cofounder

جمله های نمونه

1. Jobs co-founded Apple but left the Cupertino computer maker in a power struggle in 198
[ترجمه گوگل]جابز یکی از بنیانگذاران اپل بود اما در سال 198 سازنده کامپیوتر کوپرتینویی را در یک جنگ قدرت ترک کرد
[ترجمه ترگمان]جابز اپل را تاسیس کرد اما the computer را در یک مبارزه قدرت در ۱۹۸ همچنان ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dre, 3 co-founded Death Row Records but walked away from the company and gangsta rap last March.
[ترجمه گوگل]Dre، 3 یکی از بنیانگذاران Death Row Records بود، اما مارس گذشته از شرکت و رپ گانگستایی جدا شد
[ترجمه ترگمان]دیر، ۳ نفر از گروه دث ولی را بنیانگذاری کرد، اما در ماه مارس گذشته از شرکت و gangsta رپ دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The only missing link in the resurrection of Jersey-based punk ghouls the Misfits is co-founder, songwriter and vocalist, Glenn Danzig.
[ترجمه گوگل]تنها حلقه مفقود شده در رستاخیز غول های پانک مستقر در جرسی، گلن دانزیگ، یکی از بنیانگذاران، ترانه سرا و خواننده است
[ترجمه ترگمان]تنها لینک گم شده در روز رستاخیز غول ها، غول ها، ترانه سرا، خواننده و خواننده، گلن دانتزیگ (گلن Danzig)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As 1968 dawned and events accelerated Jones's politics began to skew from those of his co-founders.
[ترجمه گوگل]با طلوع سال 1968 و شتاب گرفتن وقایع، سیاست جونز شروع به انحراف از سایر بنیانگذارانش کرد
[ترجمه ترگمان]همانطور که در سال ۱۹۶۸ آغاز شد و رویدادهایی که به سرعت پیشرفت کردند، سیاست جونز شروع به انحراف از بنیان گذاران خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Winnarainbow is a circus and performing arts camp co-founded 22 years ago by the tie-dyed Gravy.
[ترجمه گوگل]Winnarainbow یک کمپ سیرک و هنرهای نمایشی است که 22 سال پیش توسط Gravy با کراوات پایه گذاری شد
[ترجمه ترگمان]Winnarainbow یک سیرک و یک اردوگاه هنرهای نمایشی است که ۲۲ سال پیش توسط the رنگ شده تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During and after the war, Mr Packard co-founded an association to get more defense contracts for West Coast firms.
[ترجمه گوگل]در طول جنگ و پس از آن، آقای پاکارد انجمنی را برای گرفتن قراردادهای دفاعی بیشتر برای شرکت‌های ساحل غربی تأسیس کرد
[ترجمه ترگمان]در طول و بعد از جنگ، آقای Packard یک اتحادیه برای گرفتن قراردادهای دفاعی بیشتر برای شرکت های کرانه غربی تاسیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gibson, the Family Tree co-founder, says the program works because its lessons go beyond the schoolhouse.
[ترجمه گوگل]گیبسون، یکی از بنیانگذاران درخت خانواده، می‌گوید که این برنامه به این دلیل کار می‌کند که دروس آن فراتر از مدرسه است
[ترجمه ترگمان]گیبسون، بنیانگذار درخت خانواده، می گوید این برنامه به این دلیل کار می کند که درس های آن از مدرسه فراتر می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cobden-Sanderson, co-founder of the Doves Press, was a celebrated binder as well as printer.
[ترجمه گوگل]Cobden-Sanderson، یکی از بنیانگذاران Doves Press، یک صحافی و همچنین چاپگر مشهور بود
[ترجمه ترگمان]Cobden - Sanderson، یکی از بنیانگذاران مطبوعات Doves، یک binder مشهور و همچنین چاپگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Earlier in the show, Yahoo cofounder Jerry Yang said the company was considering all options, including a possible sale to Ma.
[ترجمه گوگل]در اوایل این نمایشگاه، جری یانگ، یکی از بنیانگذاران یاهو گفت که این شرکت در حال بررسی همه گزینه‌ها از جمله فروش احتمالی به Ma است
[ترجمه ترگمان]پیش از این در این نمایش، موسس Yahoo، جری یانگ گفت که این شرکت تمام گزینه ها از جمله یک فروش احتمالی به ماما را مد نظر قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bill Hewlett, the cofounder of that company and a likable a member of the Chrysler board.
[ترجمه گوگل]بیل هیولت، یکی از بنیانگذاران آن شرکت و یکی از اعضای دوست داشتنی هیئت مدیره کرایسلر
[ترجمه ترگمان]، (بیل)، موسس شرکت اون شرکت و یه عضو دوست داشتنی که عضو هیات مدیره داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the cofounder, part-owner, and chief scientific officer of Ambergene, Cano stood to earn a hefty chunk of any windfall that might result.
[ترجمه گوگل]کانو به‌عنوان یکی از بنیان‌گذاران، مالک جزئی و مدیر ارشد علمی آمبرجین، توانست بخش زیادی از درآمدهای بادآورده‌ای را که ممکن است حاصل شود، به دست آورد
[ترجمه ترگمان](کانو)به عنوان یکی از بنیانگذاران، و رئیس ارشد علمی of، ایستاد تا یک تکه بزرگ از هر ثروت بادآورده بدست آورد که ممکن است نتیجه آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Weill Cornell Medical College researcher Russell Durrett, cofounder of New York City's community lab GenSpace, built one using a lightbulb, an Arduino board, an old computer fan, and some PVC pipe.
[ترجمه گوگل]راسل دورت، محقق کالج پزشکی ویل کورنل، یکی از بنیانگذاران آزمایشگاه اجتماعی GenSpace در نیویورک، یکی را با استفاده از یک لامپ، یک برد آردوینو، یک فن کامپیوتر قدیمی و مقداری لوله PVC ساخت
[ترجمه ترگمان]Weill Durrett، محقق دانشکده پزشکی دانشگاه کرنل Russell، یکی از بنیانگذاران آزمایشگاه انجمن شهر نیویورک، یکی را با استفاده از لامپ سوخته، یک تخته Arduino، یک طرفدار کامپیوتر قدیمی و برخی لوله PVC ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rudder, who was the last cofounder to join, impressed the others with a packet of satirical essays he’d originally pitched to The Onion.
[ترجمه گوگل]رادر، که آخرین بنیانگذار دیگری بود که به آن ملحق شد، دیگران را با مجموعه ای از مقالات طنز که در ابتدا برای The Onion ارسال کرده بود، تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]Rudder، که آخرین cofounder بود که به او ملحق شد، بقیه را با یک بسته of طعنه آمیز که در اصل به پیاز تبدیل کرده بود، تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cofounder Brian Kramer deliberately configured the space that way.
[ترجمه گوگل]برایان کرامر، یکی از بنیانگذاران، عمداً این فضا را پیکربندی کرد
[ترجمه ترگمان]و \"ب - - رای - - ان\"، \"ب - - رای - - ان\" از روی عمد این فضا رو شکل داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Amory Lovins is cofounder of the Rocky Mountain Institute and the instigator of ingenious ideas to transform the energy and automobile industries.
[ترجمه گوگل]Amory Lovins یکی از بنیانگذاران مؤسسه کوه راکی ​​و محرک ایده های مبتکرانه برای تغییر صنعت انرژی و خودرو است
[ترجمه ترگمان]Amory Lovins یکی از بنیانگذاران موسسه کوه راکی و محرک ایده های مبتکرانه برای تبدیل صنایع انرژی و خودرو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one of the team of founders, one of the group that established (a company or organization)

پیشنهاد کاربران

همبنیان گذار ( مانند همکار، همکلاس، همسایه، . . )
از بنیانگذاران. . .
می تونیم این موارد رو بگیم از بنیانگذاران/ ی بنیانگذار مشترک
عضو پایه گذار
دستیار پایه گذار
بنیانگذاران ( البته بنیانگذاران یک حرفه مشخص یا یکسان ) ، مثل فرد دیگری بنیانگذار چیزی بودن
بنیانگذار، موسسش شرکت

بنیان گذار مشترک
بنیان گذار مشترک، یکی از بنیان گذار ان
برپاکننده
موسس
همکار بنیان گذار ، بنیان گذار همکار
کمک بنیان گذار
هم بنیانگذار
تأسیس یار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس