cohabit

/koʊˈhæbɪt//kəʊˈhæbɪt/

معنی: باهم زندگی کردن، رابطه جنسی داشتن
معانی دیگر: (بدون ازدواج) با هم زندگی کردن، (زن و مرد) همخانه شدن، باهم زندگی کردن زن ومرد

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cohabits, cohabiting, cohabited
مشتقات: cohabitant (n.), cohabitation (n.)
• : تعریف: to live together in an intimate relationship, esp. outside of marriage.
مشابه: live

جمله های نمونه

1. In Italy people hardly ever cohabit.
[ترجمه Zahra] در ایتالیا مردم خیلی کم بدون ازدواج باهم زندگی میکنند
|
[ترجمه گوگل]در ایتالیا مردم به سختی زندگی مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]در ایتالیا مردم به سختی cohabit می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She refused to cohabit with him before the wedding.
[ترجمه گوگل]او قبل از عروسی از زندگی مشترک با او خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]قبل از عروسی با او به cohabit نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only about one in three couples who cohabit end up getting married.
[ترجمه Zahra] تنها حدود یک سوم از کسانی که باهم زندگی میکنند در نهایت باهم ازدواج میکنند
|
[ترجمه گوگل]تنها از هر سه زوجی که با هم زندگی می کنند، یک نفر ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]فقط در مورد یکی از سه زوج ها که دارن ازدواج می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They met in 1968 and began to cohabit in 196 although they did not marry until 197
[ترجمه گوگل]آنها در سال 1968 با هم آشنا شدند و در سال 196 شروع به زندگی مشترک کردند اگرچه تا سال 197 ازدواج نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها در سال ۱۹۶۸ ملاقات کردند و در سال ۱۹۶ به کار افتادند، اگرچه آن ها تا ۱۹۷ سالگی ازدواج نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Most divorcees either remarry or cohabit with another partner.
[ترجمه من] اکثر کسانی که طلاق گرفته اند، یا مجددا ازدواج می کنند یا با پارتنر دیگری زندگی می کنند.
|
[ترجمه گوگل]اکثر طلاق گرفته ها یا دوباره ازدواج می کنند یا با شریک دیگری زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب کودکانی که ازدواج کرده اند یا ازدواج می کنند یا با شریک دیگری زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And so to illuminate the unnecessary of the cohabit - obligation between mate and the state neutralism.
[ترجمه گوگل]و بنابراین برای روشن کردن غیر ضروری از زندگی مشترک - تعهد بین همسر و دولت بی طرفی
[ترجمه ترگمان]و بنابراین برای روشن کردن غیر ضروری بودن cohabit بین همسر و the دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The house mouse can cohabit with man and adapts very well to urbanization.
[ترجمه گوگل]موش خانگی می تواند با انسان زندگی کند و به خوبی با شهرنشینی سازگار است
[ترجمه ترگمان]موش خانگی می تواند با مرد همبستر شود و با شهرنشینی خیلی خوب سازگاری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does she welcome the intruder and discuss how best they can cohabit the territory, sharing prey?
[ترجمه گوگل]آیا او از متجاوز استقبال می کند و در مورد اینکه چگونه آنها می توانند در قلمرو زندگی مشترک داشته باشند و طعمه را به اشتراک بگذارند صحبت می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او از این مزاحم استقبال می کند و در مورد اینکه آن ها چطور می توانند در خاک زندگی کنند و طعمه را به اشتراک بگذارند، صحبت می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The same might just as well be true, however, of unmarried cohabiting couples and of couples who do not cohabit.
[ترجمه گوگل]با این حال، ممکن است همین امر در مورد زوج‌های مجرد و زوج‌هایی که زندگی مشترک ندارند نیز صادق باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، ممکن است همان اندازه درست باشد که زوج های مجرد مجرد و زوج زوج های ازدواج نکرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tony was madly clung to the indifferent dressing Billie and then they cohabit.
[ترجمه گوگل]تونی دیوانه وار به لباس بی تفاوت بیلی چسبیده بود و سپس با هم زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]تونی دیوانه وار به کمربند ایمنی بیلی چسبیده بود و بعد آن ها را ترک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mycoplasmas are widespread in nature as conditional pathogen, which may be the unique prokaryote that can cohabit with eukaryote and interact permanently with mammalian cells.
[ترجمه گوگل]مایکوپلاسماها در طبیعت به عنوان پاتوژن شرطی گسترده هستند، که ممکن است پروکاریوت منحصر به فردی باشد که می تواند با یوکاریوت زندگی کند و به طور دائم با سلول های پستانداران تعامل داشته باشد
[ترجمه ترگمان]Mycoplasmas در طبیعت به عنوان پاتوژن مشروط گسترده هستند، که ممکن است the منحصر به فرد باشد که می تواند با eukaryote باشد و برای همیشه با سلول های پستانداران تعامل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is the same whether a man eat, or drink, or cohabit, or sleep sensually.
[ترجمه گوگل]انسان بخورد یا بیاشامد یا با هم زندگی کند و یا به صورت نفسانی بخوابد یکسان است
[ترجمه ترگمان]فرقی نمی کند که یک مرد غذا بخورد یا بنوشد، یا با cohabit، یا sensually بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باهم زندگی کردن (فعل)
chum, cohabit

رابطه جنسی داشتن (فعل)
cohabit

انگلیسی به انگلیسی

• live together as husband and wife; live together in the same house
if two people are cohabiting, they are living together and have a sexual relationship, but are not married; a formal word.

پیشنهاد کاربران

در جایی وجود داشتن
For example, consider an ecosystem cohabited by a diversity of species.
به عنوان مثال، اکوسیستمی را در نظر بگیرید که در آن گونه های مختلفی وجود دارند
ازدواج سفید
همخانه شدن زن و مرد بدون ازدواج رسمی
ازدواج سفید کردن

بپرس