cogitate

/ˌkɑːdʒəˌtet//ˈkɒdʒɪteɪt/

معنی: اندیشه کردن، در عالم فکر فرو رفتن
معانی دیگر: ژرف اندیشی کردن، مداقه کردن، در فکر فرو رفتن، سگالیدن، تفکر کردن، تعمق کردن، موشکافی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cogitates, cogitating, cogitated
• : تعریف: to think over something carefully or at length.
مترادف: consider, contemplate, meditate, mull, ponder, reflect, ruminate
مشابه: brood, cerebrate, deliberate, dwell, muse, reason, study, think

- I'll need to cogitate for a while before I give you my decision.
[ترجمه گوگل] قبل از اینکه تصمیمم را به شما بدهم، باید مدتی فکر کنم
[ترجمه ترگمان] قبل از این که تصمیم خود را به تو بدهم باید در مورد این موضوع فکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: cogitatingly (adv.), cogitator (n.)
• : تعریف: to give careful consideration to; think over.
مترادف: consider, contemplate, deliberate, mull, ponder, ruminate, think, weigh
مشابه: cerebrate, chew, reason

جمله های نمونه

1. He is cogitating upon some means of revenge.
[ترجمه گوگل]او به دنبال ابزاری برای انتقام است
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد قصد انتقام داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is cogitating mischief against us.
[ترجمه گوگل]او علیه ما شیطنت می کند
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد به ما حمله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He sat silently cogitating.
[ترجمه گوگل]ساکت نشسته بود و فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]ساکت نشسته بود و به فکر فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. cogitate mischief against sb.
[ترجمه گوگل]شیطنت فکری علیه sb
[ترجمه ترگمان]cogitate در برابر sb
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Archimedes stroked his beard and retired to cogitate.
[ترجمه گوگل]ارشمیدس ریش او را نوازش کرد و بازنشسته شد تا فکر کند
[ترجمه ترگمان]ارشمیدس به ریش خود دست کشید و به cogitate رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only when carry out the change in existent cogitate style according to times, can people promote the practice course and arise the living conditions with a greater force.
[ترجمه گوگل]تنها زمانی که تغییر سبک فکری موجود بر حسب زمان انجام شود، افراد می توانند دوره تمرین را ارتقا دهند و شرایط زندگی را با نیروی بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی که تغییرات سبک cogitate موجود را با توجه به زمان انجام دهید، افراد می توانند روند تمرین را ارتقا دهند و شرایط زندگی را با نیرویی بیشتر ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Should cogitate the necessity and the possibility that the teacher carries on educating a research.
[ترجمه گوگل]باید ضرورت و امکانی را که معلم برای آموزش یک تحقیق انجام می دهد، در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]باید ضرورت و امکان تحصیل یک معلم را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The reason is lack of strategic management cogitate.
[ترجمه گوگل]دلیل آن عدم مدیریت استراتژیک فکری است
[ترجمه ترگمان]دلیل آن فقدان مدیریت استراتژیک مدیریت استراتژیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However we should cogitate for it will soon be spring.
[ترجمه گوگل]با این حال باید فکر کنیم که به زودی بهار فرا می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، به زودی بهار خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What does he cogitate all those months and months of winter?
[ترجمه گوگل]او در تمام آن ماه ها و ماه های زمستان چه فکری می کند؟
[ترجمه ترگمان]در این ماه ها و ماه ها زمستان چه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I need a few days to cogitate the problem.
[ترجمه گوگل]من به چند روز نیاز دارم تا مشکل را درک کنم
[ترجمه ترگمان]من به چند روز احتیاج دارم تا در مورد مشکل جدا بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The author poses that the cultivation of clinical cogitate ability must be rooted not in academic discussion but in teaching practice.
[ترجمه گوگل]نویسنده بیان می کند که پرورش توانایی ذهنی بالینی باید نه در بحث آکادمیک بلکه در عمل تدریس ریشه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]نویسنده ادعا می کند که پرورش توانایی cogitate بالینی باید ریشه در بحث آکادمیک داشته باشد، اما در عمل تدریس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They will cogitate over policy, and they will issue grave decisions on sustainable development.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد سیاست ها فکر خواهند کرد و تصمیمات جدی در مورد توسعه پایدار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد سیاست صحبت خواهند کرد و آن ها تصمیمات جدی در مورد توسعه پایدار خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was able to cogitate quite clearly while exchanging honeyed impertinences with Mrs. Branderton.
[ترجمه گوگل]او در حین مبادله جسارت های عسلی با خانم براندرتون توانست کاملاً واضح فکر کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست در حین رد شدن impertinences با خانم Branderton، کام لا کام لا مشخص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندیشه کردن (فعل)
deliberate, meditate, bethink, ponder, trow, cogitate, ruminate, muse

در عالم فکر فرو رفتن (فعل)
cogitate

انگلیسی به انگلیسی

• ponder, ruminate, contemplate, think about
if you are cogitating, you are thinking deeply about something; a formal word, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

To think carefully and seriously about something.
Noun ( uncountavlble ) : cogitation
تفکر کردن
اندیشیدن
ژرف اندیشیدن.

بپرس