cognitively

جمله های نمونه

1. The 2-year-old is cognitively and affectively different from the newborn infant.
[ترجمه گوگل]کودک 2 ساله از نظر شناختی و عاطفی با نوزاد تازه متولد شده متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کودک ۲ ساله از نظر شناختی و affectively متفاوت از نوزاد تازه متولد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All the volunteers were still cognitively normal at the two-year point, but those with a family history of Alzheimer’s had significantly more brain atrophy than those without a family history.
[ترجمه گوگل]همه داوطلبان در مرحله دو ساله هنوز از نظر شناختی نرمال بودند، اما آنهایی که سابقه خانوادگی آلزایمر داشتند، به طور قابل توجهی آتروفی مغزی بیشتری نسبت به افراد بدون سابقه خانوادگی داشتند
[ترجمه ترگمان]همه داوطلبان هنوز در این دو سال از نظر شناختی عادی بودند، اما آن هایی که سابقه خانوادگی بیماری آلزایمر داشتند، بیشتر از آن هایی که سابقه خانوادگی نداشتند، لاغر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. According to the authors, social interactions are cognitively complex experiences that may lead to rapid fatigue in brain regions that regulate attention and alertness.
[ترجمه گوگل]به گفته نویسندگان، تعاملات اجتماعی از لحاظ شناختی تجربیات پیچیده ای هستند که ممکن است منجر به خستگی سریع در مناطق مغز شود که توجه و هوشیاری را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]به گفته نویسندگان، تعاملات اجتماعی تجارب پیچیده شناختی هستند که ممکن است منجر به خستگی سریع در مناطق مغزی شود که توجه و هشیاری را تنظیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cognitively, reference can be studied along with information processing of human mind.
[ترجمه گوگل]از نظر شناختی می توان مرجع را همراه با پردازش اطلاعات ذهن انسان مطالعه کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مرجع می تواند به همراه پردازش اطلاعات ذهن انسان مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cognitively, man, the subject of cognition, must classify and categorize the objects.
[ترجمه گوگل]از نظر شناختی، انسان، موضوع شناخت، باید اشیا را طبقه بندی و دسته بندی کند
[ترجمه ترگمان]cognitively، انسان، موضوع شناخت، باید اشیا را طبقه بندی و دسته بندی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is how tagging works, cognitively speaking.
[ترجمه گوگل]از نظر شناختی، برچسب زدن اینگونه عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این روشی است که برچسب زدن، به طور شناختی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results indicate that cognitively normal adults, 75 years or older, who are moderate drinkers are 40 percent less likely to develop dementia over 6 years than are their non-drinking peers.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که بزرگسالان از نظر شناختی عادی، ۷۵ ساله یا مسن‌تر، که مصرف متوسط ​​الکل دارند، ۴۰ درصد کمتر از همسالان خود که الکل مصرف نمی‌کنند، در طی ۶ سال به زوال عقل مبتلا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که بزرگسالان عادی شناختی، ۷۵ سال یا بزرگ تر، که کم تر مصرف کنندگان متوسط هستند در طول ۶ سال به احتمال کمتری دچار جنون می شوند تا همسالان غیر الکلی شان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The world in which they live emotionally and cognitively is a television world, a world produced and explained by Strongly manipulative information and entertainment industries.
[ترجمه گوگل]دنیایی که آنها از نظر احساسی و شناختی در آن زندگی می کنند، دنیای تلویزیونی است، دنیایی که توسط صنایع اطلاعاتی و سرگرمی به شدت دستکاری شده تولید و توضیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]دنیایی که در آن از لحاظ عاطفی و شناختی زندگی می کنند یک دنیای تلویزیون است، دنیایی که توسط اطلاعات و صنایع سرگرمی به شدت طراحی و توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Especially to cognitively complex humor, full of twists and surprises.
[ترجمه گوگل]به خصوص در مورد طنز پیچیده شناختی، پر از پیچ و تاب و شگفتی
[ترجمه ترگمان]به خصوص برای طنز پیچیده شناختی، پر از twists و surprises
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is where you cognitively decide that you are going to work towards a goal and achieve that goal without being sidetracked by “instant” distractions.
[ترجمه گوگل]جایی است که شما از نظر شناختی تصمیم می گیرید که برای رسیدن به هدفی کار کنید و به آن هدف دست یابید بدون اینکه توسط حواس پرتی های «آنی» منحرف شوید
[ترجمه ترگمان]جایی است که شما به طور شناختی تصمیم می گیرید که می خواهید به سمت یک هدف کار کنید و به این هدف برسید بدون اینکه گیج شوید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She sinks into a depressed condition in which she can literally but not cognitively see.
[ترجمه گوگل]او در یک وضعیت افسرده فرو می رود که در آن به معنای واقعی کلمه می تواند اما نه از نظر شناختی ببیند
[ترجمه ترگمان]او در وضعیتی افسرده فرو می رود که در آن می تواند به معنای واقعی کلمه را درک کند اما از نظر شناختی نمی تواند آن را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Broad sense of thinking is the preconscious type of awareness that we have in sensational cognitively relevant sensations.
[ترجمه گوگل]حس گسترده تفکر، نوع آگاهی پیش آگاهانه ای است که ما در احساسات هیجانی مرتبط با شناخت داریم
[ترجمه ترگمان]حس گسترده تفکر، نوع preconscious از آگاهی است که ما در درک هیجانی احساسی و احساسی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, humans, unlike other mammalian species, have the unique ability, consciously and cognitively, to override their internal biological clock and its rhythmic outputs.
[ترجمه گوگل]با این حال، انسان ها، بر خلاف سایر گونه های پستانداران، توانایی منحصر به فردی را دارند که آگاهانه و شناختی بر ساعت بیولوژیکی درونی خود و خروجی های ریتمیک آن غلبه کنند
[ترجمه ترگمان]اما انسان ها، برخلاف دیگر گونه های پستانداران، توانایی منحصر به فرد، آگاهانه و شناختی دارند تا ساعت زیستی درونی خود و خروجی های موزون آن را باطل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There were far more than she needed as a fetus in the cognitively unchallenging womb—far more, even, than she would need as an adult.
[ترجمه گوگل]به‌عنوان یک جنین در رحمی که از نظر شناختی چالش‌برانگیز بود، بسیار بیشتر از آن چیزی بود که به‌عنوان یک جنین به آن نیاز داشت – حتی بسیار بیشتر از آن چیزی که در بزرگسالی به آن نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]خیلی بیشتر از آن چیزی بود که او به عنوان جنین در رحم موجود نیاز داشت - خیلی بیشتر، حتی بیشتر از انکه او به یک بزرگ سال نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• by knowing, by perception

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cognize
✅️ اسم ( noun ) : cognition / cognizance
✅️ صفت ( adjective ) : cognitive / cognizant / cognate / cognizable
✅️ قید ( adverb ) : cognitively
به طور طبیعی
از روی شناخت، شناختی
از روی شناخت

بپرس