوت را دید عرق سردی جاری شد [ترجمه ترگمان]وقتی عنکبوت را دید عرق سردی از دهانش خارج شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The very thought brought me out in a cold sweat.
[ترجمه گوگل]همین فکر مرا با عرق سرد بیرون آورد [ترجمه ترگمان]این فکر مرا از عرق سرد بیرون کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I came out in cold sweat.
[ترجمه گوگل]با عرق سرد اومدم بیرون [ترجمه ترگمان]با عرق سردی بیرون آمدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I woke up in a cold sweat about the interview.
[ترجمه گوگل]در مورد مصاحبه عرق سردی از خواب بیدار شدم [ترجمه ترگمان]با عرق سردی درباره مصاحبه بیدار شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She woke up in a cold sweat.
[ترجمه گوگل]با عرق سرد از خواب بیدار شد [ترجمه ترگمان]با عرق سردی از خواب بیدار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A fine cold sweat dampened her face and neck.
[ترجمه گوگل]عرق سرد خوبی صورت و گردنش را خیس کرده بود [ترجمه ترگمان]عرق سردی صورت و گردنش را خیس کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I was bathed in a cold sweat.
[ترجمه گوگل]من در عرق سرد غسل کردم [ترجمه ترگمان]خیس عرق شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He crouched in a cold sweat as the black Lab scratched at the door; growling.
[ترجمه گوگل]در حالی که آزمایشگاه سیاه در را می خراشید، عرق سردی خمید غرغر کردن [ترجمه ترگمان]وقتی آزمایشگاه سیاه به در چنگ زد، عرق سردی بر پشتش نشسته بود و می غرید و می غرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She was covered in cold sweat, her chest heaving.
[ترجمه گوگل]او عرق سردی را پوشانده بود و سینهاش میپرید [ترجمه ترگمان]او غرق عرق سرد بود، سینه اش بالا و پایین می رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I break out into a cold sweat merely thinking about snakes.
[ترجمه گوگل]فقط به فکر مارها عرق سردی می ریزم [ترجمه ترگمان]فقط به مارها فکر می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• sweat which is excreted even though a person feels cold if you are in a cold sweat, you are sweating and feel cold, because you are very afraid or nervous.
پیشنهاد کاربران
“Cold sweat” refers to sudden sweating that occurs due to fear, anxiety, or illness, often accompanied by a feeling of coldness. عرق ناگهانی که به دلیل ترس، اضطراب یا بیماری بوجود می آید و اغلب با احساس سرما همراه است. ... [مشاهده متن کامل]
مثال؛ The thought of the exam gave her a cold sweat. He was in a cold sweat before his big presentation. He woke up in a cold sweat after the nightmare. مترادف؛ clammy sweat, nervous sweat, anxious sweat متضاد؛ dry, calm, relaxed
I was walking with my girlfriend down the street, then i saw my other girlfriend coming the other direction. suddenly, i broke out in a cold sweat به معنای عرق شرم؛ عرق سردی که به علت استرس و اضطراب یا ترس سراریز میشود