cog

/kɑːɡ//kɒɡ/

معنی: حقه بازی، دندانه، دنده چرخ، دندانه دار کردن
معانی دیگر: (مجازی) شخص یا چیز کوچک که دارای نقش حیاتی است، (در ماشین آلات) دندانه ی چرخ، دنده، چرخ دندانه دار، چرخ دنده، (نجاری) نرکی، دارای نرکی کردن، زبانه، زبانه دار کردن، (بازی و نرد و غیره) تاس گرفتن، تقلب کردن، (مهجور) کلاهبرداری کردن، دنده چر، طاس گرفتن درتخته نرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of a series of teeth on a gear.

(2) تعریف: a gear; cogwheel; gearwheel.

(3) تعریف: (informal) a person who plays a small role in a large organization.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cogs, cogging, cogged
• : تعریف: to manipulate the throw of (dice) with the intention of cheating.

جمله های نمونه

1. each worker is an important cog in our plans for the future
هریک از کارگران در طرح های آینده ی ما نقش اساسی خواهد داشت.

2. When the large cog wheel engages, the mill stone will start to go round.
[ترجمه گوگل]هنگامی که چرخ دنده بزرگ درگیر می شود، سنگ آسیاب شروع به چرخیدن می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی چرخ بزرگ چرخ می زند، سنگ آسیاب شروع به چرخیدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tired of being a tiny cog in a vast machine, he handed in his resignation.
[ترجمه گوگل]او که از یک چرخ دنده کوچک در یک ماشین بزرگ خسته شده بود، استعفای خود را تحویل داد
[ترجمه ترگمان]مارتین خسته از اینکه یک دندانه کوچک در ماشین عظیمی بود، استعفای خود را تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The teeth of the cog should fit into these grooves.
[ترجمه گوگل]دندان های دندانه دار باید در این شیارها قرار بگیرند
[ترجمه ترگمان]دندانه های دندانه باید متناسب با این شیارهای باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wheel engages with the cog and turns it.
[ترجمه گوگل]چرخ با چرخ دنده درگیر می شود و آن را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]گردونه با پیچ کار می کند و می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two cog wheels engaged and the machine started.
[ترجمه گوگل]دو چرخ دنده درگیر شدند و ماشین روشن شد
[ترجمه ترگمان]دو چرخ دندانه دار شروع به کار کردند و ماشین شروع به حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But a small cog in a much bigger one - Midland Amalgamated.
[ترجمه گوگل]اما یک چرخ دنده کوچک در یک بسیار بزرگتر - Midland Amalgamated
[ترجمه ترگمان]اما یه دندانه کوچیک تو یه ساختمون خیلی بزرگ تر از Midland
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One cog - wheel engages with another.
[ترجمه گوگل]یک چرخ دنده با دیگری درگیر می شود
[ترجمه ترگمان] یه چرخ دندانه داره با یکی دیگه وصل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I grow star-shaped and lucid like a cog at the core of the system.
[ترجمه گوگل]من مانند یک چرخ دنده در هسته سیستم ستاره ای شکل و شفاف می شوم
[ترجمه ترگمان]من به شکل ستاره ای شکل می گیرم، مانند یک دندانه در هسته سیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dave Clark was a crucial cog in his Operation.
[ترجمه گوگل]دیو کلارک یک چرخ دنده مهم در عملیات خود بود
[ترجمه ترگمان]دیو کلارک، یک حلقه حیاتی در عملیات خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The feeling of being an unimportant cog in a large machine.
[ترجمه گوگل]احساس یک چرخ دنده بی اهمیت در یک ماشین بزرگ
[ترجمه ترگمان]احساس داشتن یک دندانه در یک ماشین بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Our cog was a sturdy merchantman escorted by a small man-of-war.
[ترجمه گوگل]چرخ دنده ما یک تاجر قوی بود که توسط یک مرد جنگی کوچک اسکورت می شد
[ترجمه ترگمان] دندانه ما یه کشتی تجاری قوی بود که توسط یه مرد کوچیک گرفته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cog wheels started to turn.
[ترجمه گوگل]چرخ دنده ها شروع به چرخیدن کردند
[ترجمه ترگمان]چرخ های دندانه دار برق شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm just a cog in the machine of a big insurance company.
[ترجمه گوگل]من فقط یک چرخ دنده در ماشین یک شرکت بیمه بزرگ هستم
[ترجمه ترگمان]من فقط یه دندانه در ماشین یه شرکت بیمه بزرگ هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقه بازی (اسم)
juggle, illusionism, bosh, quackery, trickiness, cog, legerdemain, harlequin, hanky-panky, double-dealing, flim-flam, hocus-pocus

دندانه (اسم)
tine, peg, leaf, dent, cog, nick, cam, tooth, indentation, serration, jag, denticle

دنده چرخ (اسم)
cog

دندانه دار کردن (فعل)
rack, indenture, cog, tooth, chine, indent, jag

انگلیسی به انگلیسی

• gear tooth in the rim of a gearwheel
a cog is a wheel with teeth around the edge, used in a machine to turn another wheel or part.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A part of a machine that engages with others to transmit motion ⚙️
🔍 مترادف: Gear
✅ مثال: Every cog in the machine must work perfectly for it to function.
“Cog” is a slang term that has multiple meanings depending on the context. According to the Free Dictionary, “cog” can be used as a verb to mean “to cheat in a game, especially dice, as by loading a dice”. However, according to Urban Dictionary, “cog” can also refer to a person who is a “subordinate person or part” or “one of numerous faceless and subordinate drones in a large corporate enterprise/traditional educational setting”. The term can also be used to describe someone who abuses off - label nootropic drugs to boost performance on tests or at work in order to achieve superiority in a traditional, conformist way/venue.
...
[مشاهده متن کامل]

The origin of the word “cog” is Scandinavian and means “the tooth on a wheel or gear” or “a subordinate person or part”
"Cog" یک اصطلاح عامیانه است که بسته به متن، معانی متعددی دارد. طبق Free Dictionary ، "cog" را می توان به عنوان یک فعل به معنای "تقلب کردن در یک بازی، به ویژه تاس، مانند "انداختن تاس" استفاده کرد. با این حال، بر اساس فرهنگ لغت شهری، cog همچنین می تواند به فردی اشاره کند که فرد یا بخشی زیردست یا یکی از مهره های بی چهره و فرعی در یک سازمان بزرگ شرکتی/محیط آموزشی سنتی است. این اصطلاح همچنین می تواند برای توصیف فردی استفاده شود که از داروهای هوش افزا بدون نسخه برای افزایش عملکرد در آزمون ها یا در محل کار به منظور دستیابی به برتری در روشی سنتی و سازگار استفاده می کند.
ریشه کلمه "cog" اسکاندیناوی است و به معنای "دندانه روی چرخ یا چرخ دنده" یا "فرد یا قسمت زیردست" است.
Bob is just a cog in the machine, doing the same thing every day without any sense of purpose or fulfillment - 1.
The company’s management views its employees as mere cogs in the wheel, easily replaceable and interchangeable - 2.
The students felt like cogs in the educational system, with no say in how they were being taught - 3.
The corrupt politician viewed his constituents as cogs in his political machine, to be manipulated and exploited for his own gain - 4.

منابع• https://www.thefreedictionary.com/cog• https://www.urbandictionary.com/define.php?term=Cog• https://www.merriam-webster.com/wordplay/words-of-deception
خم ۹۰ درجه آرماتور در مهندسی سازه و عمران
cog
به هر یک از دندانه های چرخ دنده میگن cog
cog
دندانه ی چرخ
A tooth on a wheel/gear
شخصی که نقش مهم ولی مورد توجه واقع نشده ای را در یک سیستم بزرگ بر عهده دارد
A person who jold an important but thankless role in a large system
A cog is a tooth of a gear or cogwheel or the gear itself. Rear sprocket of a bicycle. Cog ( ship ) , a type of sailboat from the 10th century onward
I'm just a very small cog in a very big machine
Tom hardy
چرخ دنده
دندانه ی روی چرخ دنده
کسی که جزیی کوچیک از سیستمی بزرگ است

چرخ دنده

بپرس