cold feet

/koʊld fit//kəʊld fiːt/

جمله های نمونه

1. She got cold feet before her wedding.
[ترجمه اسد] او قبل از عروسی جا زد ( یا دو دل شد ) .
|
[ترجمه گوگل]قبل از عروسی پاهایش سرد شد
[ترجمه ترگمان]قبل از عروسی پاهاش سرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He got cold feet at the last minute.
[ترجمه اسد] در اخرین لحظه جا زد.
|
[ترجمه گوگل]در آخرین لحظه پاهایش سرد شد
[ترجمه ترگمان]در آخرین لحظه، پاهایش سرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Government is getting cold feet about the reforms.
[ترجمه گوگل]دولت نسبت به اصلاحات سردرگم شده است
[ترجمه ترگمان]دولت در حال برداشتن گام های سرد در مورد اصلاحات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The plan failed after sponsors got cold feet.
[ترجمه مسعود طاهری] این طرح پس از دلسرد شدن حامیان مالی شکست خورد
|
[ترجمه گوگل]این طرح پس از سرد شدن اسپانسرها شکست خورد
[ترجمه ترگمان]این طرح پس از آن شکست خورد که حامیان پاهای سردی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They later got cold feet and canceled the order.
[ترجمه مسعود طاهری] بعدها آنها به علت سردرگم شدن فرمان را لغو کردند
|
[ترجمه گوگل]آنها بعداً سرما خوردند و سفارش را لغو کردند
[ترجمه ترگمان]پس از آن که هوا سرد شد و فرمان را لغو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the prince got cold feet and failed to turn up.
[ترجمه گوگل]اما شاهزاده پاهایش سرد شد و نتوانست به میدان برود
[ترجمه ترگمان]اما شاهزاده از جای خود برخاست و نتوانست از جای خود برخیزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unfortunately he, the lover, had got cold feet at the last minute.
[ترجمه گوگل]متأسفانه او، عاشق، در آخرین لحظه سرما خورده بود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه او، عاشق، در آخرین لحظات، پاهای سرد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some are said to be getting cold feet.
[ترجمه گوگل]گفته می شود برخی از آنها سرد می شوند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که برخی از آن ها پاهای سردش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He gets cold feet and phones his bank manager asking him to stop the cheque.
[ترجمه گوگل]او سرد می شود و با مدیر بانکش تماس می گیرد و از او می خواهد که چک را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]او پاهای سردش را می گیرد و به مدیر بانکش تلفن می زند و از او می خواهد که چک را متوقف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I began to get cold feet, but these other two guys were totally positive and they were absolutely right.
[ترجمه گوگل]من شروع به سرد شدن کردم، اما این دو نفر دیگر کاملاً مثبت بودند و کاملاً حق داشتند
[ترجمه ترگمان]شروع به سرد شدن کردم، اما این دو نفر کاملا صحیح و سالم بودند و کام لا حق با آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are all tired, and have cold feet and hands.
[ترجمه گوگل]همه ما خسته ایم و دست و پاهایمان سرد است
[ترجمه ترگمان]ما همه خسته هستیم و پاهای سرد داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet prices may crumble if speculators suddenly get cold feet.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر سفته بازان ناگهان سرد شوند، ممکن است قیمت ها فرو بریزد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اگر بورس بازان به طور ناگهانی پاهای سردی بردارند، قیمت ها ممکن است از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She got cold feet when asked to recite in class.
[ترجمه گوگل]وقتی از او خواسته شد در کلاس تلاوت کند، پاهایش سرد شد
[ترجمه ترگمان]وقتی از او خواست که در کلاس آواز بخواند، پاهایش سرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sara is getting cold feet about her upcoming wedding.
[ترجمه گوگل]سارا در مورد عروسی آینده اش سرد می شود
[ترجمه ترگمان] سارا داره در مورد عروسی her سرد می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He seems to have cold feet .
[ترجمه گوگل]انگار پاهایش سرد است
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد پاهاش سرد باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reluctance, fear, hesitation

پیشنهاد کاربران

پشیمان شدن، پشیمانی در لحظه آخر، انصراف از انجام یک برنامه . . پشیمانی اهالی از خرید آسانسور بدلیل هزینه بالا.
[Noun]
👈🏿 apprehension or doubt strong enough to prevent a planned course of action
👈🏿a loss or lack of courage or confidence; an onset of uncertainty or fear
👈🏿 A wave of timidity or fearfulness
اگر پیش از اون با have یا get بیاد به چم های: ۱ - ترسیدن، هل کردن، جا زدن ۲ - پشیمان شدن
بدون have و get به ریخت نام در میاد به چم های : ۱ - ترسوها ۲ - دودل ها و مرددها
جا زدن
دودل، مردّد
دستپاچه شدن
وقتی به کسی می خوان یکی از خوبی های ازدواج رو بگن:
think of warm feet on a cold night
ترسیدن
دستخوش واهمه شدن

بپرس