coexist

/ˌkoʊɪgˈzɪst//ˌkəʊɪɡˈzɪst/

معنی: باهم زیستن
معانی دیگر: همزیستی کردن، همزیستن، با هم در صلح و صفا زیستن، مدارا کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: coexists, coexisting, coexisted
(1) تعریف: to exist together at the same time or place.

(2) تعریف: to be at peace with another, esp. if differences exist.

- It is hoped that these two nations will learn to coexist.
[ترجمه گوگل] امید است که این دو ملت همزیستی را بیاموزند
[ترجمه ترگمان] امید است که این دو کشور هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. capital and labor must coexist
سرمایه دار و کارگر باید با هم سازگاری داشته باشند.

2. america and china realized that they must coexist
امریکا و چین دریافتند که باید همزیستی کنند.

3. What makes it difficult for the communities to coexist peacefully?
[ترجمه گوگل]چه چیزی همزیستی مسالمت آمیز را برای جوامع دشوار می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای جوامع برای هم زیستی مسالمت آمیز مشکل است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pockets of affluence coexist with poverty.
[ترجمه گوگل]جیب های ثروت با فقر همزیستی دارند
[ترجمه ترگمان]وفور نعمت هم زیستی با فقر هم زیستی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Modern farming methods coexist with more traditional practices.
[ترجمه گوگل]روش های کشاورزی مدرن با شیوه های سنتی تر همزیستی دارند
[ترجمه ترگمان]روش های کشاورزی مدرن با شیوه های سنتی بیشتری هم زیستی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Appalling poverty and great wealth coexist in the city.
[ترجمه گوگل]فقر وحشتناک و ثروت هنگفت در این شهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فقر مطلق و ثروت عظیم در شهر وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All that could easily coexist with political and religious radicalism, and in William Empson it did.
[ترجمه گوگل]همه اینها به راحتی می‌توانست با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی همزیستی کند، و در ویلیام امپسون چنین بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانست به راحتی با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی هم زیستی کند، و ویلیام empson نیز همین کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can the two countries ever coexist peacefully?
[ترجمه گوگل]آیا این دو کشور هرگز می توانند به صورت مسالمت آمیز همزیستی کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این دو کشور می توانند هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both principles must, of course, coexist, and there is no blueprint for dealing with the conflicts when they arise.
[ترجمه گوگل]البته هر دو اصل باید در کنار هم باشند و هیچ طرحی برای مقابله با تعارضات در زمان بروز وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]البته هر دوی این اصول باید هم زیستی داشته باشند، و هیچ طرحی برای مقابله با تعارضات در زمان بروز آن ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nation states could only coexist peaceably if a strong collective security arrangement were respected by all.
[ترجمه گوگل]دولت‌های ملی تنها در صورتی می‌توانند به صورت مسالمت‌آمیز همزیستی کنند که نظم امنیت جمعی قوی توسط همگان رعایت شود
[ترجمه ترگمان]دولت های ملی تنها در صورتی می توانند با مسالمت هم زیستی داشته باشند که یک ترتیبات امنیتی جمعی قوی مورد احترام همگان قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These elements may coexist in the same event.
[ترجمه گوگل]این عناصر ممکن است در یک رویداد همزمان وجود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این عناصر ممکن است در یک رویداد باهم وجود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again, the insectivores in closely related groups can coexist, whereas this is rare in the frugivores.
[ترجمه گوگل]باز هم، حشره‌خواران در گروه‌های نزدیک می‌توانند همزیستی کنند، در حالی که این امر در میوه‌خواران نادر است
[ترجمه ترگمان]دوباره، the ها در گروهه ای مرتبط با یکدیگر می توانند هم زیستی داشته باشند، در حالی که این مساله در the نادر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dilapidated public schools-their windows covered by protective grilles coexist with crack houses.
[ترجمه گوگل]مدارس دولتی فرسوده - پنجره‌های آنها که با توری‌های محافظ پوشیده شده‌اند با خانه‌های ترک همزیستی دارند
[ترجمه ترگمان]مدارس عمومی dilapidated - پنجره های آن ها تحت پوشش grilles محافظ با خانه های ترک وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is because the two properties may coexist in one and the same expression.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که این دو ویژگی ممکن است در یک عبارت وجود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که دو ویژگی ممکن است در یک و یک عبارت وجود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باهم زیستن (فعل)
coexist

تخصصی

[پلیمر] همزیستی

انگلیسی به انگلیسی

• exist at the same time; live together peacefully, exist side by side
if two or more things coexist, they exist at the same time or in the same place.

پیشنهاد کاربران

⭕با هم زیستن
✅ animals coexist together : حیونات با هم زندگی می کنند
همراه بودن
[در فلسفه کانت] همزمانی
همزیستی مسالمت آمیز
به همسو بودن علائم دو بیماری در پزشکی هم گفته میشه.
مدارا کردن، همزیستی کردن
هم بودی
همزیستن.
همزییدن.
همزیستی کردن
با هم زیستن
با هم وجود داشتن
در زمینه کامپیوتر و در شاخه های سیستم عامل میتواند معنی سازگاری را داشته باشد.
مثال
Many OSs can't easily coexist on the same partition.
تعدای از سیستم عامل ها براحتی نمی توانند روی یک پارتیشن راه اندازی شوند و سازگاری داشته باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

علت این است که یک پارتیشن نمی تواند چند نوع از Primary را دارا باشد.

با هم بودن
همسو بودن
همسویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس