coercive

/koʊˈɜːsɪv//kəʊˈɜːsɪv/

معنی: اجباری، از روی کره و اجبار
معانی دیگر: قلدرانه، زورگویانه، سرکوب گرانه، قهرآمیز، قهری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: coercively (adj.), coerciveness (n.)
• : تعریف: of or using coercion.
مشابه: compulsory

- The guerrillas sometimes used coercive methods to obtain recruits.
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات چریک ها از روش های قهری برای جذب نیرو استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان] ستیزه جویان گاهی از روش های اجباری برای به دست آوردن نیروهای تازه استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The president relied on the coercive powers of the military.
[ترجمه ديانا] رئیس جمهور بر قدرت های سرکوبگرانه ی ارتش اتکا داشت
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور به قدرت های قهری ارتش تکیه کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور بر اختیارات اجباری ارتش متکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The eighteenth-century Admiralty had few coercive powers over its officers.
[ترجمه گوگل]دریاسالاری قرن هجدهم قدرت اجباری کمی بر افسران خود داشت
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی قرن هجدهم قدرت اجباری کمتری نسبت به افسران خود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A modern capitalist state can not openly use coercive powers to help one class accumulate capital at the expense of others.
[ترجمه گوگل]یک دولت سرمایه داری مدرن نمی تواند آشکارا از قدرت های قهری برای کمک به یک طبقه برای انباشت سرمایه به قیمت دیگران استفاده کند
[ترجمه ترگمان]یک دولت سرمایه داری مدرن نمی تواند صریحا از قدرت coercive برای کمک به یک طبقه سرمایه در هزینه دیگران استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Above all, the coercive force at the disposal of the Tsar fell far short of its imposing image.
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه، نیروی قهری که تزار در اختیار داشت، از تصویر ابهت‌انگیزش فاصله داشت
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، نیروی coercive در اختیار تزار بسیار کوتاه از تصویر ابهت آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This exercise of economic power could be coercive, in the sense that A might prevent B from enjoying certain economic benefits.
[ترجمه گوگل]این اعمال قدرت اقتصادی می تواند اجباری باشد، به این معنا که الف ممکن است ب را از بهره مندی از مزایای اقتصادی معینی باز دارد
[ترجمه ترگمان]این تمرین قدرت اقتصادی می تواند اجباری باشد، به این معنا که A می تواند از بهره مندی از منافع اقتصادی خاص جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police may have used coercive tactics to get confessions.
[ترجمه گوگل]پلیس ممکن است از تاکتیک های قهری برای گرفتن اعتراف استفاده کرده باشد
[ترجمه ترگمان]پلیس ممکن است از تاکتیک های اجباری برای گرفتن اعتراف استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Coercive reform is associated with groups that feel threatened, with groups that feel their social superiority is being challenged or diminished.
[ترجمه گوگل]اصلاحات اجباری با گروه هایی مرتبط است که احساس خطر می کنند، با گروه هایی که احساس می کنند برتری اجتماعی آنها در حال به چالش کشیدن یا کاهش است
[ترجمه ترگمان]اصلاحات Coercive با گروه هایی در ارتباط است که احساس تهدید می کنند، با گروه هایی که احساس برتری اجتماعی شان را به چالش می کشند یا تضعیف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Avoiding these coercive sanctions provides a reason for people to stop being free-riders and join the union.
[ترجمه گوگل]پرهیز از این تحریم‌های اجباری دلیلی را برای مردم فراهم می‌کند تا از مفت سوار بودن دست بردارند و به اتحادیه بپیوندند
[ترجمه ترگمان]اجتناب از این تحریم های اجباری دلیلی برای مردم فراهم می کند تا از آزاد بودن و پیوستن به اتحادیه دست بردارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Petitioner contends that the coercive nature of this program is evident from the degree of success it has achieved.
[ترجمه گوگل]خواهان ادعا می کند که ماهیت اجباری این برنامه از میزان موفقیتی که به دست آورده است مشهود است
[ترجمه ترگمان]Petitioner ادعا می کند که ماهیت اجباری این برنامه از درجه موفقیتی که بدست آورده است مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once dissociated from coercive power, it will witness a renewal of spirituality.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از قدرت قهری جدا شود، شاهد تجدید معنویت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زمانی که از قدرت اجباری جدا شد، شاهد تجدید معنویت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The husband had coercive powers to govern most aspects of a woman's life, particularly through his control of money.
[ترجمه گوگل]شوهر دارای قدرت اجباری برای اداره بیشتر جنبه های زندگی زن بود، به ویژه از طریق کنترل او بر پول
[ترجمه ترگمان]شوهر قدرت خود را از دست داده بود تا بیشتر جنبه های زندگی یک زن را اداره کند، به خصوص از طریق کنترل پول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As temperature was increased successively, the coercive force and squareness ratio of the film decreased because of grain growth and second phase coarsening.
[ترجمه گوگل]با افزایش متوالی دما، نیروی اجباری و نسبت مربعی فیلم به دلیل رشد دانه و درشت شدن فاز دوم کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]با افزایش دما، نسبت اجباری و نسبت squareness این فیلم به دلیل رشد غله و coarsening فاز دوم کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Placing a child in a day nursery is coercive and tyrannical and a violation of the child's free and natural disposition.
[ترجمه گوگل]قرار دادن کودک در مهدکودک اجباری و ظالمانه و نقض خلق و خوی آزادانه و طبیعی کودک است
[ترجمه ترگمان]قرار دادن یک کودک در یک مهد کودک اجباری و ظالمانه و نقض طبیعت آزاد و طبیعی کودک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Criminal coercive measure is an important component of the code of criminal procedure.
[ترجمه گوگل]اقدام اجباری کیفری جزء مهم قانون آیین دادرسی کیفری است
[ترجمه ترگمان]اقدام اجباری یک جز مهم از قانون آیین دادرسی کیفری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a coercive measure, arrest system implies the same.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اقدام قهری، سیستم دستگیری نیز به همین معنا است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک معیار اجباری، سیستم بازداشت به همان شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجباری (صفت)
binding, compulsory, compulsive, mandatory, coercive, forcible, de rigueur, obliging

از روی کره و اجبار (صفت)
coercive

تخصصی

[برق و الکترونیک] خنثی کننده

انگلیسی به انگلیسی

• forceful, compelling
something that is coercive is used to persuade people forcefully to do something that they did not want to do; a formal word.

پیشنهاد کاربران

The root of the word **"coerce"** in English comes from the Latin verb **"coercere"**, which is made up of:
- **"com - "** meaning **"together"** or **"with"**
- **"arcere"** meaning **"to enclose"** or **"to restrain"**
...
[مشاهده متن کامل]

آرچِرِ
Together, **"coerce"** means **"to force or restrain someone from doing something"** or **"to compel by force or threats. "**
### **Farsi Translation:**
- **"Coerce"**: اجبار کردن، مجبور کردن
- **Root**: **"arcere"** ( لاتین ) : به معنی محدود کردن یا مهار کردن
- - -
### **10 Complex Sentences Using "Coerce" and its Derivatives in English and Farsi:**
1. **The authorities coerced the suspect into confessing by threatening him with imprisonment. **
**مقامات متهم را با تهدید به حبس مجبور به اعتراف کردند. **
2. **The company was accused of coercing its employees into working overtime without proper compensation. **
**شرکت به اجبار کردن کارکنان خود برای کار کردن اضافه وقت بدون جبران مناسب متهم شد. **
3. **Although she felt coerced into making the decision, she knew it was the right choice for the team. **
**اگرچه او احساس کرد که به اجبار تصمیم گرفته است، می دانست که این انتخاب درستی برای تیم است. **
4. **The coercive measures used by the government to control the population led to widespread protests. **
**اقدامات اجباری که توسط دولت برای کنترل جمعیت استفاده می شد، به اعتراضات گسترده ای منجر شد. **
5. **His coercive tactics during negotiations only led to mistrust and a breakdown in communication. **
**تاکتیک های اجباری او در مذاکرات تنها منجر به بی اعتمادی و فروپاشی ارتباطات شد. **
6. **The ethical implications of coercing individuals into giving up their rights have been widely debated. **
**پیامدهای اخلاقی مجبور کردن افراد به واگذاری حقوق خود به شدت مورد بحث قرار گرفته است. **
7. **In order to secure the deal, they had to coerce the competitor into agreeing to the terms. **
**برای تأمین قرارداد، آنها مجبور شدند رقیب را به پذیرش شرایط مجبور کنند. **
8. **The law strictly prohibits the use of coercive tactics in any form of business dealings. **
**قانون به شدت استفاده از تاکتیک های اجباری در هر نوع تعامل تجاری را ممنوع می کند. **
9. **Coercion is often seen as a violation of individual freedoms and rights. **
**اجبار معمولاً به عنوان نقض آزادی ها و حقوق فردی دیده می شود. **
10. **Despite the coercive environment at work, she managed to retain her independence and integrity. **
**با وجود محیط اجباری در محل کار، او توانست استقلال و تمامیت خود را حفظ کند. **
- - -
### **Related Derivatives and Collocations:**
1. **Coercion** ( noun ) : The act of compelling or forcing someone to do something through threats or pressure.
- **فارسی**: اجبار، زورگویی
- **Example**: **The coercion of the workers was clearly unethical. **
2. **Coercive** ( adjective ) : Involving or using force or threats to make someone do something.
- **فارسی**: اجباری، زورگویی
- **Example**: **The coercive policies of the government led to widespread resistance. **
3. **Coerce into** ( phrasal verb ) : To force or pressure someone to do something.
- **فارسی**: مجبور کردن به
- **Example**: **They tried to coerce him into signing the contract. **
4. **Coercive tactics**: Methods used to force someone into complying with demands.
- **فارسی**: تاکتیک های اجباری
- **Example**: **Coercive tactics were used to suppress dissent. **
5. **Coercion - based system**: A system where force or threats are used to control behavior.
- **فارسی**: سیستم مبتنی بر اجبار
- **Example**: **The government created a coercion - based system to maintain control over its citizens. **
chatgpt

Coercive power
قوه قهریه
سرکوب گرانه. زورگویانه ۲. قلدرانه، زورگویانه
مثال:
The police resorted to coercive measures against the students.
پلیس به اقدامات سرکوب گرانه علیه دانشجویان متوسل شد.
تحمیلی
Coercive parentsیعنی پدر و مادری که از زور و تهدید و تنبیه استفاده میکنن برای اینکه بچه شون رو کنترل و تربیت کنن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : coerce
اسم ( noun ) : coercion
صفت ( adjective ) : coercive
قید ( adverb ) : coercively
1 - روش زورگویانه 2 - از روی قلدری3 - قلدرمابانه
Do not be so coercive
God, your child will be forced
Then I will train him and punish you
اینقد قهری نباش
بخدا بچه ات شهری میشه
تورا تربیت تورا تنبیه میکنم
بازدارنده
عنفی، مبتنی بر زورگویی

بپرس