cogitation

/ˌkɑːdʒəˈteɪʃn̩//ˌkɒdʒɪˈteɪʃn̩/

معنی: خیال، اندیشه و تفکر
معانی دیگر: اندیشه وتفکر

جمله های نمونه

1. the doorbell disrupted her cogitation
زنگ در ژرف اندیشی او را مختل کرد.

2. After much cogitation, I have decided to resign.
[ترجمه گوگل]بعد از کلی فکر تصمیم گرفتم استعفا بدهم
[ترجمه ترگمان]بعد از خیلی cogitation، تصمیم گرفتم استعفا دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After much cogitation he rejected the offer.
[ترجمه گوگل]پس از تعمق زیاد این پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه ترگمان]پس از much بسیار، پیشنهاد را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After much cogitation, we decided to move to the Isle of Wight.
[ترجمه گوگل]بعد از فکر کردن زیاد تصمیم گرفتیم به جزیره وایت حرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]پس از much بسیار، ما تصمیم گرفتیم به جزیره وایت نقل مکان کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After much cogitation, I decide to resign.
[ترجمه گوگل]بعد از کلی فکر تصمیم گرفتم استعفا بدهم
[ترجمه ترگمان]بعد از خیلی cogitation تصمیم می گیرم استعفا بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not cogitation; it is a waste of life.
[ترجمه گوگل]این تفکر نیست این اتلاف زندگی است
[ترجمه ترگمان]این اندیشه cogitation، اتلاف زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The existing problems were analyzed from two aspects of cogitation and research.
[ترجمه گوگل]مشکلات موجود از دو بعد فکری و پژوهشی مورد تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مشکلات موجود از دو منظر of و تحقیق تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Artistical living has gradually become the philosophy of Mikoo after cogitation and action.
[ترجمه گوگل]زندگی هنری پس از فکر و عمل به تدریج به فلسفه میکو تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]زندگی Artistical به تدریج به فلسفه Mikoo پس از cogitation و عمل تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The language serve as the tool of communication and cogitation of human beings. During the course of reforming, language are changing, in which the glossary especially have a strong energy.
[ترجمه گوگل]زبان به عنوان ابزار ارتباط و تفکر انسان ها عمل می کند در جریان اصلاح، زبان در حال تغییر است که در آن واژه‌نامه به‌ویژه انرژی قوی دارد
[ترجمه ترگمان]زبان به عنوان ابزار ارتباط و طبقه بندی انسان ها عمل می کند در طی دوره اصلاح، زبان در حال تغییر است، که واژه نامه به ویژه انرژی قوی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Burke not only is a positive promising political activist, moreover is "only for the substantive free realistic security" the political theoretician which but cogitation.
[ترجمه گوگل]برک نه تنها یک فعال سیاسی امیدوارکننده مثبت است، بلکه "فقط برای امنیت واقعی واقعی آزاد" نظریه پرداز سیاسی است که جز تفکر
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برک نه تنها یک فعال سیاسی امیدوار کننده مثبت است، بلکه \"تنها برای امنیت واقعی و واقعی\" the سیاسی \" است که but سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The higher education idea of humanism is to consider cogitation and the choice of value as the start point and the end point and to promote the development of personality in the process of the work.
[ترجمه گوگل]ایده آموزش عالی اومانیسم این است که تفکر و انتخاب ارزش را به عنوان نقطه شروع و پایان در نظر بگیرد و رشد شخصیت را در فرآیند کار ارتقا دهد
[ترجمه ترگمان]ایده آموزش عالی انسان گرایی در نظر گرفتن cogitation و انتخاب ارزش به عنوان نقطه شروع و نقطه پایانی و ارتقای رشد شخصیت در فرآیند کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In fact, he carries out a realistic approach to storytelling, vividly presenting his observation toward the history and his cogitation in the reality with rich details.
[ترجمه گوگل]در واقع، او رویکردی واقع گرایانه به داستان سرایی دارد و مشاهدات خود را نسبت به تاریخ و تفکر خود را در واقعیت با جزئیاتی غنی به وضوح ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، او یک رویکرد واقع گرایانه برای داستان سرایی، به روشنی ارائه مشاهدات خود نسبت به تاریخ و cogitation در واقعیت با جزئیات غنی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But these words were not the product of intellectual cogitation; they were rooted in direct experience.
[ترجمه گوگل]اما این سخنان محصول تفکر فکری نبود آنها ریشه در تجربه مستقیم داشتند
[ترجمه ترگمان]اما این کلمات محصول of فکری نبودند؛ آن ها ریشه در تجربه مستقیم داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Moreover, it provides, for the Journal's repositioning strategy, a rational cogitation upon strengthening directions of education as well as geography.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، برای استراتژی تغییر موقعیت ژورنال، یک تفکر منطقی بر تقویت جهت‌های آموزشی و همچنین جغرافیا فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، برای تغییر استراتژی repositioning ژورنال، یک استراتژی منطقی برای تقویت جهت آموزش و همچنین جغرافیا فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال (اسم)
illusion, fiction, impression, vision, apparition, deliberation, intention, guess, thought, design, fancy, idea, notion, imagination, phantom, ghost, mind, meditation, plan, whim, whim-wham, reverie, cogitation, hallucination, figment, dream, simulacrum, spectrum, fantom, speculation, phantasma, wraith

اندیشه و تفکر (اسم)
cogitation

انگلیسی به انگلیسی

• contemplation, rumination, reflection

پیشنهاد کاربران

This term refers to the act of thinking deeply or pondering a particular topic or problem.
تفکر عمیق یا تأمل در یک موضوع یا مشکل خاص
مثال؛
After hours of cogitation, I finally came up with a solution.
...
[مشاهده متن کامل]

A philosopher might discuss the importance of cogitation in understanding complex concepts.
A student might complain, “This assignment requires too much cogitation. I can’t figure it out!”

اندیشه
فکر و نظر

بپرس