1. the cessation of cohabitation of man and wife.
[ترجمه گوگل]قطع زندگی مشترک زن و مرد
[ترجمه ترگمان]قطع زندگی با زن و شوهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قطع زندگی با زن و شوهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The duration of cohabitation, however, has remained virtually unchanged.
[ترجمه گوگل]مدت زمان زندگی مشترک، با این حال، تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مدت هم زیستی تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، مدت هم زیستی تقریبا بدون تغییر باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cohabitation between marriages has also grown in popularity.
[ترجمه گوگل]زندگی مشترک بین ازدواج نیز محبوبیت خود را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]ازدواج بین ازدواج نیز افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ازدواج بین ازدواج نیز افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Siemens with sand in the cohabitation, babe gradually dissatisfaction acquisitiveness, start sand girl recalls the boa.
[ترجمه گوگل]زیمنس با شن و ماسه در زندگی مشترک، عزیزم به تدریج نارضایتی اکتساب، شروع شن و ماسه دختر به یاد می آورد بوآ
[ترجمه ترگمان]زیمنس با ماسه در زندگی، به تدریج و به تدریج با شور و شوق می درخشد، دختر شنی شروع به یادآوری مار بوا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیمنس با ماسه در زندگی، به تدریج و به تدریج با شور و شوق می درخشد، دختر شنی شروع به یادآوری مار بوا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Unit 13 Cohabitation: Trial Marriage or Lack of Commitment?
[ترجمه گوگل]واحد 13 زندگی مشترک: ازدواج آزمایشی یا عدم تعهد؟
[ترجمه ترگمان]واحد ۱۳: ازدواج محاکمه یا عدم تعهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واحد ۱۳: ازدواج محاکمه یا عدم تعهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Aiva Jasilioniene, an academic specialising in marriage and cohabitation studies, helped produce the report for the Max Planck Institute in Rostock, Germany.
[ترجمه گوگل]Aiva Jasilioniene، آکادمیک متخصص در مطالعات ازدواج و زندگی مشترک، به تهیه گزارش برای موسسه ماکس پلانک در روستوک، آلمان کمک کرد
[ترجمه ترگمان]Aiva Jasilioniene، دانشگاهی متخصص در زمینه ازدواج و هم زیستی، به تولید گزارش موسسه ماکس پلانک در روستوک آلمان کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Aiva Jasilioniene، دانشگاهی متخصص در زمینه ازدواج و هم زیستی، به تولید گزارش موسسه ماکس پلانک در روستوک آلمان کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In the boundless vast sea of books, cohabitation, will rush out a variety of porn.
[ترجمه گوگل]در دریای بیکران کتابها، زندگی مشترک، انواع پورنها را بیرون خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]در دریای بیکران کتاب ها، زندگی زناشویی، انواع مختلفی از فیلم های پورن را بیرون می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در دریای بیکران کتاب ها، زندگی زناشویی، انواع مختلفی از فیلم های پورن را بیرون می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Cohabitation produced virtually invisible pressure, so he has repressed into physiological psychology of repression.
[ترجمه گوگل]زندگی مشترک باعث ایجاد فشار نامرئی می شود، بنابراین او به روانشناسی فیزیولوژیکی سرکوب سرکوب شده است
[ترجمه ترگمان]Cohabitation عملا فشار نامریی را تولید می کند، به همین دلیل در روانشناسی فیزیولوژیکی سرکوب سرکوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Cohabitation عملا فشار نامریی را تولید می کند، به همین دلیل در روانشناسی فیزیولوژیکی سرکوب سرکوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The fastest growth in cohabitation is among the over - 50 set.
[ترجمه گوگل]سریعترین رشد در زندگی مشترک در میان مجموعه بالای 50 سال است
[ترجمه ترگمان]سریع ترین رشد در زندگی مشترک بین ۵۰ تا ۵۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سریع ترین رشد در زندگی مشترک بین ۵۰ تا ۵۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The obligation of cohabitation of spouses is the basis of marital rights.
[ترجمه گوگل]الزام به زندگی مشترک زوجین مبنای حقوق زوجیت است
[ترجمه ترگمان]وظیفه هم زیستی زن پایه و اساس حقوق زناشویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وظیفه هم زیستی زن پایه و اساس حقوق زناشویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Unmarried cohabitation has been under the adjustment of legislations, among which, the most important production is the civil union legislation.
[ترجمه گوگل]زندگی مشترک مجرد تحت تعدیل قوانینی بوده است که در این میان مهمترین تولید قانون اتحادیه مدنی است
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی مشترک تحت تنظیم قوانین باشد، مهم ترین تولید، قوانین اتحادیه مدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی مشترک تحت تنظیم قوانین باشد، مهم ترین تولید، قوانین اتحادیه مدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The last event in this history of human-louse cohabitation was the transfer of the gorilla's Phthirus louse to people.
[ترجمه گوگل]آخرین رویداد در این تاریخ زندگی مشترک انسان و شپش، انتقال شپش Phthirus گوریل به مردم بود
[ترجمه ترگمان]آخرین رویداد در این تاریخ هم زیستی انسان - شپش تبدیل of به مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آخرین رویداد در این تاریخ هم زیستی انسان - شپش تبدیل of به مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. There have been great changes in the patterns of marriage, divorce and cohabitation.
[ترجمه گوگل]تغییرات زیادی در الگوهای ازدواج، طلاق و زندگی مشترک ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات بزرگی در الگوهای ازدواج، طلاق و هم زیستی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تغییرات بزرگی در الگوهای ازدواج، طلاق و هم زیستی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The decline in marriage has been offset by a rise in cohabitation.
[ترجمه گوگل]کاهش ازدواج با افزایش زندگی مشترک جبران شده است
[ترجمه ترگمان]کاهش ازدواج با یک افزایش در هم زیستی جبران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاهش ازدواج با یک افزایش در هم زیستی جبران شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. From 1993 to 199 a conservative legislative majority produced a second period of cohabitation.
[ترجمه گوگل]از سال 1993 تا 199 اکثریت قانونگذار محافظه کار دوره دوم زندگی مشترک را ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹ قانون گذار محافظه کار، دوره دوم هم زیستی را به وجود آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹ قانون گذار محافظه کار، دوره دوم هم زیستی را به وجود آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید