coexistence

/ˌkoʊɪgˈzɪstəns//ˌkəʊɪɡˈzɪstəns/

معنی: همزیستی
معانی دیگر: همزیستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: coexistent (adj.)
• : تعریف: the act or condition of coexisting, esp. in a peaceful manner despite differences in values, customs, political systems, and the like.

جمله های نمونه

1. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

2. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

3. He also believed in coexistence with the West.
[ترجمه گوگل]او همچنین معتقد به همزیستی با غرب بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین به هم زیستی با غرب اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The two communities enjoyed a period of peaceful coexistence.
[ترجمه گوگل]این دو جامعه از یک دوره همزیستی مسالمت آمیز برخوردار بودند
[ترجمه ترگمان]دو جامعه از یک دوره هم زیستی مسالمت آمیز بهره مند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Long periods of enforced coexistence may include concessions or agreements and important, often fruitful, cultural exchange.
[ترجمه گوگل]دوره های طولانی همزیستی اجباری ممکن است شامل امتیازات یا توافقات و تبادل فرهنگی مهم و اغلب مثمر ثمر باشد
[ترجمه ترگمان]دوره های طولانی هم زیستی اجباری ممکن است شامل امتیازات یا توافقنامه ها و مهم، اغلب مثمر ثمر و فرهنگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The coexistence in Francia of Louis and Lothar as co- emperors was possible so long as Lothar remained unmarried.
[ترجمه گوگل]همزیستی لویی و لوتار در فرانسیا به عنوان امپراتورهای مشترک تا زمانی که لوتار ازدواج نکرده بود امکان پذیر بود
[ترجمه ترگمان]هم زیستی در Francia لویی و لوتار اشمید، به عنوان یکی از امپراطوران، تا این هنگام ممکن بود که کریستوف کلمب مجرد باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Rational persuasion is thus the foundation of peaceful coexistence.
[ترجمه گوگل]بنابراین اقناع منطقی پایه همزیستی مسالمت آمیز است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ترغیب عقلانی، بنیان هم زیستی مسالمت آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Zionism always stood for peaceful coexistence with other people native to the land.
[ترجمه گوگل]صهیونیسم همیشه طرفدار همزیستی مسالمت آمیز با دیگر مردم بومی این سرزمین بود
[ترجمه ترگمان]صهیونیسم همیشه برای هم زیستی مسالمت آمیز با افراد دیگر بومی این سرزمین بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But long - term coexistence is to have a little business mentality.
[ترجمه گوگل]اما همزیستی بلندمدت داشتن کمی ذهنیت تجاری است
[ترجمه ترگمان]اما هم زیستی بلند مدت باید ذهنیت تجاری کمی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The third is the coexistence of armed resistance and capitulation in China.
[ترجمه گوگل]سوم همزیستی مقاومت مسلحانه و کاپیتولاسیون در چین است
[ترجمه ترگمان]سوم هم زیستی مقاومت مسلحانه و تسلیم در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's a coexistence between the gas phase and the liquid phase. And what does it mean for A liquid to be coexistent with A in the gas phase?
[ترجمه گوگل]بین فاز گاز و فاز مایع همزیستی وجود دارد و همزیستی مایع با A در فاز گاز به چه معناست؟
[ترجمه ترگمان]بین فاز گازی و فاز مایع هم زیستی وجود دارد و در فاز گازی چه معنایی برای یک مایع وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Memory is heel, lonesome is dent, I a person coexistence.
[ترجمه گوگل]خاطره پاشنه است، تنهای فرورفته است، من همزیستی آدمی هستم
[ترجمه ترگمان]حافظه، پاشنه، تنهایی، فرو رفتگی است، من یک نفر زندگی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. On the basis of the five principles for peaceful coexistence there can be reasonable dialogue between any two governments.
[ترجمه گوگل]بر اساس اصول پنج گانه برای همزیستی مسالمت آمیز می توان گفت و گوی معقولی بین هر دو دولت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]براساس پنج اصل هم زیستی مسالمت آمیز، می توان گفت و گو بین هر دو دولت وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Uniplex says it will provide application programming interfaces and gateways between onGO and its existing software to insure migration and coexistence.
[ترجمه گوگل]Uniplex می‌گوید که رابط‌های برنامه‌نویسی کاربردی و دروازه‌هایی را بین onGO و نرم‌افزار موجود خود برای تضمین مهاجرت و همزیستی فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]Uniplex می گوید که به منظور تضمین مهاجرت و هم زیستی، واسط های برنامه نویسی برای برنامه های کاربردی و دروازه های موجود بین onGO و نرم افزارهای موجود فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همزیستی (اسم)
coexistence, symbiosis

تخصصی

[زمین شناسی] همزیستی
[بهداشت] همزیستی

انگلیسی به انگلیسی

• condition of existing at the same time; living together peacefully
coexistence is the state of existing together, usually peacefully.
side-by-side harmonious living

پیشنهاد کاربران

( دو چیز ) همزمان با هم_در کنار هم وجود داشتن . . . هم وجودی. توامانی مثلا در جمله زیر اینگونه ترجمه میشود
the article critically addresses the coexistence of the introduction of human rights issues in penal regimes and the perpetuation of the use of symbolic violence in prisons
...
[مشاهده متن کامل]

مقاله به طور انتقادی به** وجود** مسائل حقوق بشری در نظام های کیفری **در کنار **تداوم استفاده از خشونت نمادین در زندان ها می پردازد

همبودی ( در فلسفه )
همسویی
coexistence ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: همزیستی
تعریف: توافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتی‏ناپذیر برای اجتناب از جنگ
توامانی
تعایش
هم زیستی،
مشارکت
سازگاری
همزیستی

بپرس