cognize

/ˈkɑːɡnaɪz//kɒɡˈnaɪz/

معنی: دانستن، درک کردن
معانی دیگر: آگاهی یافتن، متوجه شدن، مطلع بودن

جمله های نمونه

1. So constituting the model of multi agent cognize reasoning must consider the interaction among agents.
[ترجمه گوگل]بنابراین برای تشکیل مدل استدلال شناخت چند عاملی باید تعامل بین عوامل را در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]بنابراین، این مدل متشکل از یک استدلال چند عاملی باید تعامل میان عوامل را در نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The purpose is to extend the cognize to the structure security of technologist referencestructure engineering.
[ترجمه گوگل]هدف گسترش شناخت به امنیت ساختار مهندسی ساختار مرجع تکنولوژیست است
[ترجمه ترگمان]هدف این است که the را به امنیت ساختاری مهندسی technologist referencestructure بسط دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Correspondingly, the server is designed to cognize the parameters in order to locate and navigate the resources by semanteme cognition.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، سرور برای شناخت پارامترها به منظور مکان یابی و پیمایش منابع توسط شناخت semanteme طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سرور برای شناسایی پارامترها به منظور یافتن و هدایت منابع از طریق شناخت semanteme طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cognize yourself as a philosophical task should give place to language game as public life.
[ترجمه گوگل]خود را به عنوان یک وظیفه فلسفی بشناسید که باید به بازی زبانی به عنوان زندگی عمومی محل دهد
[ترجمه ترگمان]خود را به عنوان یک وظیفه فلسفی در نظر بگیرید که به عنوان یک زندگی عمومی به بازی زبان اختصاص یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They believe differently: they think, cognize, conceptualize, perceive, understand, comprehend, and cogitate differently.
[ترجمه گوگل]آنها به طور متفاوتی باور دارند: آنها به طور متفاوت فکر می کنند، می شناسند، مفهوم سازی می کنند، درک می کنند، می فهمند، درک می کنند و فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها متفاوت فکر می کنند: آن ها فکر می کنند، تصور کردن، درک کردن، درک، درک، درک، درک کردن، و cogitate متفاوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Using high resolution image sampling system to re cognize interference fringes is the premise of improving the measurement accuracy of gauge block length.
[ترجمه گوگل]استفاده از سیستم نمونه‌برداری تصویر با وضوح بالا برای تشخیص حاشیه‌های تداخل، پیش‌فرض بهبود دقت اندازه‌گیری طول بلوک گیج است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از سیستم نمونه برداری تصویر با رزولوشن بالا، حاشیه تداخل re، فرضیه بهبود دقت اندازه گیری طول بلوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, we must cognize the anti - monopoly clearly.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما باید ضد انحصار را به وضوح بشناسیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما باید به وضوح the را تایید کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Following, we give nerve control cognize control and autonomic control principle and implement method.
[ترجمه گوگل]در ادامه، کنترل عصب را کنترل می کنیم و اصل کنترل خودکار را می شناسیم و روش پیاده سازی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در ادامه، کنترل عصبی کنترل کنترل عصبی و اصل کنترل خودکار و روش اجرای آن را به دست می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is impossible to cognize the real Chinese history culture if ignoring this fact.
[ترجمه گوگل]با نادیده گرفتن این واقعیت، شناخت فرهنگ واقعی تاریخ چین غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]غیر ممکن است که فرهنگ تاریخ چین واقعی را نادیده بگیریم اگر این واقعیت را نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What still remains is culture, to cognize and grasp history and culture is wisdom.
[ترجمه گوگل]آنچه هنوز باقی می ماند فرهنگ است، شناخت و درک تاریخ و فرهنگ حکمت است
[ترجمه ترگمان]چیزی که هنوز باقی مانده است فرهنگ است، فرهنگ را درک کرده و درک می کند و فرهنگ حکمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To cognize and deal with the void contract is a very important problem in legal study and practices.
[ترجمه گوگل]شناخت عقد باطل و برخورد با آن مشکل بسیار مهمی در مطالعات و اعمال حقوقی است
[ترجمه ترگمان]پرداختن به قرارداد خالی یک مشکل بسیار مهم در مطالعه حقوقی و اعمال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, to discuss how to cognize it has some realistic meanings for judicatory practice.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بحث در مورد چگونگی شناخت آن معانی واقع بینانه ای برای رویه قضایی دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، برای بحث در مورد اینکه چگونه می توان آن را تعمیم داد، معانی واقع گرایانه ای برای تمرین judicatory دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thus the whole society, including American whites, to cognize the absurdness, dominance and evil of racism and to eliminate racism on their own initiative.
[ترجمه گوگل]بنابراین، کل جامعه، از جمله سفیدپوستان آمریکایی، پوچی، سلطه و شرارت نژادپرستی را بشناسند و نژادپرستی را به ابتکار خود از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]بنابراین کل جامعه، از جمله سفید پوستان، غلبه بر نژادپرستی، تسلط و شرارت نژاد پرستی و از بین بردن نژادپرستی بر روی ابتکار خودشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter three demonstrates how to cognize the infringement of works of applied art.
[ترجمه گوگل]فصل سوم نشان می دهد که چگونه می توان نقض آثار هنری کاربردی را تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]فصل سوم نشان می دهد که چگونه نقض آثار هنری کاربردی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دانستن (فعل)
learn, account, know, knew, have, con, aim, adjudge, ascribe, cognize

درک کردن (فعل)
comprehend, hear, induct, appreciate, intuit, realize, apperceive, understand, perceive, apprehend, fathom, seize, discern, catch, follow, compass, savvy, cognize, interpret

انگلیسی به انگلیسی

• be aware of a fact or a specific piece of information (also cognise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cognize
✅️ اسم ( noun ) : cognition / cognizance
✅️ صفت ( adjective ) : cognitive / cognizant / cognate / cognizable
✅️ قید ( adverb ) : cognitively
شناخت

بپرس