1. coincidentally he arrived as i was talking about him
تصادفا همانطور که حرف او را می زدم سر و کله اش پیدا شد.
2. We have become very profitable. Not coincidentally, we have only half as many employees as we did in 198
[ترجمه گوگل]ما بسیار سودآور شده ایم تصادفی نیست، ما فقط نصف تعداد کارمندان سال 198 داریم
[ترجمه ترگمان]ما بسیار سودآور شدیم نه به طور تصادفی، ما فقط نیمی از کارمندان را در ۱۹۸ داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما بسیار سودآور شدیم نه به طور تصادفی، ما فقط نیمی از کارمندان را در ۱۹۸ داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Coincidentally, I had once found myself in a similar situation.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً من یک بار در موقعیت مشابهی قرار گرفته بودم
[ترجمه ترگمان]من یه زمانی خودم رو توی یه موقعیت مشابه پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من یه زمانی خودم رو توی یه موقعیت مشابه پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Coincidentally, they had both studied in Paris.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً هر دو در پاریس درس خوانده بودند
[ترجمه ترگمان]در پاریس هر دو در پاریس درس خوانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در پاریس هر دو در پاریس درس خوانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The highest scorers, coincidentally, were all women.
[ترجمه گوگل]بالاترین امتیاز، اتفاقا، همه زن بودند
[ترجمه ترگمان]به طور تصادفی، بالاترین scorers، در واقع، همه زنان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور تصادفی، بالاترین scorers، در واقع، همه زنان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Diarrhoea was treated symptomatically, usually coincidentally by morphine given primarily for pain.
[ترجمه گوگل]اسهال به طور علامتی درمان می شد، معمولاً به طور تصادفی با مورفین که عمدتاً برای درد تجویز می شد
[ترجمه ترگمان]Diarrhoea تحت درمان symptomatically بود، که معمولا به طور اتفاقی ناشی از مورفین بود که در درجه اول برای درد داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Diarrhoea تحت درمان symptomatically بود، که معمولا به طور اتفاقی ناشی از مورفین بود که در درجه اول برای درد داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Coincidentally, I had a very busy schedule as Foreign Secretary at that time.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً در آن زمان به عنوان وزیر امور خارجه برنامه بسیار شلوغی داشتم
[ترجمه ترگمان]Coincidentally، من یک برنامه بسیار شلوغ به عنوان دبیر امور خارجه در آن زمان داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Coincidentally، من یک برنامه بسیار شلوغ به عنوان دبیر امور خارجه در آن زمان داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Coincidentally they received a phone call from a double glazing company to see if a rep could call round.
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی آنها از یک شرکت شیشه دوجداره تماس تلفنی دریافت کردند تا ببینند آیا یک نماینده می تواند تماس تلفنی داشته باشد یا خیر
[ترجمه ترگمان]از یک شرکت پر جنب و جوش یک تماس تلفنی دریافت کردند که ببینند یک نماینده می تواند به او تلفن بزند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از یک شرکت پر جنب و جوش یک تماس تلفنی دریافت کردند که ببینند یک نماینده می تواند به او تلفن بزند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Coincidentally, it turned out, I was having some breathing problems.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً معلوم شد که مشکلات تنفسی داشتم
[ترجمه ترگمان]، Coincidentally \"، معلوم شد که مشکل تنفسی دارم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]، Coincidentally \"، معلوم شد که مشکل تنفسی دارم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Just about then I met my wife, who, coincidentally, had also gone to the University of Chicago.
[ترجمه گوگل]درست در همان زمان با همسرم آشنا شدم که به طور اتفاقی او هم به دانشگاه شیکاگو رفته بود
[ترجمه ترگمان]درست در همین موقع بود که با همسرم که تصادفا به دانشگاه شیکاگو رفته بود، ملاقات کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درست در همین موقع بود که با همسرم که تصادفا به دانشگاه شیکاگو رفته بود، ملاقات کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This lawful process coincidentally clothes life in a spiritual looking garb.
[ترجمه گوگل]این روند قانونی به طور اتفاقی زندگی را در لباسی روحانی می پوشاند
[ترجمه ترگمان]این فرآیند قانونی، شاهد زندگی لباس ها در یک لباس روحانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این فرآیند قانونی، شاهد زندگی لباس ها در یک لباس روحانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Whether as a result of this or coincidentally, his body embarked on a series of coordinated gradual changes.
[ترجمه گوگل]چه در نتیجه این اتفاق و چه به طور تصادفی، بدن او یک سری تغییرات تدریجی هماهنگ را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]خواه در نتیجه این یا تصادفا، بدن او مجموعه ای از تغییرات تدریجی هماهنگ را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خواه در نتیجه این یا تصادفا، بدن او مجموعه ای از تغییرات تدریجی هماهنگ را آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In January 198 coincidentally the month that Apple introduced Macintosh, Brainerd was out of a job.
[ترجمه گوگل]در ژانویه 198، به طور تصادفی، ماهی که اپل مکینتاش را معرفی کرد، برینرد بیکار شد
[ترجمه ترگمان]در ژانویه ۱۹۸ در همان ماه که اپل مکینتاش را معرفی کرد، برینرد از یک شغل خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در ژانویه ۱۹۸ در همان ماه که اپل مکینتاش را معرفی کرد، برینرد از یک شغل خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Coincidentally, Pelagia was in attendance at that particular sermon.
[ترجمه گوگل]به طور تصادفی، پلاگیا در آن خطبه خاص حضور داشت
[ترجمه ترگمان]Coincidentally، Pelagia در حضور آن موعظه ویژه حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Coincidentally، Pelagia در حضور آن موعظه ویژه حضور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید