coercion

/koʊˈɜːʃn̩//kəʊˈɜːʃn̩/

معنی: اجبار، تهدید و اجبار، اضطرار
معانی دیگر: زورگویی، فشار و تهدید، قلدری، قهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: coercionary (adj.)
(1) تعریف: the act of persuading or pressuring a person to do something by using threats, intimidation, or the like.
مترادف: pressuring
مشابه: arm-twisting, force, heat

- The merchants sold their properties to the developers only due to coercion.
[ترجمه گوگل] بازرگانان تنها به دلیل اجبار املاک خود را به توسعه دهندگان فروختند
[ترجمه ترگمان] بازرگانان فقط به علت وادار کردن به توسعه دهندگان املاک خود را به سازندگان می فروشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the power to coerce.
مترادف: compulsion, duress
مشابه: constraint, control, domination, force, pressure

جمله های نمونه

1. He claimed the police had used coercion, threats and promises to illegally obtain the statement.
[ترجمه گوگل]او مدعی شد که پلیس از زور، تهدید و وعده برای به دست آوردن بیانیه غیرقانونی استفاده کرده است
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که پلیس از زور، تهدید و وعده به دست آوردن غیرقانونی این بیانیه استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He paid the money under coercion.
[ترجمه گوگل]پول را به زور پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]اون پول رو به اجبار پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They cast their votes freely and without coercion on election day.
[ترجمه گوگل]آنها در روز انتخابات آزادانه و بدون اجبار رای خود را به صندوق انداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها رای خود را آزادانه و بدون تهدید در روز انتخابات اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The superpowers got what they wanted by coercion.
[ترجمه گوگل]ابرقدرت ها با اجبار به آنچه می خواستند رسیدند
[ترجمه ترگمان]قدرت های ویژه چیزی رو که تحت اجبار میخواستن بدست آوردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He claimed he had only acted under coercion.
[ترجمه گوگل]او مدعی شد که فقط تحت اجبار عمل کرده است
[ترجمه ترگمان]اون ادعا می کرد که فقط تحت اجبار بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The forms of organization, power, control, coercion, and all modes of social construction are the focus.
[ترجمه گوگل]اشکال سازماندهی، قدرت، کنترل، اجبار و همه شیوه های ساخت اجتماعی در کانون توجه قرار دارند
[ترجمه ترگمان]اشکال سازمان، قدرت، کنترل، اجبار، و همه حالت های ساخت وساز اجتماعی کانون توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The central government started soft-pedaling coercion, emphasizing education and economic development.
[ترجمه گوگل]دولت مرکزی با تأکید بر آموزش و توسعه اقتصادی، اجبار با رکاب نرم را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]دولت مرکزی با تاکید بر آموزش و توسعه اقتصادی شروع به اعمال زور زدن نرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The State exercises coercion, but civil society performs the function of maintaining hegemony, or domination by consent.
[ترجمه گوگل]دولت اعمال اجبار می کند، اما جامعه مدنی وظیفه حفظ هژمونی یا سلطه را با رضایت انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]دولت تحت فشار قرار می گیرد، اما جامعه مدنی وظیفه حفظ برتری یا سلطه بر رضایت را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, there is an element of coercion in discipline.
[ترجمه گوگل]البته در نظم و انضباط عنصر اجبار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]البته، عنصری از اجبار در انضباط وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While coercion may have been appropriate enough before 194 the plurality of power in a representative system makes it inappropriate thereafter.
[ترجمه گوگل]در حالی که اجبار ممکن است قبل از سال 194 به اندازه کافی مناسب بوده باشد، کثرت قدرت در یک سیستم نمایندگی باعث می شود که پس از آن نامناسب باشد
[ترجمه ترگمان]در حالی که تهدید ممکن است به اندازه کافی مناسب باشد قبل از این که ۱۹۴ (۱۹۴)تعدد قدرت در یک سیستم نمایندگی آن را پس از آن نامناسب می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It means simply freedom from coercion by others and it is achieved when a sphere of private autonomy is created.
[ترجمه گوگل]صرفاً به معنای رهایی از اجبار توسط دیگران است و زمانی حاصل می شود که حوزه ای از خودمختاری خصوصی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]این به معنی آزادی از جانب دیگران است و هنگامی که یک حوزه استقلال خصوصی ایجاد شود به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Leadership should be by example,(sentence dictionary) not coercion.
[ترجمه گوگل]رهبری باید با مثال باشد (فرهنگ جملات) نه اجبار
[ترجمه ترگمان]رهبری باید به طور مثال (فرهنگ لغت)باشد نه تهدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The use of coercion in the transition period.
[ترجمه گوگل]استفاده از اجبار در دوره گذار
[ترجمه ترگمان]استفاده از اجبار در دوره گذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The employee is protected from coercion by the employer because of other employers for whom he can work and so on.
[ترجمه گوگل]کارمند به دلیل سایر کارفرمایان که می تواند برای آنها کار کند و غیره از اجبار کارفرما محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]کارمند به خاطر کارفرمای دیگر که او می تواند کار کند و غیره، توسط کارفرما محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Furthermore, the protection from coercion which the market system provides is predicated upon the widespread dispersion of economic power.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، حفاظت از اجباری که سیستم بازار ارائه می‌کند، بر اساس پراکندگی گسترده قدرت اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، حفاظت از اجبار که سیستم بازار فراهم می کند مبتنی بر پراکندگی گسترده قدرت اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجبار (اسم)
persuasion, constraint, coercion, compulsion, duress, cogency

تهدید و اجبار (اسم)
coercion

اضطرار (اسم)
constraint, coercion, compulsion, exigency

تخصصی

[کامپیوتر] تبدیل خودکار نوع داده .
[حقوق] اجبار، اکراه، اعمال زور

انگلیسی به انگلیسی

• compulsion, use of force
coercion is the act or process of persuading someone forcefully to do something that they did not want to do.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of forcing someone to do something through threats or pressure 😠🫵
🔍 مترادف: Duress
✅ مثال: The confession was obtained through coercion, making it inadmissible in court.
سرکوب، ازار
coercion
اجبار ( معنوی )
- - - - - - - - - -
compulsion
اجبار ( مادی/فیزیکی )
توسل به زور
اجبار، زوری، تحمیلی، چیزی که برخلاف میل باشد.
زورگویی، سرکوب کردن، نیروی قهری، قلدری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : coerce
اسم ( noun ) : coercion
صفت ( adjective ) : coercive
قید ( adverb ) : coercively
هراس افکنی
coercion ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: اجبار 1
تعریف: هرنوع زور یا تهدید به زور که آزادی عمل را محدود می کند
قید و بند
مثل freedom from coercion
به معنی اجبار است
duress به معنی اکراه می باشد

اکراه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس