code

/koʊd//kəʊd/

معنی: برنامه، نظام نامه، رمز، قانون، دستورالعملها، رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن
معانی دیگر: مجموعه قوانین، سامان نامه، قانون نامه، سنت ها و مبانی رفتار، اخلاقیات، عرف، راه و رسم، شماره ی ترتیب، شماره ی شناسایی، کد، پیش شماره (تلفن)، رمز گذاری، نشان رمز، به رمز در آوردن، دارای شماره ی شناسایی کردن، تدوین کردن، کدگذاری کردن، مجموعه قانون تهیه کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a set of rules, laws, or regulations.
مترادف: laws, regulations, rules
مشابه: canon, corpus juris, ethic, law, morality, morals, pandect, precepts, principles

- The knights pledged to live by a code of honor.
[ترجمه سهیل] . . . _ _ _ _ . . _. . _ _ .
|
[ترجمه گوگل] شوالیه ها متعهد شدند که بر اساس یک قانون افتخار زندگی کنند
[ترجمه ترگمان] شوالیه ها قول دادند که با یک قانون شرافت زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- New structures must be built in accordance with the town's building code.
[ترجمه گوگل] سازه های جدید باید مطابق با قوانین ساختمانی شهر ساخته شوند
[ترجمه ترگمان] سازه های جدید باید مطابق با کد ساختمان شهر ساخته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a system of symbols used for secret or privileged communications.
مترادف: cipher
مشابه: cryptogram

- The plans for the invasion were communicated by means of a secret code.
[ترجمه گوگل] برنامه های تهاجم با استفاده از یک رمز مخفی اطلاع رسانی می شد
[ترجمه ترگمان] نقشه های مربوط به این حمله با استفاده از یک رمز محرمانه در ارتباط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a system of symbols used in place of letters and numbers, for sending messages.
مشابه: Morse code

- Morse code.
[ترجمه گوگل] کد مورس
[ترجمه ترگمان] کد مورس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the arrangement of statements in a computer program, in which letters and numerical figures are represented as binary numbers.
مشابه: format
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: codes, coding, coded
(1) تعریف: to put into a system of symbols for transmitting messages.
مترادف: encode
مشابه: cipher

(2) تعریف: to convert or translate into code.
مترادف: cipher, encipher, encode
متضاد: decode

جمله های نمونه

1. code book
رمزنامه

2. code of honor
اصول و مقررات رفتار شرافتمندانه

3. a code of morals to which all tribe members subscribe
یک دسته اصول اخلاقی که همه ی افراد قبیله به آن پای بندند

4. the code of advertising standards and practices
نظامنامه ی معیارها و امور وابسته به آگهی های تجارتی

5. the code of ethics of our profession
نظامنامه ی اخلاقیات (کردارگان) حرفه ی ما

6. zip code (or post code)
کد پستی

7. area code
کد پستی،کد ناحیه

8. dialing code
(انگلیس - تلفن) پیش شماره،کد

9. a moral code
اصول و سنت های اخلاقی

10. a safe code
یک رمز مطمئن

11. "reactionary" was the code word which the communists used for their enemies
((مرتجع)) رمزواژه ای بود که کمونیست ها برای مخالفان خود به کار می بردند.

12. the french civil code
قوانین مدنی فرانسه

13. to decipher a code
کلید رمز چیزی را پیدا کردن،رمز را گشودن

14. every course has a code number
هریک از دروس یک شماره ی شناسایی دارد.

15. we cracked the enemy's code
ما رمز دشمن را شکستیم.

16. their messages were written in code
پیام های آنها به رمز نوشته بود.

17. the british finally broke the german military code
انگلیس ها بالاخره رمز نظامی آلمان ها را کشف کردند.

18. you first have to enter your name and code number
اول باید نام و شماره ی کد خودت را ثبت کنی.

19. Most evenings there's a party and the dress code is strict - black tie only.
[ترجمه گوگل]بیشتر شب‌ها مهمانی برگزار می‌شود و کد لباس سخت است - فقط کراوات مشکی
[ترجمه ترگمان]بیشتر شب ها مهمونی هست و کد لباس فقط یه کراوات مشکی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I've had the code numbers dinned in.
[ترجمه گوگل]من شماره های کد را خورده ام
[ترجمه ترگمان]شماره رمز را هم شنیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The shipping industry promulgated a voluntary code.
[ترجمه گوگل]صنعت حمل و نقل یک کد داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل یک قانون داوطلبانه را اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. One of their informers was working under the code name Czerny.
[ترجمه گوگل]یکی از خبرچینان آنها با اسم رمز Czerny کار می کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از informers به نام code کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Gene mutations are alterations in the DNA code.
[ترجمه گوگل]جهش های ژنی تغییراتی در کد DNA هستند
[ترجمه ترگمان]ژن mutations در کد DNA تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The instructions are translated into binary code, a form that computers can easily handle.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به کد باینری ترجمه می شوند، فرمی که رایانه ها به راحتی می توانند آن را مدیریت کنند
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به کد دودویی ترجمه می شوند، شکلی که کامپیوترها به راحتی می توانند با آن مقابله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The letter was written in code.
[ترجمه گوگل]نامه به صورت رمز نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]این نامه در رمز نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برنامه (اسم)
title, program, scheme, bill of fare, plan, schedule, code, syllabus

نظام نامه (اسم)
precept, code, bylaw, workbook, constitution, manual, standing order

رمز (اسم)
secret, mystery, token, sign, trick, crypt, code, riddle, cipher, symbol, enigma, cryptogram

قانون (اسم)
edict, rule, regulation, code, law, legislation, statute

دستورالعملها (اسم)
code

رمزی کردن (فعل)
code, mystify, encode, codify

به صورت رمز در آوردن (فعل)
code, encode, codify, cryptograph

تخصصی

[حسابداری] کد، شماره رمز
[عمران و معماری] آیین نامه - شماره شناسایی - مقررات
[کامپیوتر] کد رمز . برنامه - 1- روشی برای سری سازی اطلاعات نگاه کنید به encryption 2-روشی برای نمایش اطلاعات بر روی ماشین 3- برنامه های کامپیوتری که به زبان ماشین object code یا زبان برنامه نویسی source code نوشته می شود . - کد، دستورالعمل ها، برنامه، رمزی کردن، رمز.
[برق و الکترونیک] رمز مجموعه ای از نمادها و قواعد برای تعریف و مشخص کرده اطلاعات، نظیر رمز مورس، رمز رنگی ( ایی آی ای ) رمز دودویی و سایر زبانهای ماشین در کامپیوترهای رقمی . - رمز، کد
[حقوق] مجموع قوانین، رمز
[نساجی] رمز - کد - شماره - علامت - صدای بلند و کوتاه اخطار دهنده
[ریاضیات] کد، رمز
[آب و خاک] رمز، کد

انگلیسی به انگلیسی

• cipher; original code, succession of commands in a programming language (computers); collection of instructions of the law, the codex and rules
write in code, translate a message into code
a code is a set of rules about how people should behave.
a code is also a system of sending secret messages by replacing letters and words, usually with other letters or words.
if you code a message, you change it by replacing the letters or symbols with different letters or symbols so that people who do not know the code cannot understand it.
a group of numbers or letters used to identify something is also called a code.
to code something means to identify it by a short group of numbers or letters.
a phone code is the same as a dialling code.

پیشنهاد کاربران

فرایند، روند، شیوه، طرز کار
[عمران و معماری] همپوش برای � آیین نامه ساختمانی� که به قوانین طراحی و اجرا اشاره دارد
کلمه standard هم همتای آیین نامه ساختمانی است ولی به کیفیت ساخت و شاخص های فنی مصالح اشاره دارد.
کد
مثال: She cracked the code to unlock the safe.
او کد را شکست تا صندوق را باز کند.
Blood is a combination of red and white cells.
Her mysterious letter was written in code.
مقایسه Code و Password:
code کلمه کلی تری نسبت به password است
از password برای بازکردن قفل چیزی ( مثلا ) درب استفاده می شود ولی code رو برای چیزهایی مثل رمز کارت استفاده میکنن
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
کد زدن
عمل کدنویسی نوشتن عبارات برنامه نویسی برای یک برنامه است.
در پزشکی وقتی بیمار علائم حیاتیش میره یا مورد خیلی اورژانسی میشه، بهش میگن کد.
منشور
اسم: اصول، ضوابط
فعل: سربسته گفتن، به طور ضمنی گفتن
رمز گذارن
آیین مثل آیین ادبی
code ( عمومی )
واژه مصوب: رمز 2
تعریف: مجموعه‏ای از نشانه‏های قراردادی برای بیان و انتقال نوعی از اطلاعات|||متـ . شناسه 4|||* معادل شناسه برای مواردی انتخاب شده است که منظور ممتاز یا مشخص کردن چیزی باشد.
مهندسی عمران
آیین نامه
قانون
Commercial code
قانون تجاری
code
واژه ای همریشه با پارسی است :
code: co - de
co = " کُ " در واژه های : کُدام ( کُ - دام )
: کُجا ( کُ - جا )
de = کوتاه شده ی " دام " در کُدام
پیش نهاد : کُدامه ، کُدامَک ، کُچه ، کِست، کُدا ، کُتا،
...
[مشاهده متن کامل]

با واژه ی نِهُفتَن : نَهانه ، نَهینه ، نَهه ، نَهماره ، نَهمار، نَهیل ، نَهو ، نَهیز ، نَهَک
نَهُفت ، نَهُفته

رمزگذاری کردن
قشرمغز
شناسه
برنامه، دستوالعمل
فعل: کدزنی، کدنویسی
دستورالعمل
قانون

کد نویسی برای برنامه کامپیوتری کردن
رمز
سیستم
مجموعه
رمزگان
سبک از نظر نظام مند نمودن

رمزینه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس