cogitative

/ˈkɑːdʒɪteɪtɪv//ˈkɒdʒɪtətɪv/

معنی: متفکر، مربوط به اندیشه وتفکر
معانی دیگر: ژرف اندیش، قادر به تفکر عمیق، سگالگر، اندیشگر، اندیشمند

جمله های نمونه

1. After the course is cogitative, decide development is versed in avocation machines a village.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه دوره به صورت شناختی است، تصمیم بگیرید که توسعه در ماشین های آواکشن دهکده متبحر است
[ترجمه ترگمان]بعد از این که این دوره cogitative است، تصمیم بگیرید که توسعه یک روستا در یک روستا در کار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wang Changtian: My cogitative it is to trade of means cogitative, but the element of the element that what did not think of is a person and market.
[ترجمه گوگل]وانگ چانگتیان: ذهنیت من این است که تجارت به معنای ادراکی باشد، اما عنصر عنصری که به آن فکر نکرده است، شخص و بازار است
[ترجمه ترگمان]وانگ Changtian: تصور من این است که تجارت به معنی cogitative است، بلکه عنصر عنصری است که چیزی که به آن فکر نمی کند یک فرد و یک بازار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He looked at me with cogitative eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمانی هوشیار به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان cogitative به من نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although cogitative can reduce a mistake, but when the person that encounters oneself to love when you, a little imprudent also just as well.
[ترجمه گوگل]اگر چه ادراکی می تواند یک اشتباه را کاهش دهد، اما زمانی که فردی که با خود روبرو می شود به عشق عشق می ورزد، کمی بی احتیاط نیز به همان خوبی
[ترجمه ترگمان]اگر چه cogitative می تواند یک اشتباه را کاهش دهد، اما وقتی کسی که با خودش برخورد می کند تا وقتی که تو، یک کمی بی احتیاطی هم هست، با او برخورد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He went to Dunhuang of Gansu in person to inspect the protection work of the Dunhuang Caves in 1957 and offered his cogitative suggestions.
[ترجمه گوگل]او در سال 1957 شخصاً به دانهوانگ گانسو رفت تا کار حفاظتی غارهای دانهوانگ را بازرسی کند و پیشنهادات فکری خود را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او به Dunhuang از گانسو رفت تا کار حفاظت از غار Dunhuang در سال ۱۹۵۷ را بررسی کند و پیشنهادها cogitative را ارایه نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper discusses the meaning and explores the form and development of Chinese traditional lighting culture, and gives some simple but cogitative opinions for how we inherit it.
[ترجمه گوگل]این مقاله معنی را مورد بحث قرار می دهد و شکل و توسعه فرهنگ نورپردازی سنتی چینی را مورد بررسی قرار می دهد و نظرات ساده اما ادراکی در مورد چگونگی به ارث بردن آن ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مفهوم و توسعه فرهنگ نورپردازی سنتی چینی را مورد بررسی قرار می دهد و نظرات ساده اما cogitative برای اینکه چگونه آن را به ارث می بریم را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because sit everyday the time of the car is very long, also be cogitative for ages, but also answered that word of Ma Yun, think 1000 ways in the evening, rise in the morning former road.
[ترجمه گوگل]از آنجا که هر روز بنشینید زمان ماشین بسیار طولانی است، همچنین برای سنین هوشیار باشید، بلکه به آن کلمه ما یون پاسخ دادید، به 1000 راه در شب فکر کنید، در صبح جاده سابق افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هر روز نشستن در زمان خودرو بسیار طولانی است، برای سنین بسیار طولانی است، اما همچنین به آن کلمه \"مادر یون\" پاسخ داد، به ۱۰۰۰ روش در شب فکر کنید، در جاده سابق طلوع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The design of entrance is under more broaden cultural field of vision, which leads to more cogitative outcome.
[ترجمه گوگل]طراحی ورودی تحت یک میدان دید فرهنگی گسترده تر است که منجر به نتیجه شناختی بیشتر می شود
[ترجمه ترگمان]طراحی ورودی تحت حوزه فرهنگی وسیع تری قرار دارد که منجر به نتیجه cogitative بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متفکر (صفت)
musing, mindful, thoughtful, pensive, large-minded, broody, thinking, contemplative, reflecting, cogitative

مربوط به اندیشه و تفکر (صفت)
cogitative

انگلیسی به انگلیسی

• thoughtful, reflective

پیشنهاد کاربران

بپرس